eitaa logo
مصباحیه ...
130 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
490 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺دقت و تحقیق میرزای جلوه! ▫️استاد مدرسی چهاردهی می‌نویسد: 🔹«شادروان آقا میرزا طاهر تنکابنی، حکیم بزرگوار عصر ما حکایت کرد مرا که پس از وفات آقا محمدرضا، چون به درس میرزا ابوالحسن جلوه رفتم، کتاب تمهید القواعد ابن ترکه را شروع به خواندن کردیم. ⚡️ را عادت بر این بود که تا کتابی را تصحیح نمی‌کرد، شروع به بحث نمی‌نمود، آقا میرزا طاهر می‌گفت می‌دیدم آن تمهید القواعدی که در نزد آقا خوانده بودیم صفحه به صفحه و گاهی سطر به سطر افتاده داشت و او به نیروی بیان عرفانی، مباحث کتاب را تقریر می‌نمود. 🔅لیکن مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه ابتدا تمام کتاب را اصلاح می‌کرد، سپس درس می‌گفت، از این مقایسه کوچک، طرز دقت و تحقیق میرزای جلوه با روش تدریس عارف قمشه‌ای کاملا آشکار و مبرهن می‌شود.
🔰درگذشت معروف به حکیم صهبا فیلسوف و حکیم شیعه (۱۲۶۷ش) 🔹محمدرضا صهبای قمشه‌اى (1234-1306ق)، معروف به حکیم صهبا، عارف، فيلسوف، فقيه، متكلم شيعه اثنی‌عشرى و یکی از حکمای اربعه تهران است. 🔸وی در سال 1234ق در قمشه اصفهان متولد شد و او پس از تحصيل حكمت نزد آقا ميرزا حسن نورى و حاج محمدجعفر لاهيجى، شروع به تحصيل در عرفان نظرى و آثار محى‌الدين و صدرالدين قونوى نزد آقا سيد رضى لاريجانى كرد و پس از استاد، بر كرسى تدريس عرفان و آثار محى‌الدين عربى نشست. 🔅ایشان پس از سالها تدریس و خودسازی در اصفهان و قمشه، در سال 1294ق به تهران مهاجرت کرد و در آنجا ماندگار شد و به تدریس کتب عرفانی پرداخت و کلاسش پر رونق تر از درس میرزا ابوالحسن جلوه شد. ⚡️از شاگردان ایشان می توان به جهانگيرخان قشقايي، ميرزا هاشم اشكوری و آقا ميرزا محمدباقر اصطهباناتي نام برد. امام خمینی خود را با دو واسطه (میرزا هاشم اشکوری و محمدعلی شاه آبادی) شاگرد ایشان می دانست و از ایشان به «شیخ مشایخنا» تعبیر می کرد. 🔷آثار متعدد عرفانی هم از ایشان برجای مانده است که همه آنها در مجموعه‌اي با عنوان مجموعه آثار حكيم صهبا منتشر شده است. از جمله آثار وی رساله في تحقيق الاسفار الاربعة،‌ رساله في وحدة الوجود بل الموجود و حواشي مفصل اسفار می باشد. ▪️وی سرانجام در یکشنبه ۱۶ مهرماه سال 1267 ش (یکم صفر ۱۳۰۶ق) در تهران وفات نموده و ابتدا در مقبره امام جمعه تهران و سپس به ابن بابویه (نزدیک آرامگاه حاج آخوند محلاتی) در شهر ری منتقل شد.
🔺کمک به قحطی زدگان 🔸نقل کرده اند که در ایام قحطی اصفهان، حکیم با همسر خود از مقابل مسجد کاسه گران می گذشت؛ دید چند کودک در کنار مسجد از گرسنگی و حمله جوع، به حال نزع افتاده اند. 🔹 بشقاب و مقداری نان و چند تخم مرغ و قدری آب فراهم آورد و آنها را نجات داد. تا مدتی بعد از آن قحطی، حال مناسبی نداشت. وی تمامی ثروتی را که در جوانی از آن برخوردار بود، به یک باره از کف بنهاد و در خشک سالی 1288 [هـ ق] تمام مایملک منقول و غیرمنقول خود را صرف نیازمندان کرد و تا پایان عمر درویشانه زیست. 🌹🌹🌹
🔺صاحب «المآثر و الآثار» ضمن بیان کرامتی در وقت وفات عارف حکیم آورده است: 🔹 امسال (1306 قمری) در دارالخلافه تهران وفات یافت. نزدیک نزع با خواص خود گفته بود که «آیا اسب سفیدی را که حضرت صاحب (ع ) برای سواری من فرستاده‌اند دیدید؟». 🌹🌹🌹🥺
🔺قدرت طی الارض آیت الله 🍁آقای جمالی در تاریخ شهرضا به نقل از آقا میرزا محمدطاهر تنکابنی؛ از شاگردان ممتاز آقا محمدرضا قمشه‌ای: 🔹 «در تهران در سه راه امین، با استاد قمشه ای باهم روبرو شدیم. ایشان فرمودند: آیا مایل هستید که امشب با هم به زیارت (س) در قم برویم؟ 🔸 عرض کردم: من امشب که شب جمعه است چند نفر مهمان در منزل دارم و نمی‌توانم به قم بیایم. ⚡️ استاد فرمودند: من شما را به زیارت می‌برم و طوری بر می‌گردیم که شما به موقع به مهمانان خود برسید. 🔅 در این موقع، دستم را گرفت و فرمود چشمانتان را به هم بگذارید و صلوات بفرستید. 💠من مشغول فرستادن صلوات شدم و ناگهان خود را در قم و کنار ضریح حضرت معصومه (س) یافتم. 🌀بعد از اتمام زیارت مجددا آقا محمدرضا فرمود: دست خود را به من بدهید و چشمان خود را به هم بگذارید و صلوات بفرستید که ناگهان خود را در تهران و در سه راه امین، حاضر یافتم و این از شگفتی‌های عالم انسانی است.
🔻مدهوش صهبا ▫️مرحوم که سالها شاگرد آیت الله بوده است نقل کرده: 🔹«به شوق استفاده از محضر حکیم قمشه‌ای به تهران رفتم، همان شب اول خود را به محضر او رساندم، وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباس‌فروشهای سِدِه می‌مانست. حاجت خود را بدو گفتم. 🔸گفت میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق (قدیم) تهران و در آنجا قهوه خانه‌ای بود که درویشی آنرا اداره می کرد. 🔅روز بعد کتاب اسفار ملاصدرا را با خود بردم، او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر می‌خواند، سپس به تحقیق مطلب پرداخت، مرا آن چنان به وجد آورد که از خود بی‌خود شدم، می‌خواستم دیوانه شوم. ⚡️حکیم حالت مرا دریافت گفت: «آری قُوّت مِی بشکند ابریق را» 📚به نقل از (مقدمه رساله ولایت حکیم قمشه‌ای ص 14).