eitaa logo
•|مِتانویا|•
210 دنبال‌کننده
907 عکس
728 ویدیو
3 فایل
|بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم| مِتانویا یعنی توبه :)🌱 . . . به معنی کسیه که مسیر ذهن،قلب و زندگی شما رو تغییر میده و مثل یه نور توی تاریکی زندگیتون پیدا شده...!🌻♥️ کپی با ذکر صلوات حلاله مومن...🤝🏻 🗨ناشناسمون https://daigo.ir/secret/2762438845
مشاهده در ایتا
دانلود
•|مِتانویا|•
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۲۳ و ۱۲۴ _... چه برسه به پیروان ادیان و مذاهب دیگ
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه 🌸قسمت ۱۲۵ و ۱۲۶ _...زندگی به همین شکل ادامه داره تا اینکه خداوند یک روز در عبادت به مریم وحی میکنه که به بیت المقدس برو و در مراسم دعا شرکت کن! درحالیکه این مراسم کاملا مردونه ست و هیچ وقت زنها توش شرکت نکردن! به هر حال هرچند خیلی عجیبه ولی مریم اینکارو میکنه و سرش هم کلی جنجال درست میشه ولی میگذره تا اینکه یک روز که برای عبادت میره خارج از شهر توی یک غار جبرئیل نازل میشه و بهش بشارت یک مولود رو میده خب مریم هم میترسه هم تعجب میکنه میگه من اصلا ازدواج نکردم! باور نمیکنه... _تو خودت یکم به این ماجرا فکر کن! واقعا به نظرت شدنیه؟ _معلومه که شدنیه بله عجیبه و اصلا بناست که عجیب باشه چون است و از قضا معجزه خیلی خاصی هم هست ولی حالا میگم چطور جبرئیل جواب سوال مریم رو اینطور میده که اهمیتی نداره خداوند اینطور اراده کرده و خدا قادره که فرزند بدون پدر مولد کنه یادتون میاد؟ افسانه مصری... این تو دهنی خدا به کابالیستای یهودیه که بگه اون خدایی که قادر به انجام این کارای عجیب و غریبه منم نه شیطان! اون افسانه است روح شیطان در آیسیس حلول نکرد ولی روح خدا در مریم حلول کرد چون میخواد خدایی و برتریش رو ثابت کنه از اونجایی که احساس فخر و قدرت میکنن بهشون ضربه میزنه اونا افسانه میسازن میکنه! به لحاظ علمی هم اونقدری که میگی بعید نیست، منطقا برای تشکیل نوزاد چیزی که ضروریه وجود سلول مادره نه سلول پدر همین الان توی آزمایشگاه بدون نیاز به اسپرم از تخمک نوزاد میسازن از هر نوعش فقط کافیه یه سری تغییرات کروموزومی درون تخمک شکل بگیره که البته ما اعتقاد داریم از خدا برمیاد! خدایی که DNA اولیه رو طراحی کرده و هی جهش رو جهش موجودات رو تکامل داده یه جا برای یک نفر یه تغییر کروموزومی اصلا کاری به حساب نمیاد! شاید اون زمان برای مردم پذیرش این اتفاق خیلی سخت بود ولی امروز با فهم مسئله ژنتیک که دیگه نباید انقد سخت باشه! علی ای حال مریم باردار میشه و از شهر دور میمونه تا بچه ش به دنیا بیاد بعد از تولد نوزاد برمیگرده داخل شهر با توجه به پیشینه ای که داره اونقدر پاک و عابد شناخته شده که مردم نمیتونن باور کنن ولی با این وجود شروع میکنن مذمت کردن و کنایه میزنن خدا میدونه که توضیح دادن درباره این مسئله و دفاع چقدر برای مریم سخته و اصلا از توانش خارجه برای همین بهش میگه وارد که شدی حرف نزن اشاره کن روزه ی سکوت نذر کردی و به فرزندت اشاره کن که از اون سوال کنن! من خودم جوابشونو میدم... همین کار رو هم میکنه مسیح در بغل مادرش با جمعیت صحبت میکنه و همه رو متحیر میکنه... لبخندی زد: _مجموعه داستانهای باور نکردنی چرا باید انقدر اتفاق عجیب و غریب و غیر منطقی بیفته؟! _برای بار دهم خاصیت معجزه اینه که بعید باشه وگرنه معجزه محسوب نمیشه خصوصا اینجا که یه امر بعید رخ داده خب باید یه اتفاقی بیفته که مردم این معجزه رو باور کنن اما اینکه چطور ممکنه این که خیلی ساده است... انسان از زمان تولد همون تارهای صوتی رو داره همون زبان رو داره همون مغز رو داره در زمان مرگ هم همونا چیزی نیست که نداشته باشه و کم کم به دست بیاره دلیل اینکه حرف نمیزنه ذهن خالیه وگرنه صدا که در میاره حالا اگر این دیتا به یکباره بهش داده بشه نمیتونه حرف بزنه؟ چرا نتونه اونوقت دادن این اطلاعات از خدا برنمیاد؟ یه فلش به یه سیستم وصل میشه کلی اطلاعات جابه جا میشه بازم بحث بر سر همون پذیرش خداست... ما خدا رو به اندازه ابزارهایی که روزانه باهاشون سر و کار داریم هم قبول نداریم! علی ای حال عیسی(ع) بزرگ شد و به سن اعلام رسالت رسید عیسی از بدوتولد پیامبر بوده اما از زمان خاصی شروع کرد به اعلامش... شروعش همون وقتیه که با همون چهارپای معروفش میره به بیت المقدس و شروع میکنه سر خاخام ها فریاد کشیدن که چرا شریعت یهود رو ضایع کردید یه جمله ی خیلی قشنگی هم داره میفرماید *همینک شما فتوا میدهید که غذاخوردن در کاسه مطلا حلال است یا حرام حال آنکه فراموش کرده اید چه چیزی درون آن میریزید!*... یعنی حلال و حروم اون چیزی که داری میخوری که اصل مطلبه اصلا برات مهم نیس که از کجا اومده پول سود رباست یا چیه! بند کردی به حاشیه و توی احکام فرو رفتی! بنی اسرائیل دقیقا همین وضعیت رو داشتن در اصول به ناکجاآباد رفته بودن ولی درباره احکام و جزئیات دین اونچنان دقیق فتوا میدادن که مثلا اگر مرغی توی روز شبات(شنبه که روز تعطیلی یهودی هاست و کار کردن براشون ممنوعه) تخم بزاره فرداش میشه خورد یا نه! حضرت عیسی بهشون یادآوری میکنه یکم به اصل کارتون دقت کنید چون همه کار میکردن دیگه ربا که میگرفتن، ارتباط با شیاطین واین کارا هم که الی ماشاالله... 🌱ادامه دارد..... 🌸نویسنده؛ بانو شین-الف 🌟 🌱🌟🌟🌱🌟🌟🌱
•|مِتانویا|•
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۲۲۷ و ۲۲۸ _...باید از بند ناف استفاده کنیم چشم و د
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه 🌸قسمت ۲۲۹ و ۲۳۰ _.... مثل روم بین خانواده حکمران ها و حلقه اول قدرت بعضی ها پنهانی مسیحی شده بودن این افرادی که جزء اصحاب رقیم هستن به جز یک نفر که چوپانه بقیه از درباری های حکومت روم هستن که مسیحی شدن و پنهان کردن ولی بالاخره آشکار شد و مجبور شدن برای اینکه اعدام نشن فرار کنن به سمت کوه ها و توی یه غار پنهان شدن و اونجا ۳۰۹ سال به خواب رفتن فلسفه ش این بود که خدا می خواست هم اونها رو نماد قدرت خودش کنه و آیت و برای مردم و هم به خود اونها ثابت کنه که شما وضعیت فعلی خودتون رو میبینید که مسیحیت در اقلیت و در موضع ضعفه ولی من دین خودم رو گسترش میدم طول میکشه ولی بالاخره اتفاق میفته زمانی که اینها از خواب بیدار میشن دیگه حتی دین رسمی حکام و مردم روم شده مسیحیت! یعنی بت پرستی کاملا ورافتاده چیزی که برای اونها در اون زمان اصلا قابل تصور نبود خدا میخواست این رو به اونها نشون بده و به همه مومنانی که در طول تاریخ دچار بن بست های مقطعی میشن که بالاخره پیروزی از آن حقه تک تک نکاتی که بهشون اشاره میشه توی این آیات خیلی حرف برای گفتن دارن ولی خب من صلاحیت رمزگشایی ندارم متاسفانه داستان مرموز و پیچیده‌ایه و خیلی پر رمز و راز در قرآن بیان شده مثلاً اینکه چه فرقی میکنه تعدادشون چندنفره یا اینکه حدس بقیه در موردشون چیه؟! چرا انقدر پیچیده این مطلب رو توضیح میده! آیه ۲۱ خیلی جالبه می‌فرماید بعد از مرگ این افراد مردم دو دسته شدن یه عده گفتن مزار این ها ناپدید بشه از چی میترسیدن نمیدونم که میخواستن این معجزه مسکوت بمونه که اتفاقاً به تعبیر قرآن " آنها که از راز اتفاقی که برای این افراد افتاد درست با خبر شدند" گفتند مزار و بارگاه براشون بسازیم که این اتفاق و این افراد فراموش نشن خب میبینید که خدا هیچ مشکلی با ساختن بارگاه برای آدم های صالح نداره و اینکه یادشون گرامی داشته بشه و الگو بشن برای مردم چیز بدی نیست من نمیدونم این وهابیا چی فکر می‌کنن چی میخونن کتابشون چیه؟! هر چند اگر به ریشه شون توجه کنی فهم دلیل کارهاشون سخت نیست اگر خواستید درباره که ریشه تفکرات و تحقیق کنید توصیه میکنم کتاب خاطرات مستر همفر رو حتما بخونید آیه ۲۲ چرا سگشون رو هم در شمارش دخیل میکنه؟ حالا مگه چه سریه که میگه جز عده کمی تعداد آنها را نمی‌دانند انگار رازی داره! میگه از هیچکس هم درباره آن سوال نکن!! خب چرا؟ چرا اینقدر پیچیده است این ماجرا! نمی دونم! آیه 25 این چه وضع آمار دادنه ۳۰۰ سال درنگ کردن بعد 9 سال افزودند! همش رمزه و رازه! کتایون:_خب چرا اینجوریه _بقول خودت چه بدونم! بگذریم ازش کتایون:_خب آیه ۶۱ خضر برای چی این کارا رو میکنه؟ _یک انسان عادی اجازه نداره با استدلال های خضر اون کارا رو بکنه ولی خضر میتونه چون از اسباب الله شده مثل جاذبه که وسیله خداست یعنی اوامر مستقیم خدا رو انجام میده ما نمیتونیم حتی اگر میدونیم کسی مثلا قراره کافر بشه و پدر و مادرش رو هم کافر میکنه بکشیمش! اون این اجازه رو مستقیما دریافت کرده! فکر کنم جزء پونزدهم تموم شد چیزی به اذان نمونده بعدشم من دیگه برم به درسم برسم... آخرین امتحان رو هم دادم خوب خونده بودم و سوالها اگر چه سخت ولی همه با پاسخ تحویل ممتحن شده بود و این چیزی بود که حالم رو خوب میکرد اونقدر که از دانشگاه تا وسط های شهر رو پیاده بچرخم و ریه هام رو به این هوای اردیبهشتی مهمون کنم این چند هفته فقط درس خونده بودم تمیخواستم حالا که غربت رو تحمل میکنم بی حاصل باشه و دوست داشتم با بالاترین معدل ممکن ترم ها رو بگذرونم هرچند تنها دلیل تحمل این غربت این نبود! میدونستم تا دو روز دیگه ماه رمضون از راه میرسه و اینجا برعکس خونه و شهر من هیچ نشونی از ماه خدا پیدا نمیشه تنها اِلمانی که میتونستم برای خودم بسازمش و یکم از دلتنگی هام کم کنم زولبیا بامیه بود پس مثل هر سال وسایلش رو خریدم و برگشتم خونه روز اول ماه رمضان بچه ها صبحونه شون رو بی سر و صدا خوردن و رفتن سر کار ولی من الحمدلله دو هفته ای تا شروع کلاسهای جدید بیکار بودم و میتونستم استراحت کنم تا دم افطار به مطالعه سرگرم بودم ولی تقریبا یک ساعت مونده به افطار خسته شدم و یکم گرسنه و دیگه ادامه ندادم بجاش بلند شدم و مشغول درست کردن زولبیا بامیه و کتلت شدم که وقتی بچه ها میان همزمان با افطار شام هم بخوریم کارم که تموم شد دیدم خیلی هوس کردم به یاد خونه ی خودمون سفره ی افطار رو روی زمین بندازم اول اعتنا نکردم گفتم شاید بچه ها خوششون نیاد ولی بعد گفتم این هم یک جور تنوعه دیگه! سفره رو روی فرش نسبتا کوچیک ولی تمیز پدیرایی چیدم و قبلش تواشیح اسماء الحسنی پلی کردم که دم افطار روحم تازه بشه! 🌱ادامه دارد..... 🌸نویسنده؛ بانو شین-الف 🌟 🌱🌟🌟🌱🌟🌟🌱