💠 فاعلِ مختار
من گاهی با آقای بهجت گفتگو میکردم. یکبار در مدرسه فیضیه فرمود: استادی از شاگردش پرسید: اسمت چیست؟ شاگرد گفت: مختار. استاد گفت: اینکه در کتب علمی نوشتهاند: «بشر فاعل مختار است»، مقصود شمایید؟! به آقای بهجت نمیخورد که اهل این شوخیها باشد.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۲ ص ۷۰۶
#آیتاللهشیخمحمدتقیبهجت
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
@Adropfromthesea
💠 دقّت نظر
🔹 آقای بهجت قریب به شصت سال قبل به قم آمد. وی شاگرد مرحوم آشیخ محمّد حسین اصفهانی بود.
🔸 من در مشهد آشیخ محمّد کاظم شیرازی را دیدم. ایشان از مراجع تقلید نجف و ملّای درجه اوّل و آقای بهجت شاگردش بود. ایشان از آقای بهجت تمجید کرد و گفت: زیاد زحمت کشیده است.
🔹 در همان اوایلی که آقای بهجت به قم آمد، من و آقای حاج سیّد مهدی روحانی از ایشان خواهش کردیم که خارج مبحث تعبّدی و توصّلی را برای ما درس بگوید؛ چون شاگرد آشیخ محمّد حسین بود و ما میخواستیم بر حاشیه مرحوم آشیخ محمّد حسین بر کفایه احاطه پیدا کنیم. قبول کرد. دو سه هفتهای از ایشان استفاده کردیم. درس در یکی از بقعههای حرم حضرت معصومه (س) برگزار میشد. به خاطر دارم اوایل من کفششان را جفت میکردم و ایشان ناراحت میشد. بعداً دیگر کفش خود را همراه میبرد و کنار دست خودش میگذاشت.
🔸 آن قسمتی که ما درس گرفتیم کاشف از دقّت نظر بود. از دیگران هم شنیدم که بر دقّت نظر ایشان صحّه میگذاشتند. البته آن مقداری که درس میگفت، مربوط به جهات عرفی و فهم حدیث و آیه نبود، لابهلای مباحث خودش اظهارنظر میکرد.
🔹 دو - سه هفته درس برقرار بود، ولی تعطیل شد. آقای حاج سیّد مهدی تواضع خاصی داشت میگفت: «من حرفهای ایشان را نمیفهمیدم، فلان کس (یعنی من) بیان میکرد که آقای بهجت چه میخواست بگوید.»¹
1⃣ یکوقت آقای حاج سیّد مهدی به من گفت: تو مرا خیلی اذیّت کردی؛ چون من مطلب حاشیه آشیخ محمّد حسین اصفهانی را نمیفهمیدم، ولی تو، هم میفهمیدی و هم بر مطلب اشکال میکردی؛ یعنی دو مرتبه جلوتر از من بودی، ایشان به شوخی تعبیر میکرد: من تو را نظر زدم تا جلو رشدت گرفته شود. خدا ایشان را رحمت کند، آدم بزرگواری بود.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۲ ص ۷۰۴
#شیخمحمدحسیناصفهانی
#شیخمحمدکاظمشیرازی
#آیتاللهحاجسیدمهدیروحانی
#آیتاللهشیخمحمدتقیبهجت
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
@Adropfromthesea
💠 عالم درجه اوّل
🔹 سؤال: زمانی که از آیةالله بهجت درس میگرفتید، ایشان به شاگردی مرحوم آقای قاضی شناخته شده بود؟
🔸 بله، لكن ما برای این جهات نزدشان نرفتیم. چون شاگرد آشیخ محمّد حسین اصفهانی بود، برای اطلاع از مبانی آشیخ محمد حسين، رفتيم. البته طریقه فقهی ایشان عرفی نبود، ولی آدم دقیق النظری بود. دقّتش قابل انکار نبود.
🔸 گاهی از قول من نقل میکردند که گفتهام: «ایشان اعلم است». من این را نگفته بودم. من گفته بودم از علمای درجه اوّل است و اگر سایر شرایط جمع باشد، از علمای درجه اوّل، تقلید جایز است. این را هم از باب ضرورت گفته بودم. چون مکرّر از من میپرسیدند که برای تقلید شخصی را معرفی کنید.
🔸 آقای بهجت در این جهت هم مورد اطمینان است که برخلاف عقیده برای خوشایند زید و عمرو حرفی نمیزند. در این جهات محکم است. بعضیها در این جهت قابل وثوق نیستند و برای پست و مقام یا خوشایند زید و عمرو عنوان ثانوی میتراشند و برخلاف عقیده خود حرف میزنند. ایشان در این جهت مورد اطمینان است.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۲ ص ۷۰۳
#شیخمحمدحسیناصفهانی
#آیتاللهشیخمحمدتقیبهجت
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
@Adropfromthesea
💠 عقل و تدبير
🔹 شيخ على كاشف الغطاء داماد شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء شخص فاضلی بود اما کجروی داشت. وی با شیوعیها (=کمونیستها) ارتباط برقرار کرد و آنها هم از او سوء استفاده کردند. از اینرو آقای حکیم با وی مخالف بود، چون آقای حکیم با شیوعیها مبارزه میکرد. حیف شد با اینکه هم فاضل بود و هم از خانوادهای بزرگ، سرانجام خوبی پیدا نکرد.
🔸 از آقای سیّد محمّدعلی ابطحی یا دیگری شنیدم: قرار شده بود شیخ علی نزد آسیّد عبدالهادی توبه کند و ارتباطش با شیوعیها را به هم بزند. آسیّد عبدالهادی گفته بود: اگر مرادش توبه واقعی است، پیش خود و خدایش توبه کند، کافی است؛ اما از جهت تشریفات ظاهری، این قضیه مربوط به آقای حکیم است.
🔹 آسیّد عبدالهادی به این فکر بود که اگر او توبه شیخ علی را بپذیرد ولی آقای حکیم نپذیرد، غائله جدیدی به وجود میآید. آسیّد عبدالهادی عاقل بود و نمیخواست دعوایی بین علما راه بیفتد و با این روش روحانیّت را حفظ کرد.
🔸 من شیخ علی را میشناختم، آن زمانی که ما در نجف بودیم این خبرها نبود و آدم رو به راهی بود و هیچ حرفی درباره وی نبود. وی وقتی به قم میآمد، به منزل آقای حاج آقا مرتضی حائری وارد میشد. تابستان هم که مهمان آقای آخوند در همدان بودیم، او هم در همدان بود و صبحها با هم قدم میزدیم.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۱۱
#سیدعبدالهادیشیرازی
#سیدمحسنحکیم
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#جرعه_ای_از_دریا ۸
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💠 دفاع از آقای حکیم
🔹 شیخ عبدالکریم زنجانی (ساکن نجف) ملّا بود ولی سلیقههایی داشت که بسیاری نمیپسندیدند.
🔸 رابطه ایشان با آقای حکیم خیلی بد بود. مجلس فاتحهای بود. من در آنجا حاضر بودم. آشیخ عبدالکریم وارد شد. آقای حکیم هم تشریف داشت. ایشان اصلا تکان نخورد و اشخاص دیگر هم به تبعیت از آقای حکیم برای آشیخ عبدالکریم بلند نشدند. فقط آقای خویی برای ایشان بلند شد. علتش این بود که آقای خویی پیش آشیخ عبدالکریم منظومه خوانده بود. شنیدم بعد از وفات آشیخ عبدالکریم، نمازش را آقای خویی خوانده بود.
🔹 همین آشیخ عبدالکریمی که با آقای حکیم خیلی شدید تنافی و تضاد داشت و تعابیر تندی راجع به همدیگر داشتند، يکوقت تعدادی از شیوعیها (کمونیستها) نزد وی آمدند و از آقای حکیم بدگویی کردند. آقای آشیخ عبدالکریم با تعابیر بلندی از آقای حکیم تجلیل کرد و گفت: «او رئیس اسلام است».
🔸 وقتی شیوعیها رفتند، آقای آشیخ عبدالکریم گفت: يکوقت اختلاف من با آسیّد محسن است که این در جای خودش محفوظ است ولی اینها با آقای حکیم به سبب اصل اسلام مخالفت میکردند، در اینجا من وظیفه داشتم از این حیث از آقای حکیم دفاع کنم.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۱۳
#شیخعبدالکریمزنجانی
#سیدمحسنحکیم
#آیتاللهسیدابوالقاسمخویی
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#جرعه_ای_از_دریا ۹
🌺🌺🌺🌺🌺
💠 قوت غالب
🔹 نزد مرحوم آقای داماد درس صوم بحث زکات فطره میخواندیم. موضوع بحـث این بود که ملاک در پرداخت زکات فطره، قوت غالب شخص است یا قوت غالب بلد.
🔸 درس آقای داماد تمام شده بود. من به ایشان عرض کردم قائل دیگری هم هست که ملاک زکات فطره را قوتِ غالبِ شخص در ماه رمضان میداند. ایشان با تعجّب گفت: نشنیدهام. آقای جوادی آملی هم آنجا بود. گفتم: قاآنی میگوید:
- اگر زکات دهی فطره مرا «مِی» ده
- که قوت غالبِ من باده بوده در رمضان
🔹 آقای جوادی آملی از این تعبیر اینجانب خیلی خوشش آمده بود.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۲۱
#آیتاللهسیدمحمدمحققداماد
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#جرعه_ای_از_دریا ۱۱
🌺🌺🌺🌺🌺
💠 شمّ الفقاهة
🔹 در مقایسه آقای آسیّد عبدالهادی شیرازی و آقای حکیم من آسیّد عبدالهادی را از نظر سعه ذهن ترجیح میدادم.
🔸 در مقایسه آقای حکیم با آقای خویی اوایل من به آقای خویی ارجاع میدادم ولی بعد شمّ الفقاهة آقای حکیم به نظرم بهتر آمد، ولو آقای خویی از نظر ذكاء و سرعت انتقال ترجیح داشت. البته ترجیح میان این دو عَلَم مشکل است.
🔹 علّت اینکه من در ابتدا به آقای خویی ارجاع میدادم، این بود که عدّهای چون آسیّد محمّد باقر صدر، آقای خویی را مقدّم میدانستند.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۲۸
#آیتاللهسیدعبدالهادیشیرازی
#سیدمحسنحکیم
#شهیدسیدمحمدباقرصدر
#آیتاللهسیدابوالقاسمخویی
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#جرعه_ای_از_دریا ۱۷
🌺🌺🌺🌺🌺
💠 شاگردان درجه یک
🔹 در درس مرحوم آقای داماد طلبههای ممتاز شرکت میکردند، علّتش ویژگیهایی بود که در خود مرحوم آقای داماد و درسش بود: یکی اینکه رئیس نبود لذا مطامع غیر علمی در میان نبود تا شخص برای آنها در درس وی حاضر شود. افراد صرفا برای استفاده علمی در درس وی حاضر میشدند.
🔸 از طرفی آقای داماد بیان خیلی روشنی نداشت و خیلی احتیاج به مقدّمات مطویه داشت و لازم بود طلبه مقدّمات دیگری برای فهم مطالب در ذهن داشته باشد.
🔹 از طرف دیگر مطالب ایشان نوعاً مشکل بود، چون دقیق النظر بود. این ویژگیها سبب شده بود که هر کسی صلاحیّت شرکت در درس آقای داماد را نداشته باشد.
🔸 در میان شاگردان درس آقای داماد، آقای بهشتی از شاگردان درجه یک وی بود. آقای مطهری که قبل از او در درس آقای داماد شرکت میکرد، او هم درجه يک بود. مشابه آنها خیلی کم بود. آسیّد موسی صدر هم درجه يک بود.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۲۲
#آیتاللهسیدمحمدمحققداماد
#استادشهیدمرتضیمطهری
#شهیدسیدمحمدحسینیبهشتی
#امامموسیصدر
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#جرعه_ای_از_دریا ۱۸
🌺🌺🌺🌺🌺
💠 ویژگیهای دهگانه
🔹 آقا موسی صدر اوّلین هممباحثه من بود. اگر آقا موسی بود، وضع علمی من خیلی بهتر از حالا بود، به جهت امتیازاتی که بحث با او برای من داشت که در هیچ بحثی چنین نبود.
🔹 البته هممباحثههایی خیلی قوی و خوب داشتم؛ مثل آقای بهشتی که از آقا موسی اقوی بود و نبوغ داشت و خیلی فوق العاده بود، ولی آقا موسی برای من ارجح بود.
🔹 آقای عابدی زنجانی میگفت: در همان سفری که آقا موسی ربوده شد پیش آقا موسی رفتم. ایشان میگفت من بر تمام اقران تقدّم داشتم، به جز بر سه نفر: یکی آقای بهشتی و یکی آسیّد محمّد باقر صدر و یکی هم مرا ذکر کرده بود.
🔸 بحث با هیچ کسی به قدر بحث با آقا موسی برای من مفید نبود. آقا موسی چند امتیاز داشت:
🔸 اوّلاً: بسيار سريع الانتقال بود. البته آقای بهشتی هم در سرعت انتقال فوق العاده بود.
🔸 دوّم: در استقامت نظر خیلی فوق العاده بود عرفی و مستقیم الفکر بود.
🔸 سوّم: بیان آقا موسیٰ بسیار روشن بود و ابهام نداشت.
🔸 چهارم: در انصاف در درجه اوّل بود.
🔸 پنجم: در بیان بسیار با ادب بود، هیچگاه تند نمیشد و صدایش را بلند نمیکرد و تعابیر خلاف ادب به کار نمیبرد.
🔸 ششم: تُنِ صدایش خیلی ملایم بود و با سر من میساخت؛ چون من ضعیف بودم و هر صدایی برای من قابل تحمل نبود، بر عکس آقای بهشتی، اگر چه جهات اثباتی خیلی خوبی داشت، ولی صدایش به گونهای بود که سرم درد میگرفت و مجبور بودم با وی کوتاه بحث کنم.
🔸 هفتم: فکر آقا موسی به من خیلی نزدیک و در مقدمات با من مشترک بود و بحث من با او در نتایج بود. مطلبی را که میبایست یک هفته با دیگران بحث کنیم، با ایشان در ده دقیقه بحث میکردیم.
🔸 هشتم: اگر چه سلیقه و ذوق آقا موسیٰ خیلی خوب بود و ذکائش بر من خیلی تفوّق داشت، ولی دقّتش به گونهای نبود که نتوانم پا به پای او بروم. غالباً در بحثها تسلیم میشد. کم وقتی بود که بر عکس شده باشد؛ البته نکته تسلیم شدنش این بود که او غالباً مدافع كلمات قوم بود و من مهاجم. اشکال میکردم و قابل دفاع نبود. فقط یک دفعه بر عکس شد، او به آقای نائینی اشکال کرد و من خواستم دفاع کنم و نتوانستم.
🔸 نهم: ویژگی دیگر آقا موسی این بود که در جلسه اوّل، سریع به یک مطلب منتقل میشد؛ در حالی که طول میکشید تا من به آن منتقل شوم، ولی من ممکن بود که درباره آن موضوع یک صفحه بنویسم و فکر کنم و پشت سر هم مطالب جدید به نظرم بیاید، ایشان در همان جلسه اوّل مطلب درست به نظرش میآمد و دنبال نمیکرد.
🔸 دهم: فهم خیلی صافی داشت.
🔹 آداب و انصاف و ویژگیهای کمالی دیگرش اسباب موفقیتهای ایشان بود. خلاصه کلام، اگر ایشان با من بود، برای من خیلی نافع بود. اگر زنده است خداوند زودتر او را نجات بدهد، و اگر نیست با ائمه طاهرین (علیهم السلام) محشور فرماید.
📚 جرعهای از دریا ؛ آیت الله شبیری.
ج ۲ ص ۷۰۸
#شهیدسیدمحمدحسینیبهشتی
#امامموسیصدر
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#جرعه_ای_از_دریا ۲۰
🌺🌺🌺🌺🌺
💠 وصیّت سردار فاتح
🔹 جهانشاه خان فرزندی به نام «سردار فاتح» داشت که وقتی جهانشاه خان از دنیا رفت، همه ثروت هنگفت پدر به او منتقل شد.
🔸 یکوقت سردار فاتح به قم آمد و به حاج آقای والد عرض کرد: شما با آقای بروجردی صحبت کنید که موافقت کند هر کجا دفن شد، من نیز زیر پای او دفن شوم و من نیز دو یا چند تا از روستاهای مرغوب خودم را برای آن مقبره وقف میکنم. الآن تردید دارم گفته بود: وقف آن مقبره میکنم یا در اختیار آقای بروجردی میگذارم.
🔹 مرحوم حاج آقای والد به من فرمود: خدمت آقای بروجردی برو و قضیه را مطرح کن. قبلاً هم حاج آقای ما به آشیخ محمّد علی کرمانی از اصحاب آقای بروجردی ماجرا را گفته بود. من منزل آقای بروجردی رفتم و پیغام را رساندم؛ آقای بروجردی پیغام داد: من برای خودم جایی را به عنوان مقبره تعیین نکردهام، ولی آرزوی من این است که به نجف بروم و در آنجا دفن شوم.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۳ ص ۵۵۳
#آیتاللهحاجآقاحسینبروجردی
#آیتاللهسیداحمدزنجانی
#آیتاللهسیدموسیشبیریزنجانی
#جرعه_ای_از_دریا ۲۴
🌺🌺🌺🌺🌺