#یار_مهربان
📕به وقت نوترون
💠«.....توی فرودگاه دبی دستگیرش کرده بودند. گفته بودند برای سایت #نطنز کار می کنی.
- ای بابا، تهویه می برم برای توالت های سایت
- نه؛ شما ایرانی ها اسمش رو میذارید تهویه... حتما از این قطعه می خواهید تو شبکه تولید سوخت #هسته ای استفاده کنید
🔸کلی اذیتش کردند. مدت ها هم در زندان نگهش داشتند. وقتی بعد از آن همه سختی، برگشت #ایران، گفت: «دیگه با شما کار نمی کنم. فهمیدم لیست پیمانکارهای شما لو میره.» این طوری بود که یک پروژه می خوابید یا کار متوقف میشد...
🔹مصطفی ایرادهای چرخه بازرگانی #هسته ای را شناخته بود و آنها را برطرف کرده بود. مصطفی شده بود دیوار حفاظتی و ارتباطی پیمانکاران. هیچ کسی غیر از مصطفی این وسط شناخته نمی شد. شده بود سپر همه. مشکلات بازرگانی هسته ای، فقط با کار #جهادی حل میشد....»
💢«به وقت نوترون»، روایت زندگی چهار #شهید_هسته ای کشورمان، #مسعود_علی_محمدی، #مجید_شهریاری، #داریوش_رضایی_نژاد و #مصطفی_احمدی_روشن است.
🍃#به_وقت_نوترون، کتاب #خاطرات یک نفر نیست که با شادی هایش بخندی و در غم هایش، همدردی کنی...
شاید زره زردی باشد از جنس شکرگزاری که موقع نوشتن این مجموعه روی دلت سنگینی می کند. ..
📚#روایت_شهدای_هسته_ای، تکرار قصه های مکرر نیست... گفتن از دردی است که می دانی مثل استخوان باید لای زخم نگه داری.
✅مجموعه «به وقت نوترون»، تو را در مسیر #بیست_درصدی قرار می دهد که از پیچ و خم هایش بگذری و به حقیقت نهفته در ثریا برسی.
@Mehremaandegar