eitaa logo
𝓜𝓮𝓼𝓱𝓴𝓪𝓽_𝓪𝓻𝓽
1 دنبال‌کننده
698 عکس
121 ویدیو
2 فایل
گنجینه ی هنریه من👀 برای سفارش و ارتباط با من: شماره تماس:09012606365🌱 آیدی: @Meshkat_mah🌱 ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17338271327607
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه فکر می کردم بهترین حالت ممکن اینه که تو به هدفت برسی اما امشب با دیدن ذوق پدر و مادرم بخاطر یکی از موفقیت هام فهمیدم چیزی بالاتر از اون هم هست... ❄️و اون اینه که پدر و مادرت بهت افتخار کنن🤞🏻 @Meshkat_art79
سلام با معرفت ترین. هنوزم از این که خطِ یادت توی ورق ورق دفتر زندگیم هست کلی ذوق دارم. یه حسی داره تورو داشتن که هیچ جوره نمیخوای از دستش بدی. یه حس قشنگی داره بودنت. این که مطمئنم به بودنِ همیشگیت برام قشنگترش می کنه. می دونی؟! ذوق می کنم وقتی می شینم از روزی که گذشت برات حرف می زنم، از تموم فکرا و حسای توی دلم برات می گم و تو گوش میدی! وقتی بچه بودم و ناراحت میشدم بهم میگفتن وقتی دلت شکست بشین با خدا حرف بزن، اون صداتو میشنوه...بهونه می آوردم و می گفتم: _اما من یکیو می خوام که واقعیه واقعی رو به روم بشینه و به حرفام گوش بده! حالا می فهمم که تو، واقعی تر از هر واقعیتی هستی! اینو بیشتر از همه وقتا، وقتی توی سجده هستم می فهمم، که انگاری تو آغوشتمو هق هق گریه هامو به مهرِ ابدیت می سپارم. حالا دیگه وقتی دلم می شکنه، می شینم روبه روت و تورو می بینم، که با چه شوقی منتظری که من سفره دلم رو برات باز کنم. و مطمئنم هیچ کس به اندازه تو پذیرای درد هام نیست. آره تو خدای منی! تو واقعی تر از هر واقعیت،و خواستنی تر از هر خواستنی توی دنیای کوچیک مشکات هستی! رهام نکن، که بی تو هیچم! ❄️ @Meshkat_art79
𝓜𝓮𝓼𝓱𝓴𝓪𝓽_𝓪𝓻𝓽
ناحلہ قسمت_اول با باد سردی ک تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم ت
ناحلہ قسمت_دوم ی صدایی از پشت سرش بلند شد (صبر منم خیلی کمه) با شنیدن این صدا دلم اروم شد ولی اشکام بی اختیار رو گونه ام جاری بود ولم کرد ی نگاه ب پشت سرش انداخت وقتی کنار رفت تازه متوجه شدم صدای کی بود صاحب صدا قبل اینکه این آشغال فرار کنه یقش و گرفت و کوبید زمین دستش درد نکنه تا جون داش زدتش.‌‌. اون پسری هم که باهاش بود یه قدم اومد جلو ... ترسیدم ...خودمو کشیدم عقب ی دستمال گرفت سمتم با تعجب به زاویه دیدش نگاه میکردم سرشو گرفته بود اون سمت خیابون دستاش از عصبانیت میلرزید مزه ی شورِ خون و رو لبم حس کردم لبم بخاطر ضربه ای که زده بود پاره شده بودو خونریزی میکرد. دستمالو ازش گرفتمو تشکر کردم. ازم دور شد. اون یکی دوستش اومد جلو ... جلو حرف زدنمو گرف _نامرد در رفت وگرنه میکشتمش ... بابا مگه ناموس ندارین خودتون ... رو کرد به منو ادامه داد شما خوبین ؟ جاییتون که آسیب ندید ...؟ ازش تشکر کردمو گفتم که نه تقریبا سالمم چیزیم نشده ... هنوز به خاطر شوکی که بم وارد شد از چشام‌اشک میومد انگار کنترلشون دست خودم نبود دستمال و گذاشتم رو جای دستای کثیفش... اه چقدر از خودم بدم اومد پسره ادامه داد _ما میتونیم برسونیمتون سعی کردم آروم باشم +نه ممنون مزاحمتون نمیشم خودم میرم _تعارف میکنین ؟ +نه ! پسره باشه ای گفت و رفت سمت دوستش ... همین طور که کتاباو وسایلامو از رو زمین جمع میکردم به زور پاشدم که لباسامو که پر از خاک شده بود بتکونم به خودم لعنت فرستادم که چرا گذاشتم برن ... وای حالا چجوری دوباره این همه راهو برم اگه دوباره ... حتی فکرشم وحشتناکه .... اه اخه تو چرا بیشتر اصرار نکردی که من قبول کنم . مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم یهو یه اِل نود وایستاده جلوم توشو نگاه کردم دیدم دیدم همونایین که بهم کمک کردن .‌‌ کاش از خدا یه چی دیگه میخواسم ... همون پسره دوباره گف میرسونیمتون ... بدون اینکه دیگه چیزی بگه پریدم تو ماشین ... تنم میلرزید خون خشکیده رو لبمو با دستمال پاک کردم . چند بار دیگه دست به سر و روم کشیدم که عادی به نظر برسم. وای حالا نمیدونم اگه مامان اینا رو ببینم چی بگم دوباره همون پسره روشو کرد سمت صندلی عقب و ازم ادرس خونمونو پرسید . اصلا نمیدونم چی گفتم بهش فقط لای حرفام فهمیدم گفتم شریعتی اگه میشه منو پیاده کنین ... با تعجب داشت به من نگاه میکرد که اون دوستش که در حال رانندگی بود یقه لباسشو کشید و روشو کرد سمت خودش. کل راه تو سکوت گذشت... وقتی رسیدیم شریعتی تشکر کردمو پیاده شدم ... حتی بدون اینکه چیزی تعارف کنم ...اصلا حالم خوب نبود . دائم سرم گیج میرفت . همش حالت تهوع داشتم . به هر زوری شده بود خودمو رسوندم خونه... نویسنده: فاطمه زهرا درزی غزاله میرزاپور
این طراحی ام مثل قبلی اجازه ندارم به اشتراک بزارم😢💔 اما انقد قشنگ خستگی از تن آدم بیرون میره کار مورد رضایت باشه😍🙈
𝓜𝓮𝓼𝓱𝓴𝓪𝓽_𝓪𝓻𝓽
این طراحی ام مثل قبلی اجازه ندارم به اشتراک بزارم😢💔 اما انقد قشنگ خستگی از تن آدم بیرون میره کار مور
همین الان تموم شد😍😴 دختره رو قاب کردم نشستم منتظرم ببینم مورد پسنده یا نه🥺 دعاکنید بعد این همه اوکی باشه وگرنه من رسما کارمو طلاق میدم😐🚶‍♀
هدایت شده از nicefamily_ir
‏خجالت‌آور است تماشایِ کسی که آخرِ عمری خود را موشکافی می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که تنها چیزی که با خود به گور می‌برد، شرمِ زندگی نکردن است. ‏ ✍🏻 استیو تولتز 📚جز از کل @nicefamily_ir
برای اهدافت دو‌ راه داری اگه بشینی و هیچ کاری نکنی... چیزی که برات میمونه حسرته... اگه شروع کنی... یا نتیجه میگیری یا تجربه... هر دو پیروزیه... پس منتظر چی هستی؟؟؟ شروع کن رفیق...😉 ❄️@Meshkat_art79
سوال: از مراحل کار طراحی ها توی کانال کلیپ و عکس بزاریم؟ 1)بلیییی 2) خیررر @art1379 نظرتون؟؟؟