eitaa logo
مجله‌ی بانوان ایلای
8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
6.1هزار ویدیو
2 فایل
💥ِانَّ مَعَ العُسرِیُسرا💥 کپی برداری از روایت های منتشر سده در کانال حرام میباشد نویسنده راضی نیست و در صورت مشاهده پیگرد قانونی و الهی دارد⚖ ⭕️رزرو تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
➰ هربار که نگاهت می‌کنم جمله‌ای آشنا به ذهنم خطور می‌کند در اين سرزمين چيزی هست كه ارزش زندگی كردن ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
مجله‌ی بانوان ایلای
❤️❤️ #ترنم با اومدن دكتر همه به سمتش هجوم مي بريم. امير - دكتر چه بلايي سر زنم اومده؟ دكتر - ميخ
❤️❤️ آهي مي كشم. -انتظار نداشتي كه اون خلافكارا با شيريني و شكلات از من پذيرايي كنن؟ مهران - نه بابا! فكر مي كردم برنج و جوجه برات آماده مي كنن ولي انگار اونا از منم گداتر بودن! مي خندم و هيچي نميگم. مهران - بريم تا اين جغجغه بيمارستان رو سر هممون خراب نكرده! -خيلي وقته منتظر اين لحظه بودم مهران. بيشتر از همه دلتنگ ماندانا بودم .راستش به تو و امير خيلي حسوديم مي شد كه مي تونستين ماندانا رو ببيني! مهران - آخه اين دختره ي جيغ جيغو چي داره كه تو براي ديدنش به من و امير حسودي هم مي كني؟! شونه اي بالا مي ندازم و ميگم: -معرفت! هر چقدر كه به اتاق نزديك تر مي شيم صداي گريه ي ماندانا برام واضح تر ميشه. ماندانا - امير بهم دروغ گفتي، آره؟ امير - نه به خدا خانومم. الان ترنم همراه مهران مياد. ماندانا - پس كجاست؟ نگاهي به مهران مي ندازم. لبخند مهربوني تحويلم ميده و با دست اشاره مي كنه كه به داخل اتاق برم. ماندانا - امير تو رو خدا داري راست ميگي يا الكي مي خواي اميدوار... به آرومي وارد اتاق ميشم و ميگم: -ماندانا! حرف تو دهنش مي مونه و چشماش غرق خوشحالي ميشن. انگار واقعا حرفاي امير رو باور نكرده بود. لبخند مهربوني بهش مي زنم . به آرومي زمزمه مي كنه: -دارم خواب مي بينم! مگه نه امير؟! امير دستش رو دور شونه هاي ماندانا حلقه مي كنه و ميگه: -نه خانومم. واست كه همه چيز رو گفتم. همه ي اين چيزايي كه مي بيني واقعي واقعي هستن، باورشون كن عزيزم. ماندانا سرش رو كج مي كنه و با چشماي اشكي نگاهم مي كنه. ماندانا - آخه خيلي سخته. حس مي كنم همه ي اينا يه روياي باور نكردنيه! از اين همه محبتش قلبم سرشار از لذت ميشه.ماندانا - ترنم واقعا خودتي؟ آروم پلك مي زنم و به نشونه ي آره سرم رو تكون ميدم. به زحمت سرجاش مي شينه و با بغض ميگه: -ترنم باور كنم خودتي؟ لبخندم پررنگ تر ميشه . -از اوج فلك ستاره چيدن سخت است، دور از مني و به تو رسيدن سخت است، اي دوست كه بي تو زندگي زندان است، بدان كه از تو دل بريدن سخت است. ماندانا - امير نكنه من مردم و اومدم پيش ترنم؟! ببين مثلِ گذشته ها داره برام شعر مي خونه! خندم مي گيره. با بغض تلخي كه تو گلوم نشسته مي خندم و آروم به سمتش ميرم. مهران - اَه ... ماندانا چرا مسخره بازي در مياري؟! اگه تو مردي پس من و امير تو اون دنيا چه غلطي مي كنيم؟! ماندانا دماغش رو بالا مي كشه و ميگه: -چه مي دونم! لابد دلتون برام تنگ شده بود اومدين بهم سر بزنين! شايدم طاقت دوريم رو نداشتين، طبق معمول مثل كش شلوار، باهام تا اين جام اومدين! روي تختش مي شينم و دستاش رو توي دستام مي گيرم. اشك از گوشه ي چشماش سرازير ميشه. دستاش رو بالا ميارم و مي بوسم. ماندانا - ببين رفتنت باهام چي كار كرد ترنم؟ همون جور كه گريه مي كنم به آرومي اون رو تو بغلم مي كشم و ميگم: -ببخش دوست بي معرفتت رو ماندانا، ببخش. خيلي اذيتت كردم. نگاهم مي كنه و بين اشكاش لبخند مي زنه: -اين رسمش نبود بي معرفت! فكر مي كردم امير داره دروغ ميگه. -دروغ نيست خواهري. همش حقيقته . آروم از بغلم بيرون مياد. دستاش رو بالا مياره و صورتم رو بين دستاش مي گيره. ماندانا - بميرم برات. ببين اون از خدا بي خبرا باهات چي كار كردن! -مهم نيست عزيزم. همه چيز ديگه تموم شد. باورت ميشه؟ ماندانا - آره ترنم، باورم ميشه. مي دونستم يه روز حقيقت روشن ميشه ولي مي دوني دلم از چي مي سوخت؟... ادامه دارد.. کلاغا خبر آوردن ترنم داره تموم میشه 😂😂😍😍😍😍 🍃🍃🍃🍂🍃
عشق معجزه‌ي نگاهِ "توست" بدونِ هوس بدونِ چشم داشت وقتي سخت در آغوشم ميكشي و استشمامِ عطرِ نفس هايت جاني تازه ميبخشد به روحي كه عشق را نمي شناخت...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
🔖 کیستی که من این‌گونه به‌ اعتماد نامِ خود را با تو می‌گویم! کلیدِ خانه‌ام را در دستت می‌گذارم نانِ شادی‌هایم را با تو قسمت می‌کنم به کنارت می‌نشینم و بر زانوی تو این‌چنین آرام به خواب می‌روم ؟! ‌ کیستی که من این‌گونه به جد در دیارِ رویاهای خویش با تو درنگ می‌کنم ؟! ‌ ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 خدا هرگز دیر نمیکند هر آنچه که نیاز داری در زمان درستش به تو می دهد پس ناامید نباش... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دلم یک کنج ساده وصَمیمی میخواهد یک ایوان ، یک پنجره به سمت تمامِ بیخیال بودنها یک دوست که حواس مرا ازغَمهایم پرت کند من دلم فقط کمی حالِ خوش کمی آرامش میخواهد ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🦋بهتـرین 🌸هدیه زندگـــی 🦋 عشــق و 🌸 محبت است 🦋دسته گلی بــه نام 🌸عشـــق تقــدیم 🦋شمــامهـربانان 🌸آدیـنــــه تون زیبا 🦋زندگیتون پرطراوت 🌸نبضتون پر احساس 🦋قلبتون پر عشق 🌸فکرتون پر از یاد خدا 🦋بهترینها رو براتون 🌸در کنار خانواده 🦋و عزیزانتون 🌸 آرزو میکنم     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
دستانت را میخواهم برای به دوش کشیدن قلبم...🌱 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
_أنت أجمل شيء ینبض بقلبي کل ليلة . تو قشنگ‌ ترین چیزی هستی که هر شب در قلبم میتپد ...🌱 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 😂😂😂😂 📖داستان کوتاه وای از دست خانم ها روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را میگیرد. زن گفت :.... اشکال ندارد !زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد !برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10 برابر از تو ثروتمندتر می شود.زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ...بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد !سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم...!!! هههههه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت باش...🌱 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا