eitaa logo
مجله‌ی بانوان ایلای
8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
💥ِانَّ مَعَ العُسرِیُسرا💥 کپی برداری از روایت های منتشر سده در کانال حرام میباشد نویسنده راضی نیست و در صورت مشاهده پیگرد قانونی و الهی دارد⚖ ⭕️رزرو تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله‌ی بانوان ایلای
❤️❤️ #ترنم آهي مي كشم. -انتظار نداشتي كه اون خلافكارا با شيريني و شكلات از من پذيرايي كنن؟ مهرا
❤️❤️ از چي؟ ماندانا - از اين كه نيستي تا با چشماي خودت لذت اثبات بي گناهيت رو بچشي تا عذاب تك تك كسايي كه باورت نكردن رو ببيني. تا به التماساشون گوش بدي و بي توجه به اونا به راهت ادامه بدي. -هيچ وقت راضي به عذاب كسي نبودم ماندانا. ماندانا - دلم از اين همه مهربوني و سادگيت مي سوخت. -ديدي چطوري بهترين دوستم نابودم كرد؟ ماندانا - اسم دوستو روي اون عوضي نذار كه باعث ميشه به هر چي دوست توي دنياست شك كنم! -باورم نمي شد! چشماش رو مي بنده و سرم رو روي سينش مي ذاره. ماندانا - منم! -ماندانا كجاي زندگيم به اشتباه رفتم كه آخر راهم اين شد؟ ماندانا - چوب صداقت و سادگيت رو خوردي خانمي. -ممنونم ماندانا. با تعجب من رو از خودش جدا مي كنه و ميگه: -چرا؟ -چون تمام اين سال ها بودي. ماندانا - ديوونه! بالاخره دوستت بودما! آهي مي كشم. -بنفشه هم دوستم بود! يادت نيست؟ ماندانا - بهش فكر نكن ترنم. يادته اون روزا هم بهت گفته بودم بنفشه مشكوك مي زنه؟ -باورش برام خيلي سخت بود. ماندانا بي خيال رفيق. فراموش كن. الان رو بچسب! لبخندي مي زنم كه باعث ميشه اونم شاد بخنده. ماندانا - ترنم خيلي خوشحالم. دلم مي خواد با صداي بلند داد بزنم و بگم خدايا دمت گرم، خيلي مخلصتم. مهران - خواهر خواهشن يه چند روز رو تحمل كن و گرنه از اون جايي كه تو بيمارستاني به بيماريت پي مي برن و راهي تيمارستانت مي كنن! ماندانا با خشم به مهران نگاه مي كنه كه باعث ميشه مهران سريع بگه: -ترنم ما بايد بريما!با تعجب ميگم: -كجا؟ مهران - از اون جايي كه اين جيغ جيغو خانم چند روزي اين جا مهمونه و الان هم فقط اجازه ميدن يه همراه اين جا بمونه من و تو ميريم خونه وامير بدبخت طبق معمول بايد صداي نكره ي زنش رو تحمل كنه ! ماندانا مي خواد به طرف مهران خيز برداره كه امير اجازه نميده و با اخم ميگه: -مهران؟ مهران - اصرار نكنيد نمي مونمة! ماندانا - گمشو بيرون و گرنه با دستاي خودم مي كشمت! مهران دستاش رو بالا مياره و ميگه: -چرا مي زني خو؟! ماندانا - مهــــران؟! امير - مهران اذيت نكن حالش بد ميشه ها! ماندانا كه اين حرف رو مي شنوه ميگه: -آخ ... امير... ته دلم خالي ميشه. امير با ترس نگاهش مي كنه. ماندانا - حس مي كنم حالم دوباره داره بد ميشه ها. امير - چــــي؟ چت شده ماني؟ همون جور كه با نگراني داره به سمت در ميره ميگه: -الان ميرم دكتر رو صدا مي زنم. بعد يه نگاه خشمگين به صورت نگرانِ مهران مي ندازه و ميگه: -با تو هم مي دونم چي كار كنم؟ ماندانا - امير؟! امير كه تازه به در اتاق رسيده بود بر مي گرده و ميگه: -جانم خانومي؟ الان دكتر رو صدا مي كنم. ماندانا - نه عزيزم، احتياجي نيست. امير متعجب به ماندانا نگاه مي كنه. ماندانا - تو اين دهن گشاد رو از اتاق بيرون كني حالم خوب ميشه!امير بهت زده و مهران با دهنِ باز به ماندانا نگاه مي كنن! -ماندانا؟ ماندانا - جونم ترنمي؟ امير - از دست شما خواهر و برادر بايد سر به بيابون بذارم. امير بعد از تموم شدن حرفش، بدون اين كه اجازه ي حرف زدن به مهران بده، اون رو از اتاق بيرون پرت مي كنه. امير - برو بيرون كه فعلا زورم فقط به تو مي رسه! مهران - فقط منِ بدبخت اضافه بودم! ماندانا با خنده ابرويي برام بالا مي ندازه و بشكن زنان مي خونه: -اتل متل توتوله، حال رفيق چجوره؟ اين را بخوان يادم كن، لبخند بزن شادم كن! -ديوونه اي به خدا! امير - آخ گفتي! آخر سر، من رو هم ديوونه مي كنه! ماندانا - آقايي؟ ميري صحبت كني امشب مرخصم كنن؟ امير با اخمايي در هم روي صندلي مي شينه و ميگه: -حرفشم نزن! ماندانا با مظلوميت ميگه: -امير؟ امير - اين دفعه ديگه گوشام دراز نميشه! بعد نگاهي به من مي ندازه و ميگه: -شرمنده ي تو هم شدم ترنم. ببخش كه اذيت شدي. ماندانا - امير قول ميدم مواظب باشم . -ماندانا يه خورده هم هواي خودت و بچت رو داشته باش! ماندانا اما- ... -هيس ... آروم باش. مي دونم كه مي دوني پيش مهرانم. هر وقت اومدي ميام پيشت. ماندانا - قول ميدي مراقب خودت باشي؟ -قولِ قول. ماندانا - كلي باهات حرف دارم... ادامه دارد.. 🍃🍃🍂🍃
من تمامِ غربت‌های جهانم تو همه‌ی خانه‌ها و پناه‌ها.♡ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
- تو آن گنجی که در ویرانهٔ دلم وطن داری... ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🍀سلام‌ عزیزم میخوام‌یه نماز که عالیه واسه حاجت معرفی کنم (نماز کُن فیکون) شب پنجشنبه بعداز نماز مغرب و عشاء خوانده بشه دورکعت هست تو رکعت اول بعدازحمد؛ سوره انعام تا آیه ۹۳تو رکعت دوم بعدازحمد از آیه ۹۳تا اخر سوره انعام خونده بشه بعدکه نماز تموم شد صدتا صلوات بفرستن بعد برن سجده و هرچقد تونستن ذکر یونسیه بگن بعد حاجتشون وبگن بهتر نماز نشسته باشه چون طولانی هست.😊 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🌎 ❇️ تقویم نجومی 🗓 شنبه 🔸 ۸ اردیبهشت / ثور ۱۴۰۳ 🔸 ۱۸ شوال ۱۴۴۵ 🔸 ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ 🦂 اساعت ۱:۴۶ قمر وارد (صورت عقرب) می‌شود. 🌓 امروز قمر در «برج قوس» است. ✔️ روز مناسبی برای امور زیر است: امور ازدواجی امور زراعی امور مشارکتی امور تجاری بنایی خرید مغازه و ملک امور قضایی خرید کردن دیدار با مسئولین امور آموزشی جابجایی رفتن به خانه نو آغاز کسب و‌ کار امور مربوط به حرز 🚘 مسافرت خوب است. 👶 زایمان مناسب و نوزاد زندگی خوبی خواهد داشت. ان‌شاءالله 💑 مباشرت 🔹 امشب (شب شنبه): حکمی ندارد. 💇  اصلاح سر و صورت باعث غم و اندوه می‌شود. 🩸حجامت،فصد،زالو انداختن،خون‌دادن باعث قوت می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز مناسبی نیست. موجب بیماری در انگشتان دست می‌گردد. 👚 بریدن پارچه روز مناسبی نیست. آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی‌شود. 😴 تعبیر خواب خوابی که امشب (شب شنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۱۸ سوره مبارکه "کهف" است. ﴿﷽ و تحسبهم ایقاظا و هم رقود﴾ و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که چیزی از دوست یا دشمن خواب بیننده، به وی برسد. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ از اذان ظهر تا ساعت ۱۶ 📿 ذکر روز شنبه «یارب العالمین» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه «یا غنی»، موجب بی‌نیاز شدن می‌گردد.گ ☀️ ️روز شنبه متعلق است به: 💞 ﷺ اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز شنبه پایان می‌یابد. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ⭐️نیایش شبانگاهی🙏 ‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼پروردگارا دستانم بسوی توست ⭐️نگاهم به مهربانی و کرم توست 🌼با تو غیر ممکن‌ها ممکن می‌شود ⭐️نا ممکن‌های زندگی‌ام را ممکن بفرما 🌼که باخدای بی‌همتایی چون تو ⭐️معجزه زندگی جان می‌گیرد 🌼الــهــی آمـیـــن🙏🏻 🌙شبتون قشنگ عزیزان مثبت اندیش    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقویم نجومی اسلامی 👈 یکشنبه 👈9 اردیبهشت /ثور 1403 👈19شوال 1445 👈28 آوریل 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر است: ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅امور تعلیمی و آموزشی مثل تعلیم رانندگی. ✅استخدام شاگرد. ✅خرید وسیله سواری و احشام. ✅آغاز نویسندگی و نگارش. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅و مسافرت خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید. 👼 مناسب زایمان و نوزاد روزی دار و صالح می شود. 🚘مسافرت: سفر خوب و باعث حاجت روایی می شود. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز تا ظهر: قمر در برج قوس است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️امور ازدواجی خواستگاری و عقد و عروسی. ✳️امور تعلیمی و آموزشی ✳️تجارت و امور بازرگانی. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️و آغاز کسب و کار نیک است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: فرزند محصول مباشرت آن به قسمت و روزی خود قانع باشد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث توانگری می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث رفع درد بدن می شود. 😴😴تعبیر خواب. خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 20 سوره مبارکه "طه" است. فالقاها فاذا هی حیه تسعی... و چنین استفاده میشود که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست. طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه: یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد. 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
مجله‌ی بانوان ایلای
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 #آنلاین_کیمیا به قلم #یاس بعد اون روز زهرا و ایلیا که قصد عروسی داشتند دنبال کار
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 به قلم سبحان داشت سر به سر کوثر می‌ذاشت صدای خندشون کل خونه رو گرفته بود کیمیا داشت خونه رو جمع و جور می‌کرد که یک لحظه چشمش به مادرش افتاد لیوان تو دستش افتاد و با عجله خودش رو به زینب خانم رسوند و گفت _ مامان مامان چت شده چرا اینجوری شدی سبحان سبحان بیا مامان حالش بده سبحان به سرعت خودشو به زینب خانم رسوند و اولین کاری که کرد کمک کرد زینب خانم رو زمین بشینه و نبض زینب خانم رو گرفت کیمیا سریع آب آورد و پیش مادرش نشست و گفت ____مامان چت شده چرا اینجوری ماتت برده قربونت بشم کی پشت خط بود چشمش به گوشی افتاد که هنوز روی زمین بود گوشیو برداشت و گفت _ الو کی پشت خطه زینب خانم با صدای ضعیفی گفت ____دیدی بدبخت شدم می‌دونم خون راه میفته دیدی خوشی به من نیومده داشتم برای عروسی بچه‌ام خودم آماده می‌کردم کیمیا با گوشی صحبت می‌کرد و از حرف‌هاش معلوم بود که با خاله سوسن راجع به رضا صحبت می‌کند بعد از خداحافظی پیش زینب خانم نشست و گفت _ مامان می‌خوای خودتو سکته بدی زینب خانوم اشکاش به راه افتاد و گفت _ دیدی بدبخت شدم کیمیا حالا چیکار کنم امیر رضا رو می‌کشه اون پسره نامزد زیبا وااااایییی می‌دونم خون راه میفته سبحان گفت ____ چی شده به منم بگید خوب کیمیا با ناراحتی گفت _ مثل اینکه زیبا و رضا با هم فرار کردن سبحان با صدای بلند متعجب گفت _ چی یعنی چی که فرار کردن مگه زیبا نامزد نداشت رضا پیش خودش چی فکر کرده اونم الان تو این موقعیت کیمیا با عصبانیت به سبحان نگاه کرد و اشاره به مادرش کرد که یعنی داغ دل مامانو تازه نکن زینب خانوم با گریه گفت _ زنگ بزن بابات بیاد ببینم چه خاکی به سرمون بریزیم __باش مامان الان سبحان زنگ میزنه خاله سوسن گفت دارم میان خونه ما مثل اینکه زیبا به شبنم گفته که با رضا فرار کردن زینب خانم همش رو دستش می‌زد و با گریه و چشم‌های مستاصل به سبحان و کیمیا نگاه می‌کرد و می‌گفت __ حالا چیکار کنم کوثر ساکت گوشه ای نگاه میکرد صدای زنگ خونه به صدا در اومد و کیمیا به هوای خاله سوسن رفت تا در رو باز کنه ولی به محض اینکه در رفت با ضربه دست زن دایی مریم که به شدت عصبانی بود تعادلش رو از دست داد و کنار دیوار محکم به زمین خورد.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️