eitaa logo
مصباحیه ...
126 دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
11.6هزار ویدیو
601 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🕗 ۳ | اگر شد راوی ◀️حجت الاسلام و المسلمین علی مصباح یزدی 🔸برای خدمت به پدر با جان و دل آماده بودیم، اما به اندازه آوردن یک لیوان آب هم از ما درخواست نمی کرد. هیچ وقت نشد دستور بدهد :« فلان کار را انجام بده». 🔹تا جایی که می شد خودش کارهایش را انجام می داد و به زحمت می شد فهمید چه لازم دارد. نهایتا اگر ناچار می شد می گفت:« بیرون رفتید، اگر برایتان امکان داشت و مزاحم کارهایتان نبود، فلان چیز را هم بد نیست بگیرید.» 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۴ | راه دیگری پیدا کنید راوی ◀️حجت الاسلام و المسلمین محسن منطقی 🔸بودجه کم شده بود و اوضاع مالی خوب نبود. در جلسه تصمیم گرفتیم مثل مؤسسات و سازمان های دیگر تعدیل نیرو کنیم. در جلسه طرحمان را گفتیم. او به شدت مخالفت کرد. گفت :« نمی شود یک شبه زندگی کارکانان را به هم زد. بگردید راه دیگری پیدا کنید.» 🔹این شد که جلسات کارشناسی بیشتری گذاشتیم. حذف اضافه کار، معلق کردن طرح های شروع نشده و کم کردن فعالیت های غیر ضرور. با تدبیر او حتی یک نفر هم بیکار نشد. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
🕗 ۵ | به قدر کافی راوی ◀️ دکتر محمد فدایی اشکوری 🔸این همه کتاب و درس فقط نتیجه مطالعه نبود. زیاد مطالعه می کرد، اما بیش از مطالعه فکر می کرد، اما بیش از مطالعه فکر می کرد. مصرف کننده افکار دیگران نبود. حرف ها را می خواند، می سنجید، نقد می کرد و در نهایت نظر خودش را ارائه میکرد. گاهی میشد برای پاسخ به سؤالی، مدتی طولانی مکث می کرد. آن قدر که فکر می کردیم از پاسخ منصرف شده. بعد که جواب می داد، می فهمیدیم مشغول بررسی جوانب سؤال بوده. نظری نمی داد مگر اینکه به قدر کافی فکر کرده باشد. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۶ | نقدها راوی ◀️ استاد حسن رحیم پور ازغدی 🔸به برخی نظرات علمی اش نقد داشتم. رفتم به دیدارش. اول جلسه چپ و راست اعتراض می کردم:«چرا در فلان جا چنین گفته ای؟» و «این چه استدلالی است؟»و...گرم شده بودم و پشت سر هم می گفتم:«این حرف شما غلط است، به فلان و بهمان دلیل». 🔹با دقت نقد هایم را شنید و یکی یکی جواب داد. بعدِ جلسه به خودم آمدم دیدم در تمام این مدت حتی لحظه ای چهره اش در هم نرفتو نگفت :« تو که هستی که این طوری مرا نقد می کنی!؟» 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۷ | سحر راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح یزدی 🔸جوان که بود با آیت الله علی سعادت پرور هر روز می رفت حرم. از تاریکی سحر شروع می کرد به خواندن مناجات تا اذان صبح. می گفت برکتی که قرار است از مسیر فیض حضرت زهرا به زمین برسد، در حرم حضرت معصومه چند برابر می شود. خیلی از کارها و عبادت هایش را به حضرت معصومه هدیه می کرد. باری کسی پرسیده بود: « عمره ی مستحبی ام به کدام یک از ذوات مقدس تقدیم کنم؟» بی درنگ گفته بود :«حضرت معصومه» 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۸ | بودجه مصوب راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین محسن منطقی 🔸دولت بودجه مؤسسه را واریز نمی کرد. حقوق کارمندان و هزینه های جاری را نداشتیم. جلسه اضطراری گرفتیم و اوضاع را گزارش دادیم. اول توصیه های اداری کرد و دستور پیگیری داد. بعد رو به مدیران گفت:« همین الان بروید جمکران و از حضرت حجت علیه السلام کمک بخواهید.» 🔹عده ای راهی جمکران شدند. یکی دو ساعت بعد مسؤل مالی مؤسسه تماس گرفت و گفت :«مبلغی که مدت ها پیش قولش را داده بودند، به حسابمان نشست.» 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۹ | گره راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین احمد عجمین 🔸گفتم:«حاج آقا خیلی عجیب است!» نگاهم کرد که حرفم را ادامه بدهم. گفتم:«شما هر وقت به مشکل مالی یا گره بزرگی می رسید، به شکل غیر عادی ماجرا حل می شود.» 🔹لبخند زد. گفت:«خدا به دین خودش لطف دارد. ما تا زمانی که در مسیر یاری دین خدا باشیم، گره کارمان باز می شود. این اصلا عجیب نیست». 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۱۰ | دست ها راوی ◀️ عروس فرزند علامه مصباح یزدی 🔸ظرف می شستم که یکهو دست هایی از پشت آمد روی چشم هایم. خنده ام گرفت. فکر کردم همسرم یا خواهر شوهر کوچکم باشد و دست گذاشتم روی دست ها. گرم بود و مهربان. دست های او بود. تازه عروس این خانواده شده بودم و سن زیادی نداشتم. چند روز بیشتر نبود که محرم شده بودیم و کمی خجالت می کشیدم. این را فهیمده بود. با دستی که به روی چشمم گذاشت، همه خجالتم را برد. قند توی دلم آب شد. دلم می خواست زمان متوقف شود و دست هایش همان طور بماند. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۱۱ | هم بازی راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح 🔸سال های آخر نمی توانست به راحتی بنشیند؛ حتی برای نماز. ولی آن روز تا بچه ها را دید، درد پا یادش رفت و ناخود آگاه بدون کمک نشست کنارشان. عرق چینش را گذاشت سر یکی از بچه ها و بعد گفت:«کلاه بابا رو نمی دی؟» 🔹این را گفت که ندهد. عرق چین بین بچه ها دست به دست می شد و او با صدای بلند می خندید. از شوخی با بچه ها کیف می کرد. بچه های کوچک تر را بغل می گرفت و با همان حال آن قدر قرآن می خواند و مطالعه می کرد که خوابشان ببرد. 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۱۲ | راهنما راوی ◀️ مصطفی حائری زاده؛ از اعضای فعال هیئت مؤتلفه در دوران مبارزه 🔸امام در تبعید بود، آیت الله بهشتی رفته بود آلمان و بچه های هیئت های مؤتلفه هم همگی تحت تعقیب! اوضاع انقلابی ها سخت شده بود و کمی سردرگم بودند. پیغام از شهید بهشتی خطاب به بچه های مؤتلفه آمد که:«در این مدتی که من نیستم، برای حرکت های سیاسی و تشکیلاتی دو نفر را به شما معرفی می کنم: آقای باهنر و آقای مصباح یزدی.» 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🕗 ۱۴ | همراه راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین علی مصباح یزدی 🔸تا یادم می آید همیشه کار داشت و مشغول بود. از تبلیغ دین و فعالیت فرهنگی تا درس و بحث و مدیریت. گاهی یک ماه خانه نمی آمد. این جور وقت ها مادرمان ستون خانه بود. مادر به راهی که او می رفت، ایمان داشت. این همراهی برای ادامه دادن مسیر دل گرم ترش می کرد. شاید به همین خاطر بود که هیچ وقت دعوایشان را ندیدم. هیچ وقت ندیدم به مادرمان با تندی حرف بزند. مدام سفارش می کرد:«به مادرتان احترام بگذارید؛ دستش را ببوسید». 🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) 🌸🌸🌸🌸🌸
🔄 مرور سریع | فهرست مجموعه تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره) ◀️ | آشنای راه ۱ | مثل خودش https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3186 ◀️ | آشنای راه 2 | میز گوشه هال https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3212 ◀️ | آشنای راه 3 | اگر شد https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3249 ◀️ | آشنای راه 4 | راه دیگری پیدا کنید https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3254 ◀️ | آشنای راه 5 | به قدر کافی https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3262 ◀️ | آشنای راه 6 | نقدها https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3266 ◀️ | آشنای راه 7 | سحر https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3270 ◀️ | آشنای راه 8 | بودجه مصوب https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3272 ◀️ | آشنای راه 9 | گره https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3275 ◀️ | آشنای راه 10 | دست ها https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3279 ◀️ | آشنای راه 11 | هم بازی https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3282 ◀️ | آشنای راه 12 | راهنما https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3285 ◀️ | آشنای راه 14 | همراه https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3291 ◀️ | آشنای راه 15 |لبخند https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3295 ◀️ | آشنای راه 16 |تا آخرین لحظه https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3299 ◀️ | آشنای راه 17 |دو هفته بعد https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3303 ◀️ | آشنای راه 18 |نه نومید، نه سرمست https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3309 ◀️ | آشنای راه 19 |گل های باغچه https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/3312 🌸🌸🌸🌸🌸