"من حالم خوبه"
صرفا فقط حالم خوبه،مهم نیست چرا مهم نیست قراره چی بشه..مهم اینه که من با روزایی که میرم باشگاه حالم خوبه،با روزایی که میرم پیش بهترین دوستم غر میزنم..روزایی که بعدش از خستگی شبم راحت صبح میشه..روزایی که شروع میکنم به نوشتن.
کلا خوبم،حتی با گذشتن روزای عادی
خوبم حتی با وجود اینکه بگن تابستون تموم شد هیچکاری نکردیم..
اتفاقا تابستون من خیلی خوب بود،خیلی چیزا یاد گرفتم،خیلی لحظات فهمیدم چطور میتونم آدم بهتری برای خودم و اطرافیان باشم.
من خوبم،با وجود خنده های هیستریکی که کنترل کردنش مشکله،خوبم حتی اگه روزا سخت بگذره..خب هرچقدر سخت تر قشنگ تر..روزای شلوغ و پر ماجرا ازم یه آدم قوی تر میسازه.
من خوبم چون کسایی رو دارم که حرف میزنم،حرف میزنن و پیشم خودشون میشن و خودمم.
و حالم با این چیزا خوبه..اینکه آدمارو بدون قضاوت کنار خودم نگه دارم.
بدون اینکه از چیزی و کسی شاکی باشم.
فقط میسپرمش به دست سرنوشتی که از قبل بهترین داستاناشو برام رقم زده.
میدونم داستان قشنگی میشه..میدونم چون من لایق زندگی خوبی هستم،زندگی ای که خودم دارم میسازم.
و من آدمارو دوست دارم
تمام انسان های روی زمین
اونا عم مثل خودمن
من حالم خوبه حتی اگه بهم بگن بی احساس و من با همین نوشته ها اون جرقه های احساسات کوچولومو به نمایش میزارم.
من خودمو دوست دارم!
"تابستان ۱۴۰۳"
#text
☆Melira☆
فقط ۱۳ روز تا پایان تابستون
این ینی ۳۱۲ ساعت،
ینی ۱۸۷۲۰ دقیقه،
ینی ۱۱۲۳۲۰۰ ثانیه..
تابستون امسالم خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکردم گذشت
ولی خب، انگار این سه ماه با سالای قبل فرق داشت
من اول تیر برنامه های زیادی داشتم..با کلی ذوق و شوق دلم میخواست کلی کار انجام بدم.
و الان به این فک میکنم که، اره
شاید نتونستم فلان سریالو تموم کنم
شاید فلان جا رو نرفتم
شاید فلان کلاسو ثبت نام نکردم
ولی عوضش، تونستم با چیزای ساده حال خودمو خوب کنم
با ارتباط گرفتن با ادمای جدید، کاری که همیشه ازش میترسیدم
با انجام کارایی که ازشون میترسیدم، کارایی که باعث استرسم میشدن ولی با رو به رو شدن باهاشون تونستم به اون حس بد غلبه کنم
با وقت گذروندن با همه ی کسایی که دوسشون دارم..:)
حال خوب ادم فقط و فقط به خودش بستگی داره
تو باید یاد بگیری که حالت با خودت خوب باشه، باید بفهمی خودت چی میخوای از این زندگی
من تو این سه ماه خیلی چیزا یاد گرفتم
یاد گرفتم خودمو قبول داشته باشم
یاد گرفتم به نظر بقیه توجه نکنم
یاد گرفتم کاری رو که دوس دارم انجام بدم، بدون ترس از خراب کردنش
یاد گرفتم که همیشه ادم نباید عالی باشه
یاد گرفتم همیشه نباید خوشحال باشم و حق ناراحت شدن دارم
یاد گرفتم با ادمایی که دلم میخواد درست ارتباط برقرار کنم
و و و...
و واقعا خوشحالم
خوشحالم از تایمی که کنار عزیزانم گذروندم، خوشحالم از کارایی که کردم
و حالا دیگه فقط دو هفته مونده، باید از ثانیه به ثانیه ش استفاده کنم...:)♡✨
تابستان ۱۴۰۳
#text
☆Melira☆
هیچ وقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع، حس بویاییاش را از دست بدهد.
اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را.
درس من؟ من آزادیام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم.
_استیو توتلز
"کتاب جزء از کل"
#text
☆Melira☆
من جنگجو نیستم!
ابرقهرمان هم نیستم!
یه موجود ماورایی با قدرت های خاص هم نیستم!
من فقط منم؛همه ی ما توی انسان بودن خلاصه نمیشیم..شخصیت ها انقدر متفاوته که از هرکس چیزای جدید وارد دنیای پر از تجربه میشه.
اما آیا ما کافی هستیم؟برای دیگران؟خودمون؟
آیا ما برای "من" بودن کافی هستیم؟
میتونیم خودمون باشیم؟
هیچوقت نمیشه فهمید دقیقا چقدر خود واقعیمون هستیم..چون چیزی که هستیم بر اساس آدمای اطراف فرق میکنه،نمیکنه؟
فقط میدونم امروز از اون روزاست که خیلی سعی کردم "من" باشم.
اما وقتی خودمو پیدا کردم که اصلا اون انسان درون من خودش نبود..
میخواست جنگجو باشه
ابرقهرمان باشه
موجود ماورایی با قدرت های خاص باشه
انتظار زیادی از خودش داره..
اشتباهه
"من بودن" بهترین نوع از جنگجو،ابرقهرمان یا موجود ماورایی بودنه..:)☆
#text
☆Melira☆