خوش اومدی روح محفل:^/✨💜

باتوجه به اسم اینجا، همه اعضا یه روحن واسش،همتون ارواح محفلین:^/>>>>✨🤎

میدونی 'عشق' توی این قصه،ینی همکاری و همراهی،و نگاه های از ته دل و کمک هاشون بهم،اینکه دلشون برای هم تنگ میشد به روی خودشون نمی آوردن.؛ "حقیقت' ینی،تو یه لحظه همه اونا تبدیل شدن به زیباترین نگاهی که بینشون ردوبدل شده بود...`♡

من وقتی رابطه انولا و تیوکسبری رو میبینم:

دیگه دوسش ندارم،ولی الان دلم براش تنگ شد؛ یه وقتایی این موقع ها تازه باهم شروع میکردیم چت کردن، هعی تقصیر خودش بود:)

_هنوز بیداری؟؟ _هنوز...

اینکه حس میکنم و میبینم که اونطور که با داداشم راحته با من نیس؛بااینکه بهش حق میدم ولی..خیلی دلم میسوزه. اینکه همه تلاشام به باد رفته و چون تقصیر منه که پسر نبودم نمیتونیم باهم باشیم عذابم میده...

همچنان حسرتم،با یکمی خودم:)

آقا سحرتون:)🏙

آقا نمد صبح/ظهرتون:)🌅

ولی روضه علی اکبر آتیش میزنه به جون آدم، اون یه نوجوون فداکار بود،انگا این روضه رو برای ماها میخونن...