eitaa logo
مهر ماندگار
1.7هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
46 فایل
یاوران وقف/ خادمان قرآن و امامزادگان فرهنگی _ اجتماعی _ سیاسی ارتباط با مدیر کانال: @khrazaviadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
مهر ماندگار
✅قسمت سی و دوم: حلال 💥💥💥 در رو بست و اومد تو ... وارد حال که شد چشمش به آرتا افتاد ... جلوی شومینه
✅قسمت سی و سوم: روزهای خوش من 💥💥💥 راحت تر از چیزی بود که فکر می کردم ... اون شب، دو رکعت نماز شکر خوندم ... خیلی خوشحال بودم ... اصلا فکر نمی کردم پدرم حاضر به پذیرش من بشه ... هیچی ازم نپرسید... تنها چیزی که بهم گفت این بود ... - چشم هات دیگه چشم های یه دختربچه نازپرورده نیست... چشم های یه آدم بالغه ... شاید جمله خاصی نبود اما به نظر من، فوق العاده بود ... پدرم کم کم سمت آرتا رفت ... اولین بار، یواشکی بغلش کرد... فکر می کرد نمی بینمش ... اما واقعا صحنه قشنگی بود ... روزهای خوشی بود ... روزهایی که زیاد طول نکشید ... 🍀🍀🍀 طرف قرارداد پدرم، قرارداد رو فسخ کرد و با شرکت دیگه ای وارد معامله شد ... اگر چه به ظاهر، غرامت فسخ قرارداد رو پرداخت کرد اما شرکت تا ورشکستگی پیش رفت ... پدرم سکته کرد ... و مجبور شدیم همه چیز رو به خاطر پرداخت بدهی بانک، زیر قیمت بفروشیم ... 🍁🍁🍁 فقط خونه ای که توش زندگی می کردیم با مقداری پول برامون باقی موند ... پدرم زمین گیر شده بود ... تنها شانس ما این بود ... بیمه و خدمات اجتماعی، مخارج درمان و زندگی پدر و مادرم رو می دادن ... 🍃🍂🍃🍂 نمی دونم چرا ... اما یه حسی بهم می گفت ... من مسبب تمام این اتفاقات هستم ... و همون حس بهم گفت ... باید هر چه سریع تر از اونجا برم ... قبل از اینکه اتفاق دیگه ای برای کسی بیوفته ... و من ... رفتم... @Mehremaandegar
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در اختتامیه چهل و دومین دوره مسابقات قرآن کریم در آستان مقدس امامزادگان یاسر و ناصر علیهما السلام طرقبه: 🔺مسلمانان باید حرکت رو به جلو و پیشرونده داشته باشند اما عده ای عقبگرد دارند مثل کسی که بدحجاب است و بی حجاب می شود یا تخم مرغ دزدی که کلاهبردار می شود. @Mehremaandegar
۲۳ ذی‌القعده 💠 پیشنهادهای رهبر انقلاب برای یک زیارت مقبول را بخوانیم و انجام دهیم... @Mehremaandegar
💠 با هم بسازید @Mehremaandegar
مهر ماندگار
✅قسمت سی و سوم: روزهای خوش من 💥💥💥 راحت تر از چیزی بود که فکر می کردم ... اون شب، دو رکعت نماز شکر خ
✅قسمت سی و چهارم: با هر بسم الله 💥💥💥 پدرم به سختی حرکت می کرد ... روزی که داشتم خونه رو ترک می کردم ... روی مبل، کنار شومینه نشسته بود ... اولین بار بود که اشک رو توی چشم هاش می دیدم ... - آنیتا ... چند روز قبل از اینکه برگردی خونه ... اون روزها که هنوز تهران شلوغ بود ... خواب دیدم موجودات سیاهی ... جلوی کلیسای بزرگ شهر ... تو رو به صلیب کشیدن ... به زحمت، بغضش رو کنترل کرد ... - مراقب خودت باش دخترم ... 🍀🍀🍀 خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - مطمئن باش پدر ... اگر روزی چنین اتفاقی بیوفته ... من، اون روز جانم رو با خدا معامله کردم ... و شک نکن پیش حضرت مریم، در بهشت خواهم بود ... خواب پدرم برای من مفهوم داشت ... روزی که اون مرد گفت... روی استقامت من شرط می بنده ... اینکه تا کی دوام میارم ... 🍁🍁🍁 آرتا رو برداشتم و به آپارتمان کوچک اجاره ایم رفتم ... توی کشوری که به خاطر کمبود نیروی تحصیل کرده و نیروی کار ... جوان تحصیل کرده وارد می کنه ... من بعد از مدت ها دنبال کار گشتن ... با مدرک دانشگاهی ... توی یه شهر صنعتی ... برای گذران زندگی ... داشتم ... زمین، پنجره و توالت های یه شرکت دولتی رو می شستم ... 🍃🍂🍃🍂 با هر بسم الله، وارد شرکت می شدم ... و با هر الحمدلله از شرکت بیرون می اومدم ... اما تمام اون یک سال و نیم ... لحظه ای از انتخابم پشیمون نشدم ... @Mehremaandegar
را چگونه تبلیغ کنیم؟ 💢راهکارهای پیشنهادی زیر اندکی از راهکارهای فراوان تبلیغ برای مظلوم ترین امیرِ تاریخ است: یک می تواند : 🔺با برگزاری مسابقات مرتبط با غدیر و مسابقات تزئینات بین کلاس ها مبلغ غدیر باشد 🔺با اختصاص دادن بخشی از کلاسش به مباحث غدیر و دادن موضوعات تحقیقی مبلغ غدیر باشد 🔺با کمک دانش اموزانش جشن کوچکی در کلاس برگزار نماید . یک آموز می تواند: 🔺با تزئین کلاس و توزیع یک پاکت شکلات مبلغ غدیر باشد. 🔺می تواند با تهیه روزنامه دیواری و یا اجرای مصاحبه با موضوع غدیر مبلغ غدیر باشد. 🔺می تواند با آماده کردن دکلمه و قرائت در مجالس مبلغ غدیر باشد. یک می تواند: 🔺- با دادن تخفیف ویژه در ایام غدیر، در میان مشتریان مبلّغ غدیر باشد. 🔺 در ایام غدیر از مشتریانش با شکلات و یا شیرینی پذیرایی کند. 🔺با نصب تابلو در مغازه ی خود، مبلّغ غدیر باشد. 24 روز تا @Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اشتغالزایی کارآفرین همدانی با تولید ۴۰۰ هزار جفت کفش 💢یک کارآفرین همدانی با تولید سالانه ۴۰۰ هزار جفت کفش، زمینه اشتغال ۲۰۰ نفر را فراهم کرده است. ✅ آقای موقر پاک که با ۳ نفر شروع به کار کرد، حالا صاحب بزرگترین کارخانه تولید کفش زنانه غرب کشور شده است . @Mehremaandegar
سوال: 💠چرا پس از حضرت یوسف پیامبری از فرزندانش برداشته شد؟ 🔆پاسخ : 🍃در این باره روایاتی نقل شده است شیخ کلینی در کافی شریف روایت می کند: انگاه که یعقوب بر یوسف وارد شد یوسف ملاحظه عزت پادشاهی را کرد وبرای از مرکب خود پیاده نشد جبرییل بر یوسف نازل شد وگفت ای یوسف دست خود را بگشا واز ان نوری ساطع را خارج کرد و ان نور به جو اسمان منتقل گردید یوسف گفت این چه نوری بود که از دستم خارج شد جبرییل پاسخ داد نور نبوت بود که از ذریه تو خارج شد بخاطر عقوبت عدم پیاده شدن برای پدرت لذا از فرزندان تو نبی وپیامبری نخواهد بود 📚الکافی ج3 ص760 🍃همین مضمون را صدوق در علل الشرایع ج1 ص55 وعلامه مجلسی در بحار الانوار ج12 ص251 نقل می کند 🍃اما باید توجه داشت که این جریان منافاتی با یوسف ندارد وتنها یک ترک اولی بود که ایشان مرتکب گردید 🍃علامه مجلسی چنین می گوید: نمی توان این جریان را بر یا تحقیر کردن او نسبت به یعقوب حمل کرد چرا که انبیا از این امور منزه هستند بلکه یوسف ملاحظه مصلحت کرد برای حفظ عزتش نزد مردم جهت تدبیر امور انان وترویج دین چرا که نزد مردم چنین بود که اگر فرمانروا برای غیر خودش از مرکب پیاده شود این را سبب خواری و کوچکی ان فرمانروا می دانستند . 🍃اما شایسته ان بود که یوسف رعایت ادب با پدر را می کرد واین کار اولی بود از رعایت این چون انبیا بخاطر مقام والایی که دارا هستند بخاطر کوچکترین مساله مواخذه می شوند 📚 مراه العقول ج10 ص215 💢البته برخی علما این جریان را قبول ندارند زیرا اولا: با ایاتی که از یعقوب را گزارش میدهد تطبیق ندارد چرا که در ایات چنین امده است که او پدر ومادرش را به اغوش کشید وان ها را بر تخت سلطنت نشاند « یوسف 99،100. ثانیا : با ایه." هیچ گناهکاری بار گناه دیگران را بدوش نمی کشد تنافی دارد"(فاطر 18) 🍃چرا باید بخاطر فرزندانش از نبوت محروم شوند انانکه تقصیری ندارند 📚مجمع البیان طبرسی ج5 ص456 📚منشور جاوید, علامه سبحانی ج11 ص472 ✅طبق این نظریه باید گفت علت اینکه چرا نبوت در نسل یوسف ادامه نیافت برای ما روشن نیست وخداوند خود بهتر می داند که را در چه کسانی قرار دهد 📓انعام 124" @Mehremaandegar
مهر ماندگار
✅قسمت سی و چهارم: با هر بسم الله 💥💥💥 پدرم به سختی حرکت می کرد ... روزی که داشتم خونه رو ترک می کردم
✅قسمت سی و پنجم: جاسوس ایران 💥💥💥 کم کم ارتقا گرفتم ... دیگه یه نیروی خدماتی ساده نبودم ... جا به جا کردن و تحویل پرونده ها و نامه هم توی لیست کارهای من قرار گرفته بود ... اون روز که برای تحویل رفته بودم ... متوجه خطای محاسباتی کوچکی توی داده ها شدم ... بدجور ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... گاهی انجام یه اشتباه کوچیک هم در مقیاس بزرگ، سبب خطاهای زیاد میشه ... از طرفی به عنوان یه نیروی خدماتی چی می تونستم بگم ... تمام روز ذهنم درگیر بود ... وقتی ساعت کاری تموم شد و نیروهای کشیک شب توی اتاق نبودن ... رفتم اونجا ... کارت خدماتی من به بیشتر درها می خورد ... نشستم پشت سیستم و داده ها و محاسبات رو درست کردم ... فردا صبح، جو طور دیگه ای بود ... کسی که محاسبات رو انجام داده بود توی چک نهایی، متوجه تغییر اونها شده بود ... اما نفهمیده بود محاسبات صحیحه ... 🍀🍀🍀 یه ساعت نگذشته بود که از حفاظت اومدن سراغم ... به جرم اختلال و نفوذ در سیستم های دولتی دستگیر شدم ... ترس عمیقی وجودم رو پر کرده بود ... من مسلمان بودم ... اگر کاری که کردم پای یه عمل تروریستی حساب بشه چی؟ ... 🍁🍁🍁 بعد از چند ساعت توی بازداشت بودن ... بالاخره رئیس حفاظت اومد ... نشست جلوی من ... - خانم کوتزینگه ... شما با توجه به تحصیلات تون چرا توی بخش خدمات مشغول به کار شدید؟ ... هدف تون از این کار چی بود؟ ... خیلی ترسیده بودم ... - چون جای دیگه ای بهم کار نمی دادن ... - شما حدود سه سال و نیم در ایران زندگی کردید ... و بعد تحت عنوان فرار از ایران به اینجا برگشتید ... یعنی می خواید بگید بدون هیچ هدفی به اینجا اومدید؟ ... 🍃🍂🍃🍂 نفسم بند اومده بود ... فکر می کرد من جاسوس یا نیروی نفوذی ایرانم ... یهو داد زد ... - شما پای اون سیستم ها چه کار می کردید خانم کوتزینگه؟ ... @MehreMaandegar
nafeleh-namaz.tavakkol.mp3
4.5M
🗓 یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۸ ۲۵ ذی‌القعده ۱۴۴۰ ۲۸ جولای ۲۰۱۹ @Mehremaandegar
✅ ۲۳ روز تا 💠روز ۲۵ ذیقعده سال دهم هجری قمری، پیامبر خدا (ع) برای سفر حج، اعلان رسمی نمودند. و اعلام شده که این سفر، رسول گرامی اسلام می باشد و به دستور آن حضرت، منادیانی به اطراف مدینه رفته اند تا همگان بدانند و پیامبر رحمت را همراهی کنند. 🔺و اینک کاروان بزرگ حج، به قافله سالاری برترین مخلوق آفرینش، به سوی مهبط وحی، حرکت می کند. به فرمان پیامبر(ص)، مردم لباس احرام برداشته اند. 🔸اهل بیت پیامبر (ص)، صدیقه کبری(س) و حسنین علیهم السلام همراه این کاروان هستند. قافله عظیم حج، از مدینه خارج می شود و جمعیتی بالغ بر 70 هزار نفر پیاده و سواره، در 7 کیلومتری مدینه و 486 کیلومتری مکه، در محلی به نام " ذوالحلیفه " یا " آباد علی"، مکانی که امروز مسجد " " نامیده می شود، متوقف شده، به دستور پیامبر(ص) احرام بسته و به سوی حرم امن الهی راهی می شوند تا آداب را بیاموزند. @MehreMaandegar
💠روستای زیارت در 7 کیلومتری گرگان قرار دارد. این روستای ییلاقی که در دو دامنه کوهستانی و جنگلی قرار دارد،در تابستان ها به دلیل هوای خنک و معتدل همواره مد نظر گردشگران و مسافران است. 🕌وجود امامزاده عبدالله (ع) در این روستا باعث شده تا نام « » بر آن گذاشته شود. 🔸در این میان آبگرم زیارت با خواص درمانی كه در حاشیه جنوبی روستای زیارت در مجاورت امامزاده عبدالله(ع) قرار دارد. دانشنامه گلستان در مورد نام قدیمی این آبگرم از آن به نام «گرماندو و گرماب» نام می برد. 🍃مزار مبارک این امامزاده مدفن یکى از نوادگان امام موسى بن جعفر (ع) است. 🔺 با عنایت به اینکه ساختمان بقعه در جوار رودخانه قرار دارد طى سالیان گذشته بر اثر سیلاب، تخریب شده که بعد از مدتى توسط اهالى محل، ساختمان مختصرى براى آن احداث و قطعاتى از صندوقچه چوبى بقعه بازمانده سیلاب جمع آورى و در محل بقعه نگهدارى مى شود. @MehreMaandegar
💠امام خمینی (ره) پس از شنیدن گزارش پیشروی نیروهای خودی در عملیات : به شوشتری بگویید در این دنیا که نمی‌توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم قطعا در آن دنیا شفاعتش خواهم کرد. 📆 ۵ مرداد، سالروز عملیات غرورآفرین مرصاد @MehreMaandegar
💠جذامی‌های مشهد بعد از سال‌ها به زیارت امام رضا(ع) مشرف و میهمان ضیافت امام رئوف شدند. 🔹تولیت آستان قدس رضوی هفته گذشته دستور داد معاونت محرومیت زدایی ضمن سرکشی و دیدار با جذامی‌های مشهد، نسبت به‌رفع مشکلات آن‌ها در حد توان و اختیارات آستان قدس اقدام کنند. @MehreMaandegar
مهر ماندگار
✅قسمت سی و پنجم: جاسوس ایران 💥💥💥 کم کم ارتقا گرفتم ... دیگه یه نیروی خدماتی ساده نبودم ... جا به ج
✅قسمت سی و ششم: کمکم کن 💥💥💥 چند لحظه طول کشید تا به خودم اومدم ... - من هیچ کار اشتباهی نکردم ... فقط محاسبات غلط رو درست کردم ... 🍀🍀🍀 - اگر هدف تون، تصحیح اشتباه بود می تونستید به مسئول مربوطه یا سرپرست تیم بگید ... خودم رو کنترل کردم و خیلی محکم گفتم ... - اگر یه نیروی خدماتی به شما بگه داده های دستگاه ها رو غلط محاسبه کردید ... چه واکنشی نشون می دید؟ ... می خندید، مسخره اش می کنید یا باورش می کنید؟ ... چند لحظه مکث کردم ... - می تونید کل سیستم و اون داده ها رو بررسی کنید ... - قطعا همین کار رو می کنیم ... و اگر سر سوزنی اخلال یا مشکل پیش اومده باشه ... تمام عواقبش متوجه شماست... و شک نکنید جرم شما جاسوسی و خیانت به کشور محسوب میشه ... که مطمئنم از عواقبش مطلع هستید ... 🍁🍁🍁 توی چشمم زل زد و تک تک این جملات رو گفت ... اونقدر محکم و سرد که حس کردم تمام وجودم یخ زده بود ... از اتاق رفت بیرون ... منم بی حس و حال، سرم رو روی میز گذاشتم... - خدایا! من چه کار کردم؟ ... به من بگو که اشتباه نکردم ... کمکم کن ... خدایا! کمکم کن ... 🍃🍂🍃🍂 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... توی یه اتاق زندانی شده بودم که پنجره ای به بیرون نداشت ... ساعتی به دیوار نبود ... ثانیه ها به اندازه یک عمر می گذشت ... و اصلا نمی دونستم چقدر گذشته ... به زحمت، زمان تقریبی نماز رو حدس زدم ... و ایستادم به نماز ... اللهم فک کل اسیر ... @Mehremaandegar
✅ ۲۲ روز تا 💠امروز ۲۶ ذیقعده سال دهم هجری قمری مدینه، به فراق یار مبتلا گشته و تمامی انوار مقدسه، رسول خدا (ص) را همراهی می کنند. در آخرین سفر حج، که"" نام گرفت، تنها یار جدا مانده از کاروان، امیرالمومنین (ع) است. فرستاده ای ویژه، حامل پیام رسول خدا، روانه سرزمین می شود تا حضرت علی(ع) را که برای تعلیم دین راهی آن دیار شده، به مکه فرا بخواند . 🔺آخرین حج نبوی، بر پایه حکم و وحی الهی شکل گرفته و به دستور قاطع خداوند مبنی بر ابلاغ حکم صورت پذیرفته است: " یا ایُها الرُّسوُل بَـلـِّغ ما اُنزِلَ الیکَ مِن رَبِّک وَ اِن لـَم تـَفعَل فـَما بَلـَّغت رِسالـَتـَهُ " (مائده/ 67) " ای پیامبر، ابلاغ کن آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، که اگر انجام ندهی، او را نرسانده ای . " 🔸این چه پیغامی است که اگر ابلاغ نگردد، همچنان ناقص می ماند و تلاش 23 ساله پیامبر عزیز با تمام سختی ها، جنگ ها و ... بی ثمر خواهد بود؟ 💢 با کاروان همراه شویم تا بدانیم . @MehreMaandegar
📕به وقت نوترون 💠«.....توی فرودگاه دبی دستگیرش کرده بودند. گفته بودند برای سایت کار می کنی. - ای بابا، تهویه می برم برای توالت های سایت - نه؛ شما ایرانی ها اسمش رو میذارید تهویه... حتما از این قطعه می خواهید تو شبکه تولید سوخت ای استفاده کنید 🔸کلی اذیتش کردند. مدت ها هم در زندان نگهش داشتند. وقتی بعد از آن همه سختی، برگشت ، گفت: «دیگه با شما کار نمی کنم. فهمیدم لیست پیمانکارهای شما لو میره.» این طوری بود که یک پروژه می خوابید یا کار متوقف میشد... 🔹مصطفی ایرادهای چرخه بازرگانی ای را شناخته بود و آنها را برطرف کرده بود. مصطفی شده بود دیوار حفاظتی و ارتباطی پیمانکاران. هیچ کسی غیر از مصطفی این وسط شناخته نمی شد. شده بود سپر همه. مشکلات بازرگانی هسته ای، فقط با کار حل میشد....» 💢«به وقت نوترون»، روایت زندگی چهار ای کشورمان، ، ، و است. 🍃، کتاب یک نفر نیست که با شادی هایش بخندی و در غم هایش، همدردی کنی... شاید زره زردی باشد از جنس شکرگزاری که موقع نوشتن این مجموعه روی دلت سنگینی می کند. .. 📚، تکرار قصه های مکرر نیست... گفتن از دردی است که می دانی مثل استخوان باید لای زخم نگه داری. ✅مجموعه «به وقت نوترون»، تو را در مسیر قرار می دهد که از پیچ و خم هایش بگذری و به حقیقت نهفته در ثریا برسی. @Mehremaandegar
💠 با هم بسازید/ کدورت را با از بین ببرید @Mehremaandegar
💠قدردانی آستان قدس رضوی از پاکبانان 🔹در راستای قدردانی از خادمان زائران حضرت رضا(ع) در ایام زیارتی مشهد، پاکبانان خیابان های منتهی به حرم مطهر، ضمن تجلیل توسط تولیت آستان قدس، امام رضا(ع) در مهمانسرای حضرت شدند. @Mehremaandegar
مهر ماندگار
✅قسمت سی و ششم: کمکم کن 💥💥💥 چند لحظه طول کشید تا به خودم اومدم ... - من هیچ کار اشتباهی نکردم ...
✅قسمت سی و هفتم: نور خورشید 💥💥💥 سه روز توی بازداشت بودم ... بدون اینکه اجازه تماس با بیرون یا حرف زدن با کسی رو داشته باشم ... مرتب افرادی برای بازجویی سراغ من می اومدن ... واقعا لحظات سختی بود ... روز چهارم دوباره رئیس حفاظت شرکت برگشت ... وسایلم رو توی یه پاکت بهم تحویل داد ... - شما آزادید خانم کوتزینگه ... ولی واقعا شانس آوردید ... حتی هر اختلال قبلی ای می تونست به پای شما حساب بشه ... - و اگر اون محاسبات و برنامه ها وارد سیستم می شد ممکن بود عواقب جبران ناپذیری داشته باشه ... 🍀🍀🍀 وسایلم رو برداشتم و اومدم بیرون ... زیاد دور نشده بودم که حس کردم پاهام دیگه حرکت نمی کنه ... باورم نمی شد دوباره داشتم نور خورشید رو می دیدم ... این سه روز به اندازه سه قرن، وحشت و ترس رو تحمل کرده بودم ... تازه می فهمیدم وقتی می گفتن ... در جهنم هر ثانیه اش به اندازه یه قرن عذاب آوره ... 🍁🍁🍁 همون جا کنار خیابون نشستم ... پاهام حرکت نمی کرد ... نمی دونم چه مدت گذشت ... هنوز تمام بدنم می لرزید ... برگشتم خونه ... مادرم تا در رو باز کرد خودم رو پرت کردم توی بغلش ... اشک امانم نمی داد ... اون هم من رو بغل کرده بود و دلداری می داد ... شب نشده بود که دوباره سر و کله همون مرد پیدا شد ... اومد داخل و روی مبل نشست ... پدرم با عصبانیت بهش نگاه می کرد ... - این بار دیگه از جون دخترم چی می خواید؟ ... 🍃🍂🍃🍂 هنوز نمی تونست درست بایسته ... حتی به کمک عصا پاهاش می لرزید ... همون طور که ایستاده بود و سعی داشت محکم جلوه کنه، بلند گفت ... - از خونه من برید بیرون آقا ... @MehreMaandegar
marg-rahat.ali_.mp3
2.72M
🗓 سه‌شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۸ ۲۷ ذی‌القعده ۱۴۴۰ ۳۰ جولای ۲۰۱۹ @Mehremaandegar