#مربع_ترکیب
#حضرت_علی_اکبر
بسکه هنگامهی مجنونی لیلا شده بود
غرق در شور و شعف، خانه ی مولا شده بود
آسمان زیر قدمهاش، شکوفا شده بود
جشن شوق نوهی حیدر و زهرا شده بود
زینت دوش حسینِ علی از راه رسید
اصلاً انگار علیاً ولیُ الله رسید
غنچهی روی لبش وا شده، ماشاءالله
محو او حضرت زهرا شده، ماشاءالله
او چگونه به زمین جا شده؟ ماشاءالله
وقت مجنونی لیلا شده، ماشاءالله
نام حیدر به روی هر پسر مولا بود،
چقدر نام علی در نظرش زیبا بود
او اذانگوی سراپردهی احمد شده است
صاحب چهرهی خوش، موی مجعّد شده است
خال پیدا شده در میم محمّد شده است
ورد لبهای ملک، ذکر خوشامد شده است
این جوان کیست که از سمت فلک می آید؟
و به پابوس قدم هاش، ملک می آید؟
این جوان وارث حیدر شود ان شاءالله
تیغ او، مالک اشتر شود ان شاءالله
فاتح خیبر دیگر شود ان شاءالله
یک تنه، یک تنه لشکر شود ان شاءالله
پدر و مادر او، از برکاتش شادند
با رجزخوانی او یاد علی افتادند
شرف عرش بَرین، رَشک دل آدمیان
باب حاجات دل آدمیان، عالمیان
زینت دوش حسن، نور بنی هاشمیان
از خیام آمد و برداشت دو لشکر ز میان،
تیغ برداشت! ملک، ذکر جلی میخواندند
صد و ده بار ملک، نادعلی میخواندند
زیر تیغ علوی، معرکه از تاب افتاد
نور رویش به دل خسته ی مهتاب افتاد
تا که یاد عطش خیمه ی ارباب افتاد
خطبه ای خواند و نگاهش به لب آب افتاد
از رجزخوانی او، کرک و پر لشکر ریخت
مردم از چشم، دل از سینه، سر از پیکر ریخت
تیغ او وارث تیغ دو دم حیدر بود
او علی بود و ملقّب به علی اکبر بود
کربلا شاهد بدر و اُحُدی دیگر بود
دشت لبریز صدای خود پیغمبر بود
علقمه گفت: علی، کرب و بلا گفت: علی
ذوالفقار دو دَمَش بین هوا گفت: علی
خون، حنا بسته به پیچ و خمِ زلف و مویش
زخم برداشته بالای خَمِ ابرویش
تیغ کین، داده خراشی به تن و پهلویش
بارکَ الله به آن دست و به آن بازویش
باز هم، تیغ علی از سه طرف سر میریخت
آسمان، نُقل و نگین بر سَرِ اکبر میریخت
وقت رفتن شد و تیر آمد و اکبر افتاد
اصلاً انگار در این دشت، پیمبر افتاد
کربلا ریخت بهم، وارث حیدر افتاد
دل ارباب، به یاد لگد و در افتاد
روضه اینجاست، حسین بن علی پرپر شد
اکبرش در دل این دشت، علی اصغر شد
#مهران_قربانی
@mehran_ghorbani_shear