دلم یک کنج ساده
وصَمیمی میخواهد
یک ایوان ، یک پنجره
به سمت تمامِ بیخیال بودنها
یک دوست که حواس مرا ازغَمهایم پرت کند
من دلم فقط کمی حالِ خوش
کمی آرامش میخواهد !
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🦋بهتـرین
🌸هدیه زندگـــی
🦋 عشــق و
🌸 محبت است
🦋دسته گلی بــه نام
🌸عشـــق تقــدیم
🦋شمــامهـربانان
🌸آدیـنــــه تون زیبا
🦋زندگیتون پرطراوت
🌸نبضتون پر احساس
🦋قلبتون پر عشق
🌸فکرتون پر از یاد خدا
🦋بهترینها رو براتون
🌸در کنار خانواده
🦋و عزیزانتون
🌸 آرزو میکنم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#طنزینه😂😂😂😂
📖داستان کوتاه
وای از دست خانم ها
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را میگیرد.
زن گفت :....
اشکال ندارد !زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد !برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10 برابر از تو ثروتمندتر می شود.زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ...بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد !سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم...!!!
هههههه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت باش...🌱
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
مجلهی بانوان ایلای
❤️❤️ #ترنم آهي مي كشم. -انتظار نداشتي كه اون خلافكارا با شيريني و شكلات از من پذيرايي كنن؟ مهرا
❤️❤️
#ترنم
از چي؟
ماندانا - از اين كه نيستي تا با چشماي خودت لذت اثبات بي گناهيت رو بچشي تا عذاب تك تك كسايي كه باورت نكردن رو ببيني. تا به
التماساشون گوش بدي و بي توجه به اونا به راهت ادامه بدي.
-هيچ وقت راضي به عذاب كسي نبودم ماندانا.
ماندانا - دلم از اين همه مهربوني و سادگيت مي سوخت.
-ديدي چطوري بهترين دوستم نابودم كرد؟
ماندانا - اسم دوستو روي اون عوضي نذار كه باعث ميشه به هر چي دوست توي دنياست شك كنم!
-باورم نمي شد!
چشماش رو مي بنده و سرم رو روي سينش مي ذاره.
ماندانا - منم!
-ماندانا كجاي زندگيم به اشتباه رفتم كه آخر راهم اين شد؟
ماندانا - چوب صداقت و سادگيت رو خوردي خانمي.
-ممنونم ماندانا.
با تعجب من رو از خودش جدا مي كنه و ميگه:
-چرا؟
-چون تمام اين سال ها بودي.
ماندانا - ديوونه! بالاخره دوستت بودما!
آهي مي كشم.
-بنفشه هم دوستم بود! يادت نيست؟
ماندانا - بهش فكر نكن ترنم. يادته اون روزا هم بهت گفته بودم بنفشه مشكوك مي زنه؟
-باورش برام خيلي سخت بود.
ماندانا بي خيال رفيق. فراموش كن. الان رو بچسب!
لبخندي مي زنم كه باعث ميشه اونم شاد بخنده.
ماندانا - ترنم خيلي خوشحالم. دلم مي خواد با صداي بلند داد بزنم و بگم خدايا دمت گرم، خيلي مخلصتم.
مهران - خواهر خواهشن يه چند روز رو تحمل كن و گرنه از اون جايي كه تو بيمارستاني به بيماريت پي مي برن و راهي تيمارستانت مي كنن!
ماندانا با خشم به مهران نگاه مي كنه كه باعث ميشه مهران سريع بگه:
-ترنم ما بايد بريما!با تعجب ميگم:
-كجا؟
مهران - از اون جايي كه اين جيغ جيغو خانم چند روزي اين جا مهمونه و الان هم فقط اجازه ميدن يه همراه اين جا بمونه من و تو ميريم خونه وامير بدبخت طبق معمول بايد صداي نكره ي زنش رو تحمل كنه !
ماندانا مي خواد به طرف مهران خيز برداره كه امير اجازه نميده و با اخم ميگه:
-مهران؟
مهران - اصرار نكنيد نمي مونمة!
ماندانا - گمشو بيرون و گرنه با دستاي خودم مي كشمت!
مهران دستاش رو بالا مياره و ميگه:
-چرا مي زني خو؟!
ماندانا - مهــــران؟!
امير - مهران اذيت نكن حالش بد ميشه ها!
ماندانا كه اين حرف رو مي شنوه ميگه:
-آخ ... امير...
ته دلم خالي ميشه. امير با ترس نگاهش مي كنه.
ماندانا - حس مي كنم حالم دوباره داره بد ميشه ها.
امير - چــــي؟ چت شده ماني؟
همون جور كه با نگراني داره به سمت در ميره ميگه:
-الان ميرم دكتر رو صدا مي زنم.
بعد يه نگاه خشمگين به صورت نگرانِ مهران مي ندازه و ميگه:
-با تو هم مي دونم چي كار كنم؟
ماندانا - امير؟!
امير كه تازه به در اتاق رسيده بود بر مي گرده و ميگه:
-جانم خانومي؟ الان دكتر رو صدا مي كنم.
ماندانا - نه عزيزم، احتياجي نيست.
امير متعجب به ماندانا نگاه مي كنه.
ماندانا - تو اين دهن گشاد رو از اتاق بيرون كني حالم خوب ميشه!امير بهت زده و مهران با دهنِ باز به ماندانا نگاه مي كنن!
-ماندانا؟
ماندانا - جونم ترنمي؟
امير - از دست شما خواهر و برادر بايد سر به بيابون بذارم.
امير بعد از تموم شدن حرفش، بدون اين كه اجازه ي حرف زدن به مهران بده، اون رو از اتاق بيرون پرت مي كنه.
امير - برو بيرون كه فعلا زورم فقط به تو مي رسه!
مهران - فقط منِ بدبخت اضافه بودم!
ماندانا با خنده ابرويي برام بالا مي ندازه و بشكن زنان مي خونه:
-اتل متل توتوله، حال رفيق چجوره؟
اين را بخوان يادم كن، لبخند بزن شادم كن!
-ديوونه اي به خدا!
امير - آخ گفتي! آخر سر، من رو هم ديوونه مي كنه!
ماندانا - آقايي؟ ميري صحبت كني امشب مرخصم كنن؟
امير با اخمايي در هم روي صندلي مي شينه و ميگه:
-حرفشم نزن!
ماندانا با مظلوميت ميگه:
-امير؟
امير - اين دفعه ديگه گوشام دراز نميشه!
بعد نگاهي به من مي ندازه و ميگه:
-شرمنده ي تو هم شدم ترنم. ببخش كه اذيت شدي.
ماندانا - امير قول ميدم مواظب باشم .
-ماندانا يه خورده هم هواي خودت و بچت رو داشته باش!
ماندانا اما- ...
-هيس ... آروم باش. مي دونم كه مي دوني پيش مهرانم. هر وقت اومدي ميام پيشت.
ماندانا - قول ميدي مراقب خودت باشي؟
-قولِ قول.
ماندانا - كلي باهات حرف دارم...
ادامه دارد..
🍃🍃🍂🍃
من
تمامِ غربتهای جهانم
تو
همهی خانهها و پناهها.♡
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#نماز_حاجات
#ایده_معنوی_اعضا
🍀سلام عزیزم میخوامیه نماز که عالیه واسه حاجت معرفی کنم (نماز کُن فیکون) شب پنجشنبه بعداز نماز مغرب و عشاء خوانده بشه دورکعت هست تو رکعت اول بعدازحمد؛ سوره انعام تا آیه ۹۳تو رکعت دوم بعدازحمد از آیه ۹۳تا اخر سوره انعام خونده بشه بعدکه نماز تموم شد صدتا صلوات بفرستن بعد برن سجده و هرچقد تونستن ذکر یونسیه بگن بعد حاجتشون وبگن بهتر نماز نشسته باشه چون طولانی هست.😊
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88