مهر ماندگار
📕📘📗📙📒📕 💠 مراسم عقد(۱) #داستان_بیست_وهشتم #مالک_زمان راوی: سردار حسین کاجی 🔹دلشوره همه وجودم را گر
📕📘📗📙📒📕
💠 مراسم عقد(۲)
#داستان_بیست_وهشتم
#مالک_زمان
راوی: سردار حسین کاجی
🔹 پدرم بسیار زیباتر و خوشحالتر بود انگار میدانست فردا روز عقد است و من ناراحتم. خندید و گفت: من تو را میبینم و به یادت هستم و برای عقدت کسی را جای خودم میفرستم تا به دیدنت بیاید.
🌾🌾🌾🌾
🔸 از خواب پریدم و گفتم: چه رویایی بود؟! یعنی چه کسی میتواند جای پدرم را بگیرد؟! باکسی درباره این خواب حرفی نزدم.
تنها کاری که کردم این بود که جمله پدرم را در کاغذی نوشتم و داخل پاکت گذاشتم. باید میدادم به همان کسی که حکم پدرم را داشت. شب عقد شده بود و همه خوشحال بودند. عمو، عمه، دایی و خاله عروس همه بودند.
🍁🍁🍁🍁
🔹 جای خالی پدرم بیشتر از همیشه نمایان شد. پیش خودم گفتم: پس چرا کسی جای پدرم نیامد؟ نکند همش خواب و خیال باشد؟
در همین حالات، مهمان ها را زیر چشمی نگاه کردم. ناگهان تلفن مادرم زنگ خورد و بلند شد و ادامه صحبتش را به یک گوشهای برد. اولش جدی حرف زد بعد لبخندی زد و در آخر هم نشانی خانه را داد. خیلی خوشحال تر از قبل به نظر میرسید، انگار هر چه هست به این تماس مربوط میشد.
🍂🍂🍂🍂
🔸پرسیدم: مادر که بود؟ گفت هیچی خودت میفهمی. یکی از مهمان ها بود آدرس اینجا را میخواست، بهش آدرس دادم. حدس زدم که هر چی هست مربوط به همان خواب دیشب است. همان کسی که بناست بیاید و جای پدرم را بگیرد.
🌾🌾🌾🌾
🔹 جز انتظار مگر چاره ای داشتم. نه مادرم میگفت چه کسی است و نه من به خواب دیشب اطمینان کامل داشتم.
در سالن نشسته بودم که یک نفر با صدای بلند گفت: سلامتی سربازان اسلام صلوات! همه صلوات فرستادند. صدای صلوات را که شنیدم از جا برخاستم و خود را به درب رساندم تا ببینم چه کسی است.
🍁🍁🍁🍁
🔸 مگر میشود؟ خواب میدیدم یا حقیقت بود؟! همینطور که پله ها را بالا می آمد و به نگاهم خیره بود. #حاج_قاسم را بغل کردم و بغضم ترکید گریه کردم و بقیه هم گریه کردند
🍂🍂🍂🍂
🔹 حال و هوای مجلس دگرگون شد. بوی اسفند و صدای صلوات ترکیب زیبایی را پدید آورده بود، عجب غوغایی. مهمان ها تازه داشتند از صحبتهای سردار لذت می بردند که باید میرفت. رفتم کنارش و آن نامه را به دستش دادم باز کرد و خواند و چشمش تر شد. آهسته گفت برای کسی این ماجرا را بازگو نکن و رفت.
🌾🌾🌾🌾
🔸امیرالمومنین علی علیه السلام در قسمتی از نامه اش به مالک می فرماید: فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ، وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ، وَتَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلاَءِ مِنْهُمْ؛ فَإِنَّ کَثْرَةَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ
🍁🍁🍁🍁
🔹 پس آرزوهای مردم را برآورده کن و آنان را پیوسته با صفات نیکو بخوان، رنج و زحمت و کوشش آنان را در نظر داشته باش، چه این که بسیار یاد کردن کارهای نیک، کارهای نیک را افزایش می دهد ...
💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با #مسابقه و #جایزه
💠بهره برداری بدون ذکر منبع آزاد است.
#مالک_زمان
#داستان_کوتاه
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
#مهر_ماندگار
@Mehremaandegar
💠 امام عصر(عج): خودت را برای مردم ارزان کن( در دسترس قرار بده) حاجت های مردم را برآور ، ما یاریت می کنیم.
دو شنبه
11 اسفندماه ۱۳۹۹
17 رجب ۱۴۴۲
1 مارس ۲۰۲۱
🌀28 روز تا میلاد منجی دلها
#روزشمار
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشن گرافیک "فرزندخواهی افراد مشهور
#فرزندآوری
@Mehremaandegar
💠رسول جعفری که در باغ بهادران اصفهان مشغول پاکبانی است مثل بیشتر مردم مشکل اقتصادی دارد و به زور از عهده مخارج زندگی برمی آید اما وقتی دستبند طلایی به ارزش تقریبی ۱۵ میلیون تومان در زبالهها پیدا کرد بعد از پرس و جو به صاحبش تحویل داد
#کارخوب
@Mehremaandegar
مهر ماندگار
💠 امام عصر(عج): خودت را برای مردم ارزان کن( در دسترس قرار بده) حاجت های مردم را برآور ، ما یاریت می
💠 تصمیم به ترک یک گناه که مانعی میان من و امام زمانم شده و قلب رئوف ایشان را به درد می آورد.
🌀 از امروز تا روز میلاد امام عصر(عج) هر صبحگاه قرائت دعای عهد داشته باشیم.
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تمرین کن بهت حرف زدن ناراحت نشی!
#استاد_پناهیان
@Mehremaandegar
💠نماز و شمشیر حضرت امیر
🌀اسلام را مخفی کردند نگذاشتند به مردم برسد. خیال کردند همین است که بروند صبح نماز بخوانند! حضرت امیر نمازش را میخواند، شمشیرش را هم میکشید.
📅 امام خمینی(ره) | ۷ اسفند ۱۳۵۷
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره جالب آیت الله مجتهدی (ره) از حاج آقا قرائتی
@Mehremaandegar
💠 یه کتاب همه چی تموم دخترونه
داستان دختر نوجوانی که هم دختر هست یعنی دختر پدر و مادرش هست و هم خواهر است و هم احساسات دخترانه دارد و هم نوجوان است با دغدغه ها و شیطنت ها و درگیری ها
حالا موضوع این است که این دختر مواجه با موضوع حجاب می شود...
👌از دست ندین هم هدیه بدین هم بخونید و هممعرفی کنید
🔺قیمت:۳۰هزار تومان
🔹با تخفیف:۲۵هزار تومان
(👈 برای راهنمایی و سفارش و خرید در ایتا کلیک کنید):
🆔 @Latifi_book
#معرفی_کتاب
@Mehremaandegar
مهر ماندگار
📕📘📗📙📒📕 💠 مراسم عقد(۲) #داستان_بیست_وهشتم #مالک_زمان راوی: سردار حسین کاجی 🔹 پدرم بسیار زیباتر و
📕📘📗📙📒📕
💠 یک بسته انجیر(۱)
#داستان_بیست_ونهم
#مالک_زمان
راوی: امیر عبدالهیان
🔹 در اوج تحولات سوریه پیامی از بشار اسد به وزارت خارجه آمد، آنها برای تشکیل جلسهای از من دعوت کرده بودند تا به دمشق بروم، به مسئول دفترم گفتم برای امروز یا فردا بلیت تهیه کن میخواهم به دمشق بروم، نگاهی به لیست پرواز کرد و برای ساعت ۱۱ ظهر فردا بلیط گرفت؛ به طرف سوری خبر دادم که فردا می آیم.
🌾🌾🌾🌾
🔸 صبح روز بعد به دفتر کارم رفتم و مدارک لازم را برداشتم، انگار آخرین بار بود که ایران را میدیدم، نگاهی به دفتر کارم انداختم و از آنجا خارج شدم. یک ساعت مانده به پرواز به فرودگاه رسیدم از کیت مخصوص رد شدم و در سالن انتظار نشستم، طبق عادتی که داشتم به خانواده زنگ زدم و از آنها خداحافظی کردم.
🍁🍁🍁🍁
🔹 در حین صحبت از بلندگوهای فرودگاه شنیدم وقت پرواز است، گوشی را خاموش کردم و وارد هواپیما شدم، خدا را شکر صندلیام کنار پنجره بود و میتوانستم بیرون را تماشا کنم. هواپیما از زمین برخاست و کم کم از ایران خارج شد، عجب هوای صافی بود ابر را میتوانستم در چند متری هواپیما حس کنم، بعد از گذشت چند ساعت خبر دادند که در حال نزدیک شدن به فرودگاه دمشق هستیم.
🍂🍂🍂🍂
🔸 از دور حرم بیبی زینب(س) را دیدم و سلامی عرض کردم، کمربندم را بستم و سرم را زیر انداختم، هواپیما به خوبی نشست و از آن بیرون آمدم، نزدیک هواپیما شخصی ایستاده بود و اسم مرا در کاغذی نوشته بود، رفتم سمتش و کارت شناسایی ام را دادم و وارد ماشین شدم.
🌾🌾🌾🌾
🔹 مستقیم مرا به کاخ ریاست جمهوری برد، از او تشکر کردم و به دیدار اسد رفتم، چند ساعتی جلسه داشتم و پیرامون مسائل مختلف صحبت کردیم، بعد از جلسه بیرون آمدم و خواستم خدمت حضرت زینب(س) بروم در حال حرکت بودم که شخصی جلوی مرا گرفت ...
✅ ادامه دارد
💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با #مسابقه و #جایزه
💠بهره برداری بدون ذکر منبع آزاد است.
#مالک_زمان
#داستان_کوتاه
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
#مهر_ماندگار
@Mehremaandegar
💠 امام عصر(عج): خدا ابا دارد از اینکه حق را ناتمام گذارد و باطل را از بین نبرد و او بر آنچه تذکر می دهم شاهد است.
سه شنبه
12 اسفندماه ۱۳۹۹
18 رجب ۱۴۴۲
2 مارس ۲۰۲۱
🌀27 روز تا میلاد منجی دلها
#روزشمار
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حرفهای ها چگونه زندگی می کنند⁉️
#استاد_پناهیان
@Mehremaandegar
💠 بابا مجید با عمل به وصیت مادرش پنج سالی میشود که موسسه خیریه تشکیل داده تا از کودکان بدسرپرست و بیسرپرست مراقبت کند. بابا مجید اکنون بیش از ۱۰۰ کودک را سرپرستی میکند.
#کارخوب
@Mehremaandegar
مهر ماندگار
💠 امام عصر(عج): خدا ابا دارد از اینکه حق را ناتمام گذارد و باطل را از بین نبرد و او بر آنچه تذکر می
💠 حمایت و دستگیری از ایتام به نیابت از امام زمان(عج) و متذکر شدن ایتام به برقراری ارتباط با پدر معنویشان
#پیشنهاد_تبلیغی
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 میخوای رزق و برکت توی زندگیت زیاد بشه❓
@Mehremaandegar
‼️نماز استیجاری
💠 اگر مرد #اجیر شود نمازهای قضای زن را بخواند، باید طبق #احکام_بانوان نماز بخواند، مثلا در حضور مردان نمازهای جهری را آهسته بخواند؟
✅جواب: باید طبق وظیفۀ خودش عمل کند.
#احکام
@Mehremaandegar
مهر ماندگار
📕📘📗📙📒📕 💠 یک بسته انجیر(۱) #داستان_بیست_ونهم #مالک_زمان راوی: امیر عبدالهیان 🔹 در اوج تحولات سوریه
📕📘📗📙📒📕
💠 یک بسته انجیر(۲)
#داستان_بیست_نهم
#مالک_زمان
راوی: امیر عبدالهیان
🔹 در حال حرکت بودم که شخصی جلوی مرا گرفت. پرسید آقای عبداللهیان؟ گفتم:بله. گفت: #سردار_سلیمانی می خواهند شما را ببینند. نگاهی به ساعتم انداختم و دیدم چند ساعتی وقت دارم. سوار ماشین شدم و حرکت کرد، وسط راه با خود گفتم: این که بود که بدون هیچ معطلی سوار ماشینش شدم، نه کارتی خواستم نه چیزی، نکند میخواهد مرا خفت کند.
🌾🌾🌾🌾
🔸 همزمان از کوچه و خیابانهای خراب و سوخته اطراف دمشق حرکت میکردیم و این استرس مرا افزایش میداد. هر لحظه منتظر بودم داعش ماشین را محاصره کند و گردنم را بزند، چند دقیقهای در این استرس فرو رفته بودم که جلوی ساختمانی نیمه خراب ایستادیم، راننده نگاهی به عقب کرد و گفت سردار در طبقه اول منتظر شماست.
🍁🍁🍁🍁
🔹 از ماشین پیاده شدم و از ترس تک تیراندازها خودم را دوان دوان به طبقه اول رساندم، درب را که باز کردم چند سردار سوری و عراقی و #سردار_سلیمانی را مشاهده کردم، بلند شد و مرا در آغوش گرفت و کنار میزشان نشاند.
🍂🍂🍂🍂
🔸 روی میزشان انواع و اقسام میوههای منطقه شامات بود، انجیر و توت و ... از بچگی عاشق انجیر بودم و هر جا که انجیر میدیدم به آن رحم نمیکردم. دانه دانه انجیر روی میز سردار را در دهان گذاشتم و خوردم. سردار که از آنجا عملیاتی را فرماندهی میکرد نگاهی به من انداخت و دستور داد دوباره انجیر بیاورند، از این کار سردار شرمسار شدم و این دفعه جلوی خودم را گرفتم.
🌾🌾🌾🌾
🔹 چند دقیقهای با هم صحبت کردیم، اما من ساعت ۸ شب بلیط داشتم و باید باز میگشتم، سریع با سردار خداحافظی کردم و سوار ماشین شدم، به سمت فرودگاه دمشق در حال حرکت بودیم که نگاهم به بارگاه حضرت زینب(س) افتاد و از دور برای سلامتی سردار دعا کردم.
🍁🍁🍁🍁
🔸 به فرودگاه رسیدم و سوار هواپیما شدم، روی صندلی نشسته بودم و مشغول مطالعه بودم که مهماندار پشت میکروفون گفت: آقای عبداللهیان به اتاق مهماندار بیایند، من که فکر کردم من را شناختهاند و کاری با من دارند به آنجا رفتم و خودم را معرفی کردم.
مهماندار بستهای را به من داد و گفت: این از طرف شخصی به نام سلیمانی آمده. پرسیدم سلیمانی؟ فکری کردم و فهمیدم سردار این بسته را فرستاده. با خود گفتم یعنی چه چیزی فرستاده است. وقتی بسته را باز کردم با صحنه عجیبی روبرو شدم، یک بسته پر از انجیرهای درشت شامی.
🌾🌾🌾🌾
🔹نگاهی به اطرافم انداختم و دیدم بیشتر مسافران از مدافعین حرم هستند، از مهماندار اجازه گرفتم و همه را بین مسافران تقسیم کردم، سردار در بحبوحه جنگ حواسش به من که انجیر دوست دارم بود، من حواسم به بقیه نباشد؟ ... همه را تقسیم کردم و سر جایم نشستم با خود گفتم: عجب محبت عمیقی ...
🍁🍁🍁🍁
🔸امیرالمومنین علی علیه السلام در قسمتی از نامهاش به مالک میفرماید: لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاع بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ؛ فَلْيَکُنْ مِنْکَ فِي ذَلِکَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِکَ، فَإِنَّ حُسْنَ
🍂🍂🍂🍂
🔹چیزی برای جلب خوشبینی حاکم بر رعیت بهتر از نیکی به آنان نیست. به صورتی باید رفتار کنی که خوشگمانی بر رعیتت را در کمک همه جانبه به حاکم فراهم آوری، که این خوش گمانی رنجی طولانی را از تو برمیدارد، و به خوشگمانی تو کسی شایستهتر است که از تو احسان دیده باشد.
💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با #مسابقه و #جایزه
💠بهره برداری بدون ذکر منبع آزاد است.
#مالک_زمان
#داستان_کوتاه
#سردار_سلیمانی
#حاج_قاسم
#مهر_ماندگار
@Mehremaandegar
💠 امام عصر(عج): ستمکاران پنداشته اند که حجت خدا از بین رفتنی است، اگر به ما اجازه سخن گفتن داده شود تردیدها از بین می رود.
چهارشنبه
13 اسفندماه ۱۳۹۹
19 رجب ۱۴۴۲
3 مارس ۲۰۲۱
🌀26 روز تا میلاد منجی دلها
#روزشمار
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کبوترای حرم امام رضا (ع) خوش به حالتون
🎙 مداحی: محمد جعفرنژاد
🌹السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)
#وقت_سلام
@Mehremaandegar
💠ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبرانقلاب روی کاغذ پاکت میوه
🔸 آقای ساداتاعلایی، معلم دبستان علوی تهران میگه تو مدرسهای که آقای میثم خامنهای - فرزند رهبر انقلاب - درس میخوندن، معلم از دانشآموزان میخواد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر میبینید رو روی اون ترسیم کنند و به مدرسه بیارن.
🔸ایام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمیشد. لذا آقای خامنهای -رئیسجمهور وقت- یک پاکت مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده میشد رو باز میکنند و برای انجام رسم به فرزندشون میدن و این جمله رو خطاب به معلم روی اون مقوا مینویسند:
🔸«آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچهها گفتهام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید. بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنهای»
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرازی بسیار زیبا از قاری مصری محمود شحات انور
🔹سوره شمس
@Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره آیتالله رئیسی از زیارت مقبول امام حسین علیه السلام
@Mehremaandegar