eitaa logo
[ مِنهاج 🇵🇸 ] .
373 دنبال‌کننده
79 عکس
180 ویدیو
1 فایل
به نام‌ مُعید =) _ وقف لبخندِ آسیدمهدی ؛ _ نذرِ خانم فاطمه زهرا (س) ؛ برای آدم شدن ابتدا عاشق شدن نیاز است و خلاصه ی عشق یعنی حسین(ع). https://harfeto.timefriend.net/17222570571997
مشاهده در ایتا
دانلود
یادته؟ از ابرایِ بنفش خیالمون شروع شد؟ انگاری از وقتی که نشستیم رو اون پله ی سنگی شروع شد ، یا نه از قبل تر. یا وقتی تمام وجودمون گریه میکرد‌. هم من ، هم تو میدونستیم این دلمون چه مرگشه. الان مهم اینه که زندگی خنده ی توعه :))) @raison_detre_mood
نمیشد موقع آشنایی با هر آدمی یه تریلر ³⁰ ثانیه ای ازش میدیدیم؟
میدونی دیروز بعد از اون خنده هامون و لبخندا و به قول خودمون چهارشنبه یِ آفتابی ، نمیدونستم دوباره قراره اون ثانیه ها تکرار بشه یا نه. ولی خوب میدونستم که اون بغل ، تازه شروع راهمون بود :))
الان و این لحضه تویِ این جاده ی طولانی و عجیب و رویِ این صندلی خاکستری ، همونطوری که تکیه دادم به این پنجره ، یه چیزی تَه قَلبم اضافیه ولی من خودمو زدم به اون راه و دارم با این رمانِ بی سر و تَه و این هنذفیریِ لعنتی لبخند میزنم.
از اون استرسا گرفته تا ذوقی که پُشتش پنهان شده بود ، الان همشون تبدیل شدن به یه خاطره. از وقتی که بغلش کردم و بین خنده های قَشنگش خودمو گُم کردم و بعد هر ثانیه بیشتر قلبامون به هم نزدیک میشد. و آخرش که حتی وقتی کُلی از هم دور شده بودیم ، دستامون داشتن قلبامونو لمس می کردن🧡:))). @chocolate_18
رویِ اون فَرشایِ فیروزه ای که نشسته بودم و داشتم بهتون نگاه می کردم ، بلند گفتم دستمو میگیرین بلندم کنین؟؟ چیشد؟ من هنوز نشستم و دارم این آدما رو نگاه میکنم که. دیروز وقتی دستمو گرفته بودم به اون تابِ زنجیری امید داشتم منو میبینین و منم لبخند زدم ، مثل همیشه.
دو سال ؟ برای لبخند زدنای همیشگی با یه آدم ، زمانِ کوتاهیه. کوتاهِ برای شناختنِ قلبِ یه آدم. دارم میگم آدم ، مگه اون آدم بود؟ اون صاحبِ قلبم بود ، صاحبِ همه ی اون آدمایی که رویِ زمین بودن. دو سال شده و هر روز وجودش برام تکرار میشه :)🌜
یه بار برای همیشه. جمعه بود . الان دارم به اون چهارراه ، نگاه میکنم. یادته که؟ اونجا آخرین بار بود. آخرین بار بود که درست تو چشمات نگاه کردم و بعد همو بغل کردیم ؛ بعد از اون من هر وقت می رسیدیم به اون چهارراه ، سریع ازش رَد میشدم که چیزی یادم‌ نیاد. ولی یادم میومد ، چون من با تو ، تویِ تمام این خیابان و این شهر خاطره داشتیم. بعد از تو دیگه هیچ وقت نرفتم بشینم رویِ اون نیمکت. هیچ وقت بلند بلند تو خیابون نخندیدم. هیچ وقت آهنگای مورد علاقتو با صدای بلند گوش ندادم. من فقط لبخند زدم چون تو بلد نبودی از ته دِلت به دنیا لبخند بزنی. من دیگه بهت فکر نکردم تا امروز چون تو خوب بَلَد بودی به یه آدم که کیلومترها باهات فاصله داره ، فکر کنی. من بخاطر تو خیلی چیزارو حذف کردم ، خیلی چیزارو اضافه کردم که شدم این منِ اَلان. خب؟ پس چرا توقع دارین من با اون روحیاتِ قَبلیم بهتون نزدیک بشم؟ توقع نداشته باش. تو و تو و تو و تو و تو و تو ، اصلا هَمتون هیچی نمی دونید. من الان برای تو ناراحت نیستم. حتی برای اونم ناراحت نیستم. برای خودمم ناراحت نیستم. من فقط برای ذهنم ناراحتم. برای ذهنی که همه ی خاطرات تو و اونو یادشه. حَقمه. حَقمه که از بالای خیالایِ مسخرم با مغزم بخورم زمین و ببینم آدمیزاد جون به جونشم بکنی یه جونوَر پَستِ حقیرِ که از آزار دیدنِ بقیه لذت میبره.
من برای اینکه دیگران چجوری برداشت کنن زندگی نمیکنم و ذره ای برام مهم نیست تو چجوری دربارم فکر میکنی .
هزار و چهارصد و یک؟ پر از تجربه بود ، پر بود از ثانیه های نا امیدی و خنده ولی‌ ... من‌ معذرت میخوام ، از خودم. از روحم. از رَوانم و اعصابم. و از همه مهمتر از قلبم. اونم بخاطر تمام دَردا و بُغضا و اتفاقاتی که تویِ این مدّت تحمل کرد و حَقش نبود ... وقتی برمیگردم و نگاه میکنم ، میبینم تنها کسی تویِ هر شرایطی کنارم بود فقط خودم بودم. پس الان حق دارم که بیشتر دوستش داشته باشم و خوشحالیش اولویتم باشه. ازت ممنونم مَنِ عزیزم :)) قول میدم سالِ جدید بیشتر مواظبت باشم. و همیشه دروازه یِ لبخند رو برات باز بزارم.
برای من پاک کردن قلبِ کنار اسم کسی ، از بِلاک کردنم معنی مهم تری داره :))))))
امشب چرا انقدر حالِ غروبِ ۱۳ عیدو داره؟