eitaa logo
•|مِتانویا|•
212 دنبال‌کننده
887 عکس
718 ویدیو
3 فایل
|بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم| مِتانویا یعنی توبه :)🌱 . . . به معنی کسیه که مسیر ذهن،قلب و زندگی شما رو تغییر میده و مثل یه نور توی تاریکی زندگیتون پیدا شده...!🌻♥️ کپی با ذکر صلوات حلاله مومن...🤝🏻 🗨ناشناسمون https://daigo.ir/secret/2762438845
مشاهده در ایتا
دانلود
● کشاندن دل‌ها به سویِ حضرتِ حجت آیت الله بهجت دیگران را به مسیر سعادت راهنمایی می‌نمود ... ما چقدر تونستیم خودمون و دیگران رو به سمت سعادت راهنمایی کنیم ؟! 😇 [ ظهور در جمجمه‌ها اتفاق می‌افتد نه در جمعه ها ] _برشی از کتاب به قلم آیت الله بهجت @Metaanoia
رفقا سلام🙃🖐🏻 قراره داشته باشیم... 🤩
📝نویسنده:فاطمه دوست کامی 📌موضوع کتاب: صباح وطن‌خواه از زنان امدادگر فعال در شهرهای آبادان و خرمشهر است که در ماجرای اشغال خرمشهر و همچنین مقاومت مردمی در مقابل اشغال، نقش آفرینی فراوانی داشته است. 📖بخشی ازکتاب: آقای حسینی روحیه ی خاصی داشت. آدم خشک و خشنی بود که مرتب می گفت:«نخندید، آرام باشید، سر و صدا نکنید!» چند دختر خوزستانی خونگرم و پر جنب و جوش. افتادیم به هم. و یکسره شوخی می کردیم. و سر به سر همدیگر می گذاشتیم. خوشحالی دیدار امام هم به حال خوبمان اضافه شد. و هیجانمان را چند برابر کرد. تازه خیلی ها مثل من اولین بار بود که به قم و زیارت حضرت معصومه (س) و قبور علمای بزرگ اسلام مثل آیت الله بروجردی می آمدند. همین مساله هم ولوله ای به جانمان انداخت. او هم مثل مبصر مدام در حال تذکر بود. به هر مکافاتی سعی کردیم رعایت کنیم تا سر و صدایمان از طبقه ی بالا، پایین نرود. و صدای آقای حسینی درنیاید. می ترسیدیم وسط کارمان پشیمان شود… 📚@Metaanoia
😍 ماجرای داستان چی میتونه باشه؟🤔 خاطرات حضرت آقااززندان رفتناشون وتبعیدشدنشون دردوران انقلاب🥺 بریم یه تیکه ازش روبخونیم:🤓 📖در آن‌ جا بیش از یک هفته ماندم در این مدت صورتم را تراشیدند و این نخستین باری بود که صورتم تراشیده می‌شد. در مورد تراشیدن صورت شنیده بودم که در اردوگاه ها صورت را خشک خشک و بدون آب و صابون می‌ تراشند که کاری زشت و دردآور است. لذا در راه بیرجند به مشهد خود را برای استقبال از این لحظه وحشتناک و آزردن پوست صورت آماده می‌ ساختم. زمان تراشیدن صورت فرارسید، سلمانی آمد و من با نگرانی و تشویش به او نگاه می‌ کردم؛ کیفش را باز کرد و یک ماشین اصلاح از آن بیرون آورد با دیدن ماشین اصلاح، نفس راحتی کشیدم و معلوم شد جریان متفاوت از آن چیزی است که تصور می‌ کردم. بعد از آن اجازه خواستم که به دست‌ شویی بروم و سپس وضو بگیرم، اجازه دادند با دو نظامی بروم. در مسیر یک افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: – آشیخ! ریشت رو تراشیدند؟ و من فوراً پاسخ دادم: _ بله سال‌ها بود که چانه خودم را ندیده بودم و حالا الحمدلله می‌بینم و بدین ترتیب اجازه ندادم خشنود و دلخوش شود. 📚@Metaanoia
📝تحقیق وتدوین:فاطمه سادات میرعالی 📍موضوع کتاب: گروهی از زنان فداکار اندیمشک برای شستن لباس، ملافه، پتو های رزمندگان و شهدا در «بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک» بالغ بر 64 بانو، شروع به شستن پوشاک کردند. در این حین اتفاقات وحشتناکی را که می دیدند مانند قسمت هایی از بدن شهدا و مجروحان که لا به لای لباس ها و پتو ها پیدا می شد را بازگو می کنند. 📖بخشی ازمتن کتاب: روز آخر تابستان بود. گمانم دم ظهر. یکدفعه با صدای مهیبی، همه ریختیم توی خیابان. هاج و واج به همدیگر نگاه می کردیم. بچه ها از ترس پیچیدن به پر و بالمان. دود سیاهی از پایگاه هوایی می رفت بالا، مردم وحشت زده می دویدند سمت پایگاه. یکی دو ساعت بعد خبر پیچید توی شهر؛ عراق حمله کرده. هول و هراس افتاده بود بین مردم. عصر همان روز بچه های بسیج روی وانت باری بلندگو نصب کردند. توی شهر دور زدند و گفتند:«عراق تا نزدیکی پل کرخه اومده. زن ها و بچه ها رو از شهر بیرون کنید.» پل کرخه غرب اندیشمک بود. فاصله اش تا مر کز شهر کمتر از پانزده کیلومتر بود. ترسیده بودیم. اما نمی شد ول کرد و رفت. 📚@Metaanoia
📝نوشته‌ای ازعلی‌صفایی‌حائری(عین‌صاد) 📌موضوع کتاب: بسیاری از ما بارهاو بارها سوره «عصر» را خوانده‌ایم و چه بسا از بر شده‌ایم، اما محتوای آیات سه گانه این سوره قرآن کریم، آنقدر عظیم است که علی صفایی حائری، کتاب «رشد» را در ۷۶صفحه برمبنای آن نگاشته است.این اثر با تفسیری بر محتوای سوره عصر بر معنای سه واژه کلیدی تکامل، خسر و رشد، بررسی ویژه ای انجام داده است . 📖بخشی ازمتن کتاب: انسان بی‌نهایت سرمایه دارد و بی‌نهایت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت برای تجارت، آن هم، نصفش خوراک و پوشاک و مسکن و نصفش مقدمات اینها، وای به روزی که بقیه‌اش هم بشود صرف نمایش دادن اینها که دیگر سرمایه‌ها از دست رفته‌اند یا راکد مانده‌اند و احتکار شده‌اند و یا از دست رفته‌اند و زیان شده‌اند. 📚@Metaanoia
📝نویسنده:الهام امین 📌موضوع کتاب: روایت داستانی اززندگی حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) 📖بخشی ازکتاب: سالها ، سالهای خانه نشینی پدر بود. سالهای طاقت فرسای سکوت و تو در آغاز جوانی ایستاده بودی. بانویی کامل، زیبا و لایق، رشک دختران جوان عرب. سیمای پدر اما حکایت گویای صبر بر رنج سالیان بود و تو پا به پای او این رنج را بر دوش کشیده بودی. با غمهایش زیسته و بر دردهایش گریسته بودی. تنهایی و بی کسی اش را همدم بوده ای و زخم های کاری اش را مرهم. چه بسا تاریخ نگاران و سیره نویسان که در ترسیم حوادث این سالهای عمر حضرت علی(ع) دانسته و نادانسته دیده بسته اند بر شکوه حضور تو در کنار پدر. لیک کدام چشم حقیقت بین است که نبیند تو در این سالهای غربت و سکوت، فاطمه بوده ای برای علی (ع) به دلداری و غمخواری و استواری؟!" 📚@Metaanoia
سید مهدی هیچ‌گاه پاهایش رو جلوم دراز نکرد. جلوی پام تمام قد می‌ایستاد و تا من نمی‌نشستم، او هم نمی‌نشست. فقط یک‌جا پایش رو دراز کرد، اونم وقتی بود که شهید شد.... بهش گفتم سید تو هيچ‌وقت جلوی من پاهات رو دراز نمی‌کردی؛ حالا چی شده مادر؟ یهو دیدم چشمای پسرم به اذن خدا برای چند لحظه باز شد و یک قطره اشک از چشمانش اومد شاید می‌خواسته بگه مادر اگر مجبور نبودم جلوی پاهات تمام قد می‌ایستادم.... 🌹شهید معزز حجت الاسلام راوی: مادر گرامی شهید کتاب "رموز موفقیت شهدا"، جلد یک @ravayatshahidan