*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🌹ای رمضان عزیزم آهسته تر🌹
🌺آمدنت چه با ذوق و شوق بود
♥️ولی رفتنت چه با عجله
🌺لحظه ای درنگ کن
♥️به کجا این چنین شتابان
🌺بار الها در این روز پایانی ماه عزیز
♥️دوستانم را در کارشان برکت
🌺در وجودشان سلامتی
♥️در زندگی شان خوشبختی
🌺در خانه هایشان آرامش
♥️در دلهایشان شادی قرارده
الهی آمین🤲🏻
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روانشناسی میگه؛
کسی که برای چیزهای کوچک، گریه می کند،
بی گناه است و قلب پاکی دارد ...
اگر کسی سر مسائل احمقانه و کوچک عصبانی می شود،
به عشق نیاز دارد ...
اگر شخصی بیش از اندازه می خندد
از درون تنهاست ...
اگر کسی زیاد میخوابد
غمگین است ...
اگر کسی کم و سریع حرف می زند
رازی را پنهان می کند ...
اگر کسی نتواند به موقع
تصمیم گیری کند شخصیت ضعیفی دارد ...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دلت که شکست،
سرت را بالا بگیر...
تلافی نکن! فریاد نزن!شرمگین نباش!
حواست باشد، دل شکسته گوشه هایش تیز است...
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود، زخمی کنی...
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود...
صبور باش و ساکت!
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر...
زمین گرد است❥❥🌺
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📚حسودی
روزگاری در سرزمینی،
زنى بود بسیار حسود، همسایهاى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك مىبرد و مىكوشید كه اندكى از نعمتهاى آن مرد شریف را كم كند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمىبرد و خواجه به حال خود باقى بود.
عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است.
خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را به آنها داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فىالحال مردند.
خبر به حاكم شهر رسید و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر كردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یكى دو روز مرد.
این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد.
#ماه_رمضان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇
✴️ شنبه 👈18 فروردین / حمل 1403
👈26 رمضان 1445👈6 آوریل 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌨نماز و دعای باران توسط پیامبر صلی الله علیه و آله "6 هجری "این واقعه در ماه مبارک رمضان بوده است.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر:
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅خرید و فروش.
✅آغاز بنایی وخشت بنا نهادن.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅و درختکاری خوب است.
📛ولی امور ازدواجی ممکن است به جدایی بکشد.
🚘مسافرت: مسافرت همراه صدقه خوب است.
👶 مناسب زایمان و نوزاد عمری طولانی دارد.
💑مباشرت امشب: سندی مبنی بر استحباب و کراهت ندارد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️افتتاح کسب و کارها.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️دادن سفارش جنس.
✳️و امور آموزشی نیک است.
🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا می شود.
💉💉 حجامت:
فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث خلاصی از مرض می شود.
😴😴 تعبیر خواب :
خواب و رویایی که امشب. (شبِ یکشنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی 27 سوره مبارکه "نحل" است.
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد و چیزی همانند آن قیاس گردد...
کتاب تقویم همسران صفحه ۱۱۶
💅 ناخن گرفتن.
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 استخاره:
وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد.
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
⭐خدایا هر کی این شبها
💐گرفتار ناخوشی شده،
⭐گره های زندگیشو باز کن
💐خدایا بیا و گذشته بد مارا
⭐به یک آینده خوب تبدیل کن...
💐بیا کمی با هم دعا کنیم
⭐بیا برای حالِ خوبِ جهانمان دعا کنیم
💐که خدا آماده است برای شنیدن
⭐بیا دعا کنیم خداوند متعال
💐بیماری را از زندگی همه دور کند
⭐بیا دعا کنیم هیچکس مریض نشود
💐و کسی مریض دار نباشد...
⭐خدایا همه را در آرامش قرارده
💐شبتون غرق در عطر گلهای بهشتی
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
مجلهی بانوان ایلای
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 آنلاین_کیمیا به قلم #یاس فخری خانوم گلویی صاف کرد و گفت _دریا تو این چند ساله به
سبحان کمی رو به کیمیا چرخید و گفت
____ بریم یکم با هم بگردیم
__ نه سبحان بهتره برم خونه
من قرار بود بعد از ناهار برگردم
مامان نگرانمه
سبحان بلند خندید و گفت
____که نشد برگردی
ب غ ل آقاتون خوش گذشت گذشت زمان را نفهمیدی
کیمیا با لبخند مشتی به بازوی سبحان زد و گفت
__همش تقصیر آقامونه دیگه
سبحان دست کیمیا رو گرفت تو دستش بوسهای به دست کیمیازد و گفت
__ به من که خوش گذشت
هر دو خندیدن
وقتی به خونه رسیدند سبحان ساکت به کیمیا نگاه میکرد
_نمیخام حتی یه ساعتم ازت جدا بشم
کیمیا میخام جلو چشمم باشی
کیمیا آروم خم شد ... ...... .....و گفت
_منم دوست دارم آقا سبحان
بعد خداحافظی کرد
سبحان با خنده گفت باشه بابا برو
من دوست دارم دخترعمو
وقتی کیمیا به خونه رسید حسن آقا خوابیده بود
کیمیا نگاهی به ساعت کرد و گفت
____ بابا چرا زود خوابیده هنوز ساعت یازده
زهرا با کنجکاوی گفت
_ خوش گذشت کیمیا
خونه زندگی پدرت چطور بود
خیلی مشتاقم منم ببینم
کی ما رو دعوت میکنن
زینب خانوم با لبخند گفت
_ زهرا یه جوری میگی عینهو ندید بدیدا
خونه هست دیگه
__ نه مامان دکتر راهبر علاوه بر اینکه از اول ثروتمند بودند خودشم از پزشکای معروف کشوره
حتماً خونشون خیلی قشنگه
کیمیا با مهربانی گفت
__آره زهرا انقدر قشنگ بود که نمیتونم تعریفش کنم
مطمئنم بهار که بشه حیاط اونا دست کمی از بهشت نداره
خیلی بزرگ بود
با یه حیاط پر از دارو درخت
و بعد مثل گلی نخودی خندید و گفت
__مثل پارک سر میدون بود درختای قدیمی داشت
زینب خانوم با احتیاط پرسید
__رفتارشون چطور بود مامان
عمه و مامان بزرگتم اونجا بودن
___اولش که نه اونا برای شام اومدن پاشا پسر عمه دریا رو که دیدین
خانم خیلی مهربونی خونه بابا کار میکنه
اسمش صدیقه خانومه
مثل مامان خیلی با محبت نگاهم میکنه
سبحان میگفت بعد مرگ مادرش صدیقه مثل مادر بهش میرسیده
زینب خانم و زهرا با کنجکاوی هر دو همزمان گفتند
_ خوب
و کیمیا با ذوق قضیه نوه صدیقه خانم و پاشا رو تعریف میکرد
حسین از پشت سر دستش رو رو شونه کیمیا گذاشت
کیمیا ترسید هینی کشید و حسین با خنده گفت
__ به به کیمیا خانوم تشریف آوردی
دیگه خونه فقیرانه ما رو قابل نمیدونی
قرار بود دو سه ساعته برگردی
نصف شب شده
کیمیا با خنده گفت
____ فکر کردم خوابیدی
شماها کی اومدین
من که رفتنی هیچ کدوم خونه نبودید
حسین کنار کیمیا نشست و گفت
____ فعلاً که خیلی وقته خونهاییم و چشم به راه جنابعالی
_از گلی چه خبر
_ هیچی شرط کرده تا وقتی که آزمون وکالت رو قبول نشم اجازه عروسی نمیده
__ بهتر داداش اینجوری مجبور میشی حتماً قبول بشی
از آقای احمدی راهنمایی بگیر اون حتما کمکت میکنه
___تو دعا کن قبول بشم آقا محمد یه قولهایی داده
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿۲۵۵﴾
🔸 خدای یکتاست که جز او خدایی نیست، زنده و پاینده است، هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود، اوست مالک آنچه در آسمانها و زمین است، که را این جرأت است که در پیشگاه او به شفاعت برخیزد مگر به فرمان او؟ علم او محیط است به آنچه پیش نظر خلق آمده و آنچه سپس خواهد آمد و خلق به هیچ مرتبه از علم او احاطه نتوانند کرد مگر به آنچه او خواهد، قلمرو علمش از آسمانها و زمین فراتر، و نگهبانی زمین و آسمان بر او آسان و بیزحمت است، و او والا مرتبه و با عظمت است.
💭 سوره: بقره
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
✨﷽✨الهی به امیدتو
#حدیث
💜پیامبر اکرم(ص):
💛هركس در نوشتهای صلوات برمن رابنویسد
تازمانی كه نام من درآن نوشته باشد
فرشتگان برای اواستغفارمیكنند💛
📚بحار الأنوار۹۱:۷۱
💜اللّهُمَّصَلِّعَلي
💛مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
💜وَعَجِّلفَرَجَهُــم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
راهبی چراغ به دست داشت و در روز روشن در كوچه ها و خيابانهای شهر دنبال چيزی می گشت. كسی از او پرسيد: با اين دقت و جديت دنبال چه مي گردی, چرا در روز روشن چراغ به دست گرفته ای؟راهب گفت: دنبال آدم می گردم.
گفت می جوین به هر سو آدمی
که بود حی از حیات آن دمی
مرد گفت اين كوچه و بازار پر از آدم است. گفت: بله, ولي من دنبال كسی می گردم كه از روح خدايی زنده باشد. انسانی كه در هنگام خشم و حرص و شهوت خود را آرام نگهدارد. من دنبال چنين آدمی می گردم. مرد گفت: دنبال چيزی می گردی كه يافت نمی شود.
ناظر فرعی ز اصلی بی خبر
فرع ماییم اصل احکام قدر
گفت حق ایوب را در مکرمت
من بهر موییت صبری دادمت
هین به صبر خود مکن چندین نظر
صبر دیدی صبر دادن را نگر
مثنوی معنوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸