eitaa logo
خاطرات یک مددکار مهربون
43 دنبال‌کننده
31 عکس
10 ویدیو
0 فایل
این کانال برآمده از احساسات و خاطرات یه مددکار مهربون بیمارستان هستش که قراره شمارو با خودش همراه و همدل کنه💞 امیدوارم با خوندن خاطرات و دلنوشته هاش، کلی لذت ببرین😍 با احترام @ssafari16
مشاهده در ایتا
دانلود
می شود روزهایت عصر نداشته باشند و خواب های بعد از ظهر کابوس؟ می‌شود صبح‌ها کشدار شوند، فقط خورشید باشد و ابرهای سفیدِ پرباران؟ و هوا پر از عطر کاهگل و آوازی که مرا به رقص بیاورد. می‌شود روزهایت وقتی رسید به عصرها تمام شود؟ آخر؛ شب که میشود و سیاهی می افتد پای پلکهایم، دستی چنگ می اندازد توی قلبم و سرم پر می شود از ابرهای سیاه که می خواهند ببارند... پ.ن: یادم بماند که هر کاری سخت هست و هر سختی نیازی برای قد کشیدن...🌱