eitaa logo
میقات الرضا
3.6هزار دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
215 فایل
مرجع رسمی ارتباط مستمر با آستان حضرت حسین‌ بن موسی الکاظم‌(ع) طبس و زیارتگاه شهید آیت الله مدرس(ره) کاشمر ارسال جواب مسابقات: @MighatAlReza_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید یوسفعلی مددی 🍀 نام پدر: محمد ☘️ شهادت: ۱۳۶۰/۰۹/۱۸ 🔰زندگینامه ❇️در اولین روزهای فصل بهار سال ۱۳۴۰ در روستای بم، بخش دستگردان در خانواده پر مهر محمد، گلی رویید که بعداً عطرش فضای میهن اسلامی را معطر کرد. گل تازه روییده در خانواده ی محمد ، یوسفعلی نام گرفت. مادر متدین و مومنش، او را با بردن در محافل مذهبی، روضه امام حسین(ع)، عاشق اهل البیت عصمت طهارت پرورش داد. علاقه زیادی به فراگیری مسائل دینی مذهبی، روحانیت متعهد داشت. چندین مرتبه در همان دوران از دست روحانیونی که برای تبلیغ دین در ماه های محرم و رمضان به روستا مسافرت می کردند، جهت فراگیری مطلوب مسائل دینی اعتقادی جایزه گرفت. چهار ساله بود که پدرش دار فانی را وداع گفت. لذا تحت سرپرستی مراقبت مادرش قرار گرفت. علی رغم بضاعت اندک مشکلات عدیده ی زندگی، تحصیلات راهنمایی را در عشق آباد به پایان رساند ولی عدم تمکن مالی خانواده باعث شد که تحصیل را رها و جهت امرا معاش و تامین هزینه های زندگی روزانه تهران شود. مدتی در تهران و بعد از آن در طبس، گچساران، دوگنبدان و اردکان یزد به کاگری مشغول شد. یوسفعلی جوانی بود انقلابی و در بدو انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیمایی هایی که علیه رژیم خائن انجام می شود، حتی الامکان شرکت می نمود به نحوی که بعد از گذشت چندین سال هنوز قسمت هایی از شعارهایی که در اوایل انقلاب اسلامی بر دیوار های محل سکونت نوشته به چشم می خورد. زمان سربازی او که فرا رسید. خود را برای خدمت وظیفه زیر پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران معرفی کرد. مادرش می گوید با عنایت به این که او، تنها نان آور خانه ی من بود، استشهاد محلی درست کردم تا او از خدمت وظیفه معاف کنم. ولی متوجه شد به نشانه اعتراض استشهاد را پاره کرد. در مورخ ۱۳۵۹/۰۷/۱۸ برای گذراندن دوره آموزش نظامی عازم پادگان در تربت حیدریه شد و بعد از اتمام دوره آموزشی نظالمی در گردان ۱۰۴ لشگر ۷۷ پیروز خراسان سازماندهی گردید. علی رغم این که می توانست در پادگان بماند، داوطلبانه به مناطق جنگی جنوب رفت. چند ماه تا زمان شهادت پا به پای رزمندگان در ارتش اسلام به عنوان بی سیم چی منشی و گروهان در عملیات های مختلف از جمله عملیات فتح المبین در محور شوش، ثامن الائمه شمال آبادان و عملیات طریق القدس در منطقه ی عمومی غرب شهرستان سوسنگرد و منطقه عمومی بستان شرکت کرد و در عملیات فتح بستان مجروح شد. او را به بیمارستانی در تهران منتقل نمودند و بعد از چند روز سر انجام این سرباز رشید در مورخ ۱۳۶۰/۰۹/۱۸ شربت شهادت نوشید. پیکر پاک این شهید از انتقال به بخش دستگردان تشییع، در زادگاه خود روستای بم به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«اکنون که پای در چکمه می کنم، آماده ی نبرد با کافران بعثی می باشم. از خدا می خواهم که دستم به روی ماشه نرود، مگر به خاطر او و به یاد او، زیرا هدفم الله، مرادم روح الله و عشقم شهادت است. اگر چنانچه با خون من اسلام زنده می شود، بگذار خون من ریخته شود؛ خدیا این خون ناقابل را از من قبول فرما! برادران و خواهران! اگر من در این راه شهید شدم برای من هیچ نگران نباشد هر وقت بر مزار من آمدید، اگر می خواهید که روح من شاد باشد گریه نکنید.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید مرادعلی مرادپور 🍀 نام پدر: حسن ☘️ شهادت: ۱۳۶۱/۰۴/۲۳ 🔰زندگینامه ❇️در یکی از روزهای سال ۱۳۴۱ در معدن میناک، صدای گریه فرزندی، خانه مردی مومن زحمت کش، حاج حسن مرادپور، را صفا و جلای دیگری بخشید. نامش را مرادعلی گذاشته با عشق امیرالمومنین حضرت امام علی(ع) او را پرورش دادند. اقتضای زندگی کارگری حاج حسن که در راستای کسب روزی حلال پرورش، فرزندان پرثمر تلاش می کرد. همزمان با تعطیل شدن معدن، آنان نیز محل سکونت خود را به معدن قلعه زری بیرجند انتقال دادند. لذا دوران کودکی او در معدن قلعه زری سپری کرد. چون به سن تحصیل رسید وارد دبستان معدن شده، تحصیلات ابتدایی را سپری کرد. اما نبود مدرسه راهنمایی و دبیرستان در آنجا باعث شد که مرادعلی با اجاره نشینی در شهر بیرجند دور از پدر و مادر، تحصیلات خود را تا سوم متوسطه در مدارس آن شهر ادامه دهد. سختی های زندگی از او انسانی پخته و آگاه ساخته بود. تبعیض ها و نابسامانی های رژیم گذشته نیز او را همچون همه جوانان، نوجوانان غیور به میدان مخالفت مبارزه با شاه کشاند و تا پیروزی انقلاب اسلامی، همواره در میدان مبارزه و صحنه های انقلابی حضوری فعال و پر ثمر داشت. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران با افتتاح پایگاه بسیج معدن، له عضویت بسیج درآمد و فعالیت های دینی انقلابی خود را گسترش داد. خصوصیات اخلاقی منحصر به فردی داشت به نحوی که پدرش نقل می کند، او بهترین فرزند خانواده و نوجوانی زحمتکش، با ایمان و بسیار با تقوا بود، هیچ گاه نماز و روزه خود را ترک نکرد. علاقه ی زیادی به نوحه خوانی و عزاداری سید سالار شهیدان حضرت اباعبدالله(ع) داشت و حرمت پدر و مادر را در حد بسیار بالا و فوق العاده ای نگه می داشت. مادرش نیز نقل می کند از دوران کودکی به بعد هر گاه من تکه لباسی از او را بر می داشتم تا شستشو نمایم، فوراً از من می گرفت، دست مرا می بوسید و می گفت: مادر جان من خودم انجام می دهم. در اولین اعزام، مرادعلی توفیق داشت تا در عملیات رمضان که با رمز مبارک یا صاحب الزمان ادرکنی، با هدف دور کردن آتش دشمن از شهرهای جنوبی کشور در منطقه عملیاتی شرق بصره شروع شد، شرکت کند. در ۱۳۶۱/۰۴/۲۳ مصادف با ۲۱ ماه رمضان، ایام شهادت مولای متقیان امام علی(ع)، در محور شلمچه به شهادت برسد. پیکر پاک این بسیجی شهید پس از ۱۶ سال بر دوش مردم شهید پرور دستگردان شهرستان طبس تشییع و در گلزار شهدای میان آباد در سال ۱۳۷۶ به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«این شهید عزیز وصیت نامه مکتوب نداشته است. آنچه در زیر نقل می شود، گوشه ای از سفارشات شهید در مواقع اعزام می باشد: مادرم! نمی گویم بعد از شهادتم مثل زینب باشید. می گویم مثل مادر وهب، عمل کنید. چون مرا در راه خدا بزرگ کردی، هدیه نموده ای. زیاد نگران تحویل پیکر من نباش. خواهرانم! مواظب حجاب اسلامی خود باشید. مساجد و نماز جمعه را فراموش نکنید. از دعای کمیل، دعا به امام یادتان نرود. برادرانم! می دانم شهید خواهم شد، بر نخواهم گشت، از شما می خواهم که راه مرا ادامه دهید.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید رضا مرادپوری 🍀 نام پدر: فیض الله ☘️ شهادت: ۱۳۸۷/۰۸/۲۰ 🔰زندگینامه ❇️شهید رضا مرادپوری در روز اول فروردین ماه ۱۳۶۳ در خانواده ای کارگر متدین در روستای دستگران دیده به جهان گشود. ارادت بی حد و حصر والدینش به امام هشتم حضرت امام رضا(ع) باعث گردید که نام او را رضا بگذارند. رضا از بدو کودکی، شوخ طبع و دوست داشتنی بود، حرکات و لبخندهای مداومش و از همه مهم تر مزاح با بزرگترها و همسالانش او را زبانزد آشنایان و اقوام کرده بود. رضا دوران تحصیلی ابتدایی را در روستای دستگردان مقطع راهنمایی را در روستای هودر به اتمام رساند، او برای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه راهی شهر عشق آباد شد، این دوران را نیز با موفقیت به اتمام رساند. مشکلات زندگی پدرش، عدم امکان ادامه تحصیل در دانشگاه، باعث شد که تحصیل را رها و حسب عشق وافری که به نیروی انتظامی داشت، برای صیانت از مرز و بوم ایران اسلامی و کیان مملکت خود به استخدام نیروی انتظامی درآید، او دوران آموزشی خود را در کرمانشاه سپری کرد، پس از اتمام دوره ی آموزشی، مدتی را در کلانتری عشق آباد، پاسگاه شهید جاهدی، تپه طاق، مدتی نیز در پاسگاه انتظامی ده محمد به انجام وظیفه پرداخت. لذا دو سال پس از استخدامش، طبق سنت نبوی با خواهر شهید عباس رفیعی ازدواج کرد و نوزادش را به عشق ائمه ی اطهار(ع)، یاسین نامید. عشق علاقه ی رضا به یاسین وصف نشدنی است، او تحمل یک روز جدایی از یاسین را نداشت، مدام ذکرش را به لب داشت. وسواس دلسوزی او به کارش حساسیت وی به حراست از هویت ایرانی خصوصاً شخصیت جوان ایرانی باعث شد که با تمام توان در راستای مبارزه با مواد مخدر گام بردارد و لحظه ای از تلاش خسته نشود، بدین خاطر محبوب دلهای مردم ولایت مدار بخش دستگردان شده بود. سرانجام این سرباز فداکار در نیمه شب ۱۳۸۷/۰۸/۲۰ در روز تولد امام رضا(ع) در حین انجام وظیفه به دست نابخردان سوداگران مرگ، شهد شیرین شهادت نوشید به آسمان ها پرواز کرد. پیکر مطهرش با باران اشک هزاران مشتاق شهید شهادت، تغسیل در زادگاهش روستای دستگردان در جوار دو شهید دیگر روستا(شهیدان عباس شیردل و عباس خاوری) به خاک سپرده شد. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید رمضان مرادی 🍀 نام پدر: عباس ☘️ شهادت: ۱۳۶۶/۰۴/۲۷ 🔰زندگینامه ❇️زندگی زیباست ولی وقتی پی به معنویات آن می بری، وقتی جنبه های مثبت آن را در نظر می گیری و پی به هدف آفرینش می بری، آرزویت این می شود که هر چه زودتر به سوی خدای خویش پر بکشی. آری، چه زیباست شب های سرد غرب کشور را با دعای توسل و نماز شب به صبح رساندن و چه زیباست اشک های گرم خود را به روی خاک های سرد سنگر ریختن و از همه زیباتر این که خون خود را به پای درخت اسلام ریختن. آرزو دارم شهادتم برای خانواده ملتم و درس برای مکتبم پیروزی آفرین باشد. در آذرماه سال ۱۳۴۶ بود که بوی عطر تولد رمضان، فضای خانه ی پر مهر عباس را پر کرد و چه نام زیبایی رمضان را برایش انتخاب کردند، نامی که ما را به یاد میهمانی خدا، شهادت اولین مظلوم عالم و شب های قدر و راز و نیاز با خدا می اندازد. رمضان چه زیبا رمضانی شد و چه زیبا به مولایش اقتدا کرد، چه کسی در آن روز باور می کرد که روزی همین طفل نو رسیده آبروی اسلام و قرآن شود و خونش برای آبیاری درخت انقلاب ریخته شود. رمضان همچون سایر کودکان و هم سن و سالهایش پا به مدرسه گذاشت و دوران ابتدایی خود را با موفقیت به پایان رساند و تا سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد. در کنار تحصیل یار و مددکار خانواده بود. او مرتب در راهپیمائی ها شرکت می کرد و با تشکیل بسیج به فرمان امامش لبیک گفت و به عضویت این نهاد درآمد. به نگهبانی از ارزش های انقلاب پرداخت و از طریق سپاه به خدمت مقدس سربازی فرا خوانده شد و از این طریق عازم جبهه گردید. او دوره آموزش بهیاری را در مشهد گذرانید و مدت ۹ ماه در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت تا بالاخره در تاریخ ۱۳۶۶/۰۴/۲۷ در حین شناسایی در یک ماموریت گشت زنی در منطقه کامیاران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به فیض عظمای شهادت مفتخر گردید. ندای حق را لبیک گفت، چرا که شهادت در راه حق اهداف الهی را افتخار جاودانی می دانست. پیکر آن شهید عزیز پس از تشییع توسط همشریان و بستگان در آرامگاه ابدی، در جوار آستان مبارک حسین بن موسی الکاظم(ع) به خاک سپرده شد. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید علیجان مرادی 🍀 نام پدر: رمضان ☘️ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۲ 🔰زندگینامه ❇️در ۱۳ خرداد ماه سال ۱۳۲۹ هجری شمسی در خانواده ای زحمتکش و متدین در روستای نیگنان بخش بشرویه از توابع شهرستان فردوس، طفلی پا به عرصه ی وجود نهاد که بعدها جهادگری شد پرکار و فداکار در تمامی عرصه ها با نهایت خلوص کاری انسان وارسته ی گردید که از همه چیز دست شست و به خدا پیوست.عشق و علاقه ی پدر مادرش به ائمه اطهار باعث گردید که نامش را علیجان بگذارند و با نام علی، او را پرورش دهند. بعد از سپری کردن دوران کودکی به علت عدم کفاف درآمد، زادگاهش را ترک کرده و همراه خانواده عازم معادن اطراف بخش دستگردان گردید. پدرش در شرکت میناکان در معدن گِرّدبه عنوان کارگر ساده استخدام شد ولی علیجان و مادرش و سایر افراد خانواده در روستای جعفرآباد دستگردان ساکن شدند. بعد که پدرش به معدن آبزکوه منتقل شد، لاجرم محل زندگی علیجان و همه ی افراد خانواده ی او با هم در آن معدن سکنی شد. با رسیدن به سن تحصیل راهی دبستان شد، تا کلاس ششم نظام قدیم در دبستان معدن آبزکوه تحصیلات خود را ادامه داد ولی بعد از آن به دلیل عدم تمکن مالی خانواده مجبور به ترک تحصیل شد و در همان معدن به عنوان همکار بهداشت یار معدن مشغول به کار گردید، اما بعد از مدتی کار در معدن برای کسب کاری بهتر، روانه ی تهران شد. در یک شرکت خدماتی، کاری در خور خویش پیدا و مشغول گردید. وقت سربازی اش فرا رسید. به دلیل کهولت سن پدرش، کفیل پدر، از خدمت سربازی معاف شد. مبارزات آشکار علیجان، همزمان با ملت ایران از سال ۱۳۵۶ به بعد از شهادت آقا مصطفی خمینی شروع شد و دیری نپایید که شبها دور از چشم سربازان، دسته جاتی را در محله ی خود که آن زمان در اسلام شهر(شاد شهر سابق) زندگی می کرد، تشکیل و به شعار دادن علیه رژیم می پرداخت. شب ها بر روی بام خانه می رفت، صدای تکبیرش بلند بود. در همه ی تظاهرات علیه شاه شرکت داشت. او عاشق امام بود. آنچه را که امام فرموده بود، شرعاً بر خود واجب می دانست به آن عمل می کرد. او در راستای تبعیت از امام، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تمام رفاه آسایش شهری را رها نمود، با توجه به فرمان امام که فرمود، روستاهای ما الان نیاز به یاری دارد، باید تمام اقشار به فریاد روستاییان برسند در آبادانی روستاها بکوشید. به فرمان امام(ره) لبیک گفت. کا در کارخانه ای را که حالا دیگر مسئول قسمتی از آن بود، ترک کرد. برای خدمت به مردم روستایی عازم شهرستان طبس در بخش دستگردان گردید در جهاد سازندگی داوطلبانه مشغول به خدمت شد. با حقوق کم بدون این که شکوه و گلایه داشته باشد عاشقانه و صادقانه در معیت دیگر عزیزان جهادی به مدد روستاییان محروم شتافت. در اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ عازم جبهه گردید. حضور خودش را برای بار دوم و سوم در سال های ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ از طریق جهادسازندگی در جبهه ادامه داد، سرانجام آخرین سفر خود را در سال ۱۳۶۴ از بسیج آغاز کرد. سفری آگاهانه و عاشقانه به نحوی که تمامی دوستان و آشنایان، نقل می کنند هرگز علیجان را آنقدر خوشحال ندیده بودند. گویا الهامی شده بود، می دانست در این سفر چه خواهد شد که آخرین لحظات مراسم تودیع سر به آغوش پدر خانمش گذاشت فرمود: عموجان حلالم کنید که در این سفر بازگشتی نیست. او رفت در گردان فلق لشکر ۲۱ امام رضا(ع) به عنوان امدادگر در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد و بعد از تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۲ مفقودالاثر شد. پس از ۱۲ سال گروه تفحص در منطقه عملیاتی، بقایایی از پیکر پاک آن شهید سرافراز را پیدا کرده و پس از انتقال به شهرستان طبس بخش دستگردان و تشییع جنازه ی باشکوه در گلزار شهدای شهر عشق آباد به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«جوانان عزیز سنگرهای مدارس را رها نکنید که تمام بدبختی ها از بی سوادی ملتها، استعمارگران بر ما حکم فرما می شوند. قدر شهدا را بدانید، چون شهدا مهمترین کالای خود را تقدیم انقلاب نمودند. ای مردم شما را خودتان فکر کنید برای انقلاب چه کردید.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید فتح الله مرغوبی 🍀 نام پدر: محمد ☘️ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۳ 🔰زندگینامه ❇️سال ۱۳۴۱ بود که فضای خانواده ای مذهبی کشاورز در روستای مرغوب بخش دیهوک طبس به نور طفلی معطر گردید که او را فتح الله نام نهادند. سالیان بعد، خون همین طفل نو رسیده در آبیاری درخت انقلاب ثمر بخش شد. پس از چند سال تحصیل مدرسه را به خاطر مشکلات مالی رها کرد. به دامداری و کشاورزی مشغول بود و بعد از مدتی در سایه دعای پدر و مادرش در ذوب آهن زرند کرمان قسمت پابدانا مشغول کار شد. روحیه اخلاص و صداقتش باعث شد تا برای دفاع از میهن اسلامی و فرمان امام راحل کار را رها و عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شود. حضور در سنگرهای دفاع مقدس و آن دانشگاه انسان ساز، روحیه اش را دگرگون ساخت، پس از سه مرحله اعزام تمایل زیادی جهت حضور در جبهه پیدا کرد به گونه ای که با گریه بر این امر پافشاری می نمود و وقتی به مادرش خبر دادند که فتح الله قصد اعزام به جبهه ها را دارد، آن شیر زن با تمام عشق خونسرد فرمود: مگر فرزند من بهتر از علی اکبر امام حسین(ع) می باشد که در جبهه شرکت ننماید. این رزمنده بسیجی اولین بار به شهرستان بوکان در منطقه کردستان اعزام گردید، همچنین در منطقه عملیاتی سومار شرکت کرد تا اینکه در آن جا از ناحیه صورت مجروح شد اما این حادثه مانعی برای تداوم حضور آن دلاور مرد در جبهه ها نبرد نشد. بلکه عزمش نسبت به دفاع مقدس بیشتر شد. پس از بهبودی در عملیات والفجر۸ شرکت کرد تا سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۳ بر اثر ترکش راکت هوایی دشمن به شهادت رسید. به جمع عاشورائیان پیوست و پیکر مطهرش در تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۰۱ بر دوش امت همیشه در صحنه طبس تشییع و در زادگاهش روستای مرغوب به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«با سلام و درود بر منجی عالم بشریت امام زمان و نائب بر حقش امام امت، با سلام و درود بر خانواده های معظم شهدا، درود خدا بر شما باد که در مصیبتهای بزرگی چون از دست دادن فرزندانتان صبر کردید، در باز شدن راه کربلای حسینی صبر کردید، شما ای مردم شجاع ایران، خداوند شما را برای یاری اسلام حفظ کند. اما ای مردم مرغوب، ای کسانی که خون دادید، مجروح دادید، مال و زندگی خود را در راه اسلام دادید، بدانید که خداوند به شما عنایت دارد. سخنی هم خطاب به مسئولین که به خاطر پست و مقام با یکدیگر دعوا نداشته باشند و به فکر انقلاب و مردم باشند.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید عزیز الله معقول 🍀 نام پدر: احمد ☘️ شهادت: ۱۳۶۲/۰۷/۰۶ 🔰زندگینامه ❇️در فروردین ماه ۱۳۴۲ در خانواده ای معتقد و پایبند به اسلام و قرآن، فرزندی پا به عرصه وجود نهاد که گویا از همان ابتدا پدر و مادر، آینده درخشان پرثمرش را در راه خدمت به کشورش و دفاع از رهبری، دین و قرآن که سبب قرب او به خدا شد می دانستند که نامش را عزیزالله نامیدند. چه اسم پرمعنا، واقعاً عزیزالله شد و در صف اولیاءالله قرار گرفت. حسن همجواری منزل پدرش با مسجد از همان اوایل طفولیت به طور مداوم هر صبح و شام صدای الله اکبر و لااله الاالله را می شنید و ذکر لالایی خواب و بیداری آن طفل شد. زمینه ای شد که بعدها در بزرگسالی به هر چه غیر از خدا پشت نماید. از سن شش سالگی برای فرا گرفتن علم و دانش پا به مدرسه ی یوسفی نهاد تا سوم ابتدایی ادامه تحصیل داد. بعد از آن ترک تحصیل کرد و در کنار پدر مشغول دامداری و کشاورزی شد. چند سال بعد برای کار و تامین مایحتاج زندگی خود، پدر و مادرش عازم تهران شد ولی گویا شرایط حاکم بر فضای آن زمان تهران، عزیزالله را خشنود نکرد. بازگشت و شغل شبانی را در کوه ها و بیابان های اطراف ادامه داد. حُسن خلق، سادگی، صفا و صمیمیت او باعث شده بود که همه به او علاقه ی شدیدی پیدا نمایند. چند سالی نیز کار شبانی را با حق الزحمه ی خیلی کم ادامه داد تا این که زمان سربازی او فرا رسید. عزیزالله مدت ۱۱ ماه در منطقه ی نوسود در لشکر پیاده ی شیراز خدمت، سرانجام در تاریخ ۱۳۶۲/۰۷/۰۶ در همان منطقه به لقاء الله پیوست. پیکر پاک این عزیز فداکار و سرباز رشید اسلام، پس از چند روز به وطن برگشت و بر روی دستان امت حزب الله و ولایت مدار شهرستان، تشییع و در گلزار شهدای عشق آباد به خاک سپرده شد. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید محمدرضا معقول 🍀 نام پدر: غلامحسین ☘️ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ 🔰زندگینامه ❇️اوایل دی ماه ۱۳۴۴ در یک خانواده مذهبی در روستای میان آباد بخش دستگران کودکی پا به عرصه گیتی نهاد که نامش را محمدرضا نهادند. محمدرضا در دامان مادری صبور، سخت کوش، ارادتمند به علی ابن ابیطالب(ع) و همسرش زهرا(س) رشد و نمو کرد. سحرخیزی شب زنده داری در راه خدا، اُنس با دعا، نماز، روزه و قرآن را از همان اوایل طفولیت همراه با طبل بیدار باشی که پدر متعهد مومن با اخلاص او غلامحسین قبل از سحر تا پاسی بعد از آن برای بیداری مومنین در ماه مبارک رمضان بر روی بام منزل خویش در روستا می نواخت، تجربه کرد. در ۷ سالگی علی رغم وجود یک دبستان پنج پایه در روستای میان آباد صرفاً با عنایت به وضعیت مطلوب آموزشی دبستان یوسفی قدیم عشق آباد در آن آموزشگاه ثبت نام کرد، ولی بعد از گذشت سه ماه مشکلات ایاب و ذهاب باعث شد که محمدرضا برای ادامه تحصیل به دبستان سعدی محل زادگاهش انتقال یابد. تا کلاس پنجم در آنجا تحصیل کرد بعد از آن تا سال چهارم متوسطه تحصیلات خود را در مدرسه راهنمایی و دبیرستان شهر فعلی عشق آباد ادامه داد. از همان کودکی به اعتقادات مذهبی مجالس دینی عشق علاقه ی وافری داشت. با اولین جرقه ای که در بخش دستگردان برای انقلاب اسلامی زده شد، خود را برای مبارزه آماده کرد. به نحوی که پدرش می گوید رضا بچه ی روشن و آگاهی بود، در شرایطی که ما بزرگترها می ترسیدیم مرگ بر شاه را بگوییم، رضا بچه ها را جمع می کرد به آنها می گفت: بلند بگویید مرگ بر شاه. رضا چند مرتبه برای جبهه ثبت نام کرد اما چون از نظر جسمانی کوچک و کوتاه قد بود مسئولین اعزام نیرو در شهرستان استان او را برگشت می دادند اما او جز به خشنودی خدا به چیز دیگری نمی اندیشید. روح لطیفش آماده پرواز شده بود و بعد از شهادت عمویش عزیزالله در جبهه نوسود، عزم خود را جزم کرده، مصمم شد که در جبهه حضور پیدا کند. در صبح روز ۱۳۶۳/۱۰/۱۸ رضایت نامه امضاء شده را گرفت، با همه خداحافظی نمود، چون کبوتری پرواز کرد، خود را به سپاه اسلام رسانید و پس از آموزش های رزمی به عنوان یک نیرو در گردان ولی الله از لشکر ۵ نصر خراسان سازماندهی شد به دفاع از میهن اسلامی پرداخت تا سرانجام در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ مفقودالاثر شد تا اینکه پیکر پاکش بعد از ۱۱ سال همراه پیکر پاک همسنگرش شهید حسن فاطمی به روستای میان آباد منتقل شد و پس از تشییع جنازه ی باشکوهی در کنار یکدیگر دفن گردیدند. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«در این لحظه که قلم به دست گرفته وصیت نامه ای را می نویسم و به هیچ وجه اطمینان ندارم که شهید می شوم، خداوندا رحمتی کن آنچنان که تو دوست می داری بمیرم، در هنگام مرگ قلبم مالامال عشق تو باشد، به غیر از تو به هیچ کس و هیچ چیز امید ندارم. بارالها بر پوست نازکم رحم کن از آتش سوزان! یاریم نما که در راه تو بمیرم!» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید رضا مولایی 🍀 نام پدر: جهان بیک ☘️ شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۰۹ 🔰زندگینامه ❇️به لطافت شبنم های سحری، دهکده شان که بر سبزه ها گلهای بهاری می نشیند، در روستای«ده ته دیهوک» از توابع شهرستان طبس بدنیا آمد. سال ۱۳۴۶ آغاز زندگی اوست، روستازاده ای با احساس بود، تحصیلات ابتدایی را در روستای زنوغان به فاصله شش کیلومتری از زادگاهش، با شور نشاط کودکی، اما شرایطی سخت مسافتی بعید که همه روزه آن را طی می نمود به پایان برد. اعتقادات مذهبی خانواده، طهارت روح، جاذبه اسلام استعداد سرشار او موجبات این امر را فراهم کرده بود تا به منظور مطالعه کتب مذهبی آشنایی با معارف غنی انسان ساز اسلام، ساعات زیادی از شبانه روز را به بررسی تحقیق متون دینی اختصاص دهد. انسانس بردبار صبور بود. اخلاق نیکویش در اولین جلسه آشنایی، تو را شیفته خود می ساخت. شنونده ی خوبی برای حرفها و غم هایت بود، این وقار و اعتماد به نفس که هنوز در ابتدای جوانی بود، شگفت انگیز بود. در تنگنای محرومیت ها، فقر خانواده مجبور شد دست از درس کشیده، به کمک پدر بشتابد. بعنوان یار و مددکار و کمک خرج خانه، به دام پروری بپردازد. هجده بهار از عمر او بیشتر سپری نگردیده بود که، به منظور انجام خدمت مقدس سربازی، از طریق سپاه پاسداران اسلامی به قصد فراگیری فنون آموزش نظامی عازم شهر میاندوآب گردید. بعد از آمادگی لازم به سوی جبهه ها رهسپار شد. در مدت چهارده ماه به پیکاری مداوم بی امان علیه دشمن کافر مشغول بود، دوشادوش همرزمان با ایمانش در سنگرها جلوی خصم فرمایه را گرفت، رویاهای کودکانه ناجوانمردانه بعثیان را نقش بر آب ساخت. عاقبت روح آزاده اش از قفس تن پر کشید. در تاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۰۹ در منطقه جنوب روح فروتن عاشقش به باغ ها بهشت خرامید. پیکر مطهرش چند روز پس از شهادت بر دستان امت حزب الله طبس دیهوک تشییع ، در زادگاهش روستای ده ته به خاک سپرده شد. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
هدایت شده از مدیر
🌹شهید سیدمجتبی مهاجریان 🍀 نام پدر: سیدحسن ☘️ شهادت: ۱۳۵۹/۱۱/۱۵ 🔰زندگینامه ❇️از سرزمين پاك خراسان، در شهر مقدس مشهد ، به محله ي نوغان در سال ۱۳۴۱ چشم به دنيا گشود. پيش از سالهاي دبستان، با پشتكار و كوشش پدر و مادرش با قرآن آشنا شد. خانواده ي مذهبي او، نخستين تجربه هاي كودكي او را با مفاهيم مذهبي پيوند زدند، و روح پاك كودكانه اش را علاقه مند به علوم اسلامي و اهـل بيت عصمت بار آوردند. وقتي دوره دبستان را سپري كرد، علاقه شخصي و تشويق والدين او را برانگيخت كه علوم اسلامي را بياموزد. و نخست در مدرسه علميه ي حضرت حجت(عج) نام نوشت و به تحصيل پرداخت . سپس به مدرسه بعثت رفت و به ادامه پژوهش در معارف اسلامي مشغول گشت. در تمام طول شش سال ، در جلسات گوناگون تفسير و قرائت قرآن شركت كرد و از اين انجمن هاي اسلامي بهره هاي فراواني برد. وقتي زمزمه انقلاب بر خاست و موج امت بر پا خاسته خيابان ها را آذين بست. او بي دريغ و خالصانه در همه تظاهرات انقلاب شركت مؤثر داشت، زيرا كه از سالها پيش از انقلاب ، او خود انقلابي كم سالي بود كه جزوات اسلحه شناسي و اعلاميه ها و رساله امام را، در خانه گرد مي آورد و به علاقمندان مي سپرد. روزهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامی در درگيري ها شركت داشت و بیشتر شبها را به پاسداري و نگهباني از منازل شخصيت هاي اسلامي گذراند. بسياري از شبها را مسلح، همراه ديگر برادران مسلمان ، در انضباط و آرامش شهر به صبح رساند و در دستگيري و مراقبت ضد انقلاب خدماتي شايان كرد. وقتي جنگ تحميلي آغاز شد، او با اينكه بيش از دو سال در خدمت سپاه و بسيج تلاش كرده بود و به فنون جنگهاي چريكي ، مراقبت و تعقيب و دفاع ، آشنائي كامل داشت . نتوانست به جبهه ها برود. سنش كم و پرواز روحانيش بلند بود. وقتي از رفتن به جبهه محروم ماند، در مساجد كلاس هاي آموزش اسلحه داير كرد و برادران را، در اين زمينه آموزش داد. شهيد مهاجريان منتظر فرصت بود تا در موقعيتي مناسب خود را به جبهه ها برساند، و اين وضعيت در آذر ماه ۱۳۵۹ پيش آمد. او توانست از طريق حوزه علميه ، با جمعي از دوستان روحاني ، به سوي جبهه ها بشتابد . مدتها در خطه ي جنوب به جهادي بي امان مشغول بود، تا عاقبت در ارتفاعات « الله اكبر » تركش خمپاره اي در تاريخ ۱۳۵۹/۱۱/۱۵ حيات ماديش را به سر آورد. و درخت شاداب جوانيش را به خزان كشاند. پيكر پاكش پس از تشييع ، در جوار مرقد مطهر حضرت علي بن موسي ( ع) آرام گرفت. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«ای مردم بدانید ما فقط به خاطر دفاع از اسلام لبیک به فرمان رهبر کبیرماه امام خمینین(ره) نیز لبیک به ندای هل من ناصرنی امام حسین(ع) رهبر تمام شهیدان راه قران به جنگ آمده ایم، لذا اگر خدا مرا به سوی خود خواند به افتخار شهادت نایل آمدم، هیچ کس بر مزارم گریه نکند و همه شاد باشند.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza
🌹شهید داود مهدی نژاد 🍀 نام پدر: میرزامحمد ☘️ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ 🔰زندگینامه ❇️داود در سال ۱۳۴۶ در خانواده ای مذهبی انقلابی که عشق به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در شجره ی خانوادگی او هویدا بود، دیده به جهان گشود. همسایگی منزل پدرش با مسجد و حسینیه باعث گردید که روح و جسم و جان این کودک از بدو تولد همراه با صدای موذنینی که خالصانه ندای الله اکبر لا اله الا الله صبح، ظهر، مغرب بر بام مسجد سر می دادند، با نماز قرآن، ائمه اطهار(ع)، خاصه سید سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پیوند ناگسستنی برقرار نماید. از همان بدو طفولیت با حضور در مسجد همراه با سایر نمازگزاران با زبان کودکانه خود ارتباط با خالق هستی برقرار کند. به سن قانونی که رسید جهت استفاده از محضر معلمان گرانقدر کسب علم و دانش وارد مدرسه شد و تحصیلات خود را تا دوم راهنمایی ادامه داد. نوجوانی بود، خوش‌ذوق و پراستعداد، مقید به انجام واجبات و ترک محرمات، به نحوی که پدرش می‌گوید: شاید بتوان گفت که هرگز نمازش قضا نشد. انقلاب که شروع شد علی‌رغم کم‌سن و سالی، در پخش اعلامیه‌ها و شرکت در راهپیمایی‌های منطقه حضوری فعال داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) همزمان با شکل‌گیری کمیته‌های انقلاب اسلامی و تشکیل پایگاه مقاومت بسیج شهید بهشتی در عشق‌آباد با عضویت افتخاری، شبانه‌روزی در راستای حفظ حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی حضـوری فعـال داشت. پـدرش مـی‌گوید: در بسیج که فعالیت داشت، وقتـی به منزل برمی گشت از او سـؤال می‌کردیم کجا بودی! می‌گفت: کربلا! عشق و علاقه‌ی وافری به روحانیت متعهد و مبارز به ویژه حضرت امام(ره) داشت. لذا در راستای تبعیت از فرمان امام برای اولین بار پس از سپری کردن یک دوره آموزش نظامی در شهر بیرجند در مورخه ۱۳۶۱/۰۶/۲۶ از طرف بسیج، داوطلبانه عازم جبهه شد و مدت سه ماه در سومار از میهن اسلامی خود دفاع کرد و برگشت. اما داوود دیگر آرام و قرار نداشت. پس از مدتی برای بار دوم در زمستان ۱۳۶۲ عازم منطقه‌ی جنگی گردید. بار دوم نیز همچون مرتبه‌ی اول با پایان مأموریت سالم مراجعت کرد. ولی سرانجام داوود بی‌اعتنا به زرق و برق دنیا برای بار سوم همراه با جمع کثیری از دوستان در ۱۳۶۳/۱۰/۱۸ به جبهه اعزام شد، اما این‌بار پس از سازماندهی در تیپ جوادالائمه(ع) لشکر ۵ نصر خراسان، ۴۵ روز در منطقه مشهور به سایت ۵، آمادگی رزمی جسمی و روحی خود را تقویت و سرانجام در معیت دیگر رزمندگان گردان ولی‌الله به عنوان بی‌سیم چی در مورخه ۱۳۶۳/۱۲/۱۹ برای انجام عملیات پیروزمند بدر که با رمز مقدس یا فاطمه الزهرا(س) شروع گردید، وارد منطقه‌ای در شرق رودخانه‌ی دجله شد و در همان عملیات، بر اثر فرود آمدن خمپاره دشمن به شهادت رسید. بدن نازنین داوود مفقود گردید و ۱۳ سال بعد از عملیات همچون سایر شهدا در شهرستان طبس و بخش دستگردان تشییع و پیکرش توسط پدر مومن خود در گلزار شهدای عشق‌آباد به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«ای معلمین، ای کسانی که شغل انبیاء را ادامه می‌دهید ای کسانی که امیدان این انقلاب را پرورش می‌دهید. خوب در مسیر خداوند تبارک تعالی و در مسیر خط خونین ابا عبدالله(ع) پرورش دهید. ای دانش‌آموزان خوب از سنگر مدارس استفاده کامل ببرید. خوب درس بخوانید تا انقلاب در مسیر صحیح به تکامل نهایی برسد.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید احمد مهرایی 🍀 نام پدر: غلامرضا ☘️ شهادت: ۱۳۶۲/۰۳/۲۴ 🔰زندگینامه ❇️به معنای واقعی کلمه عاشق شهادت بود. می توان گفت او بارها شهید شده بود، خون جوشان خدا جویش، انرژی عظیمی از ایثار، در خویش می گرداند. گویا خدا او را برای مبارزه استقامت آفریده بود. یک لحظه آرام نداشت. در شوقی شگفت باور نکردنی غوطه می خورد. گویا یک لحظه آرامش نظاره کردن را گناه بزرگی می دانست و حتی در این رنج هرگز به گستردگی و توان بدنی خویش نمی نگریست. روحش پاره آتش مهار شده ای بود که هر لحظه می خواست قفس خویش را بسوزاند، شیری در قفس تنش، گرفتار بود. کرنش با شکوه این پیشرفته را می شد در ارتعاش صدایش، حرارت گفته هایش در نیروی فعال دائم در حرکت پیکرش دریافت. موجودی بی قرار بود همچون مرغ مهاجری بود که برای گذر از اقیانوس مواج، هر دم بال می گشود. به آهوئی در بند مانده می مانست که چشم های عاشقش به جنگل انبوه آزاده دوخته شده بود و سر به قفس می کوبید. روانش نمی توانست در قالب آرام بماند، قالبش داشت از قلب سبکتر می شد. نام او احمد بود که در سال ۱۳۴۴ در تهران دیده به روشنی وجودش گشود. دوران طفولیت را نزد خانواده گذراند و پای به دبستان نهاد، تحصیلات مقطع راهنمایی را با موفقیت سپری کرد و به علت علاقه به رشته های فنی به هنرستان رفت. در همین ایام برای فراگیری دوره های رزم در بسیج شمیرانات نام نویسی کرد تا همیشه به عنوان سربازی آماده به خدمت بوده، در صورت نیاز از انقلاب، ارزش های آن بتواند دفاع نماید. سرانجام او به همراه دیگر دلیر مردانی از بسیج به سقز اعزام شد. با خود فروختگانی که رویای جداسازی کردستان را در سر می پرورانند به مبارزه ای بی امان پرداخت. مدتی با دل شوریده آرزومند جنگید تا در نهایت به آرزوی دیرینه ی خویش رسید و در تاریخ ۱۳۶۲/۰۳/۲۴ بر اثر شکنجه ی مزدوران بیگانه سر و قامت خداییش از پای درآمد. در خون مطهر خویش غسل شهادت کرد و خط بطلان بر صحیفه ی سیاه ابلیس صفتان انسان نما کشید. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید جاوید الاثر عباسعلی مهرائی 🍀 نام پدر: بمانعلی ☘️ شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۲۱ 🔰زندگینامه ❇️عباسعلی در فصل شکوفه گل، در میان عطر بهار نارنج در فروردین ماه ۱۳۴۲ در روستای اکبر آباد شهرستان طبس در خانواده ای متدین و کشاورز چشم به جهان گشود هنوز کودکی شش ساله بیش نبود که از وجود مهر مادر محروم گردید. عباسعلی تحصیلات ابتدایی خود را در روستای جوخواه، سپس دوره متوسطه را بخاطر ذوق علاقه ای که به علم و دانش داشت با طی مسافتی طولانی در طبس به پایان رساند و در همان حال در کنار آموختن در امر کشاورزی دامداری به خانواده اش کمک می کرد. شهید مهرائی در دوران قبل از انقلاب در مجالس مذهبی راهپیمایی ها شرکت می نمود و بعد از پیروزی انقلاب نیز عضو پایگاه مقاومت بسیح سلمان فارسی جوخواه بود. حضوری فعال و سبز در این صحنه مردمی داشت، همچنین از طرف خانه بهداشت روستا جهاد سازندگی به یاری مصدومان درماندگان می شتافت و از هیج کمکی دریغ نمی کرد. وی در سال ۱۳۶۵ خود را جهت انجام خدمت مقدس سربازی آماده کرد و به جمع رزمندگان لشکر ۷۷ ثامن الائمه در جبهه های عملیاتی فکه اندیمشک پیوست. در آخرین روزهای پایانی خدمت مقدسش در تاریخ ۱۳۶۷/۰۳/۲۱ در حالی که عهده دار سرپرست گروه عملیاتی بود جاوید الاثر گردید. سرانجام پس از شانزده سال همان طور که در فصل بهار روییده بود و غنچه جسمش نیز در همین فصل پرپر گردید و در تاریخ ۱۳۸۳/۰۲/۰۸ همزمان با سال روز شهادت امام حسن عسکری(ع) روح روان مقدس پاکش بر دوش مردم شهید پرور شهرستان طبس تشییع و در گلزار شهدا در جوار بارگاه ملکوتی حضرت حسین ابن موسی الکاظم(ع) آرام گرفت. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید سیدمحمود میرصادقی 🍀 نام پدر: سیدقاسم ☘️ شهادت: ۱۳۶۱/۰۳/۰۴ 🔰زندگینامه ❇️روز دهم از ماه تیر ماه ۱۳۳۸ در خانه پر از مهر و محبت یکی از سادات گرانقدر روستای دیهشک گلی رویید که سال‌ها بعد عطر آن فضای کشور اسلامی مان را معطر کرد. فضای دینی و مذهبی خانواده باعث شد تا نام زیبای محمود را که از القاب جدش رسول الله صلی الله علیه و آله است برایش انتخاب نمایند دوران کودکی محمود در کنار کانون گرم خانواده هر روز سپری می‌شد تا اینکه به سن ۶ سالگی رسید برای تحصیل علم مشتاقانه وارد دبستان شد این دوره را تا کلاس ششم ادامه داد ولی با توجه به مشکلات زندگی نتوانست ادامه تحصیل بدهد لذا آن را رها به کارگری مشغول شد. ولی ۱۲ بهار بیشتر از عمرش نگذشت که داغ پدر بر دلش گذاشته شد باعث شد تا با تلاش بیشتر و زحمت مضاعف ادامه زندگی دهد محمود علاقه عجیبی به امام داشت به گونه‌ای که هرگاه تصویر مبارک امام از تلویزیون پخش می‌شد بلند می‌شد و بر آن بوسه می‌زد. او به مسائل دینی علاقه زیادی داشته همیشه در مراسمات مجالس مذهبی شرکت فعال داشت و با شروع انقلاب اسلامی در همه راهپیمایی‌ها شرکت می‌نمود روزی که به فرمان امام راحل فرمان تشکیل بسیج صادر شد با افتخار به عضویت این نهاد مقدس در آمد و در تمام فعالیت‌های بسیج و دوره‌های آموزشی بسیج شرکت می‌کرد. برای رفتن به دیار عاشقان لحظه شماری می‌کرد تا اینکه موفق شد از طریق بسیج مشهد به جبهه اعزام شود بعد از رشادت‌های زیاد و نبرد دلاورانه بر علیه دشمنان اسلام قرآن در منطقه کوشک به تاریخ ۱۳۶۱/۳/۴ شربت شهادت نوشید به دیار معشوق خود شتافت. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید سید حسن میروزاده 🍀 نام پدر: سید ابوالقاسم ☘️ شهادت: ۱۳۶۲/۰۲/۲۲ 🔰زندگینامه ❇️شب ۱۵ ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۲ بود که در ماه میهمانی خدا فرزندی مهمان خانه یکی از فرزندان حضرت زهرا علیه السلام شد که نامش را سید حسن گذاشتند. شوق تولدش تمام فضای خانه و بستگان را پر کرده بود در ماهی به دنیا آمد که مولایش علی(ع) برای پیاده کردن احکام الهی و عدالت در محراب مسجد فرقش شکافته شد. و چه زیبا این سفر کرده به معراج راه مولا و مقتدایش را ادامه داد و برای پایداری نظام مقدس جمهوری اسلامی و حکومت دینی جانش فدا نمود. شهادت؛ تو همیشه از بزرگترین خواسته های همه پیشوایان دینی ما بوده ای، تو را عاشقانه برای خواص اصحاب خدا طلبیده اند. آتش عشق شهادت در دل هر شیفته جانی شعله وراست، در آرزوی وصال تو چون امیرمومنان(ع)، سالار شهیدان و یارانش در شب عاشورا سخت بی تاب و قرارند. سید حسن تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد. در حالی که حسن جز شاگردان ممتاز مدرسه بود، استعداد شایانی داشت انسانی متین مطیع بود. در جلسات مذهبی و حضوری فعال داشت، که ناگاه عرصه ی دفاع مقدس فراهم آمد. ندای هل من ناصرحسین زمان خمینی کبیر(ره) در فضای ایران طنین افکند. پس اطاعت امر ولی امر مسلمین را مقدم بر تحصیل دانست، به فرمان امام (ره) به جبهه ها شتافت در آن میدان عشق خدا بسیجی وار جنگید، دلاوری کرد، تا سرانجام در تاریخ ۱۳۶۲/۰۲/۲۲ در عملیات والفجر در منطقه جنگی شرهانی مفقود الاثر گردید. این سید وارسته خواست تا مثل مادرش فاطمه سلام الله علیها، قبر بارگاهش بی نشان باشد، که پس از سالهای متمادی انتظار در تاریخ ۱۳۸۳/۰۲/۰۹ آثار به جا مانده از جسم مطهرش بر دوش ملت شهید پرور طبس تشییع در کنار امامزاده حسین بن موسی الکاظم(ع) در جوار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«پدر، مادر، خواهر برادر هر گاه شهیدی از میان شما می رود پیامش را به جهانیان برسانید اگر پیام خون شهدا را به جهان نرسانید مسئول هستید. ما عرض می کنیم ای شهید عزیز پیامتان را شنیده ایم تا آخرین نفس در برابر استکبار مقاومت خواهیم کرد.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید ابوالحسن ناظمی 🍀 نام پدر: محمد ☘️ شهادت: ۱۳۷۰/۰۴/۰۵ 🔰زندگینامه ❇️نوزادی که در یکی از روزهای آبان ماه سال ۱۳۴۴ چشم و چراغ خانواده ی محمد در روستای کریت از توابع طبس گردید نامش را ابوالحسن گذاشتند، به حق که مصداق کامل فداکاری و کرامت بود. وی در شش سالگی همگام با سایر هم سن سال‌هایش برای فراگیری علم راهی مدرسه گردید و دوران ابتدایی خود را در روستا به پایان رسانیدخلق خوش و جدی بودن و کمک به دیگران از صفات بارز ابوالحسن بود که تمام مردم روستا به نیکی از او یاد می‌کردنداو حوادث آغاز انقلاب را از نزدیک دنبال می‌کرد به امام خمینی به انقلاب و مردم عشق می‌ورزید تحصیلات ابوالحسن تا اخذ دیپلم ادامه یافت پس از آن وارد خدمت مقدس سربازی گردید در کنار سایر سربازان به دفاع از کیان موجودیت نظام پرداخت علاقه ابوالحسن به دفاع جنگ با دشمن بعثی وی را برانگیخت تا با استخدام در ژاندارمری سابق بتواند دین خود را نسبت به مردم انقلاب ادا کند در ایام خدمت در ژاندارمری آن بزرگوار جانفشانی‌ها فداکاری‌های زیادی در برقراری نظم ستیز با اشرار از خود نشان داد روزی که سوداگران مرگ قصد جان جوانان این مرزبوم کردن از جمله افرادی بود که برای حفظ فرهنگ و جلوگیری از آلوده شدن جوانان به بلای خانمان سوز اعتیاد حتی جانش را فدا کردوی مبارزی خستگی ناپذیر و مجاهدی دلاور بود که تا آخرین لحظه از عشق و علاقه او به میهن و مردم کاسته نشدتا اینکه هستی خود را بر سر این راه نهاد سرانجام به تاریخ ۱۳۷۰/۴/۵ در هنگام درگیری با اشرار قاچاقچیان منطقه زابل در اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نایل آمد چند روز بعد پیکر مطهرش بر دوش امت حزب الله طبس تشییع در زادگاهش روستای کریت به خاک سپرده شد. همسرش می‌گوید یک روز مانده به عید قربان بود که برای خداحافظی و رفتن به ماموریت به خانه آمد و من اصرار کردم که بمان تا فردا خون قربانی را بریزن بعد ببر انگار می‌دانست که باید خودش قربانی راه دین و اسلام و انقلاب باشدو این چنین شد که شب شب عید قربان به شهادت رسیداز وی پنج فرزند به یادگار مانده است که نه فقط این بزرگواران بلکه همه اهالی روستا آشنایان یاد نام او را در ذهن‌ها زنده نگه می‌دارندآیندگان هیچگاه ابوالحسن نامش را از یادها نخواهند برد. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید محمد حسین ناظمی 🍀 نام پدر: حسین قلی ☘️ شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۲۴ 🔰زندگینامه ❇️به روستای فهالنج می‌رویم و دیداری داریم با شهید ناظمی، او در اولین روز از اسفند ۱۳۴۴ دیده به این جهان فانی گشود. وی دارای خانواده‌ای مذهبی، مستضعف زحمتکش بود، لذا از همان اوایل کودکی طعم تلخ محرومیت را می‌چشید و جسمش در مواجه و مشکلات زندگی آب دیده می‌شد. در ۶ سالگی همراه با دوستانش عازم دبستان گردید. برای تحصیل شوق حافظه زیادی داشت، اندیشه کودکانه او فردایی را به یاد می‌آورد که بتواند در راه کسب علم و دانش موقعیتی را کسب کند. ولی از آنجایی که روزگار بازی‌هایی بر خلاف مراد انسان‌ها دارد. در حادثه زلزله سال ۱۳۵۷ پدرش را از دست داد خانواده‌اش در کام غم و مشکل رها شدند. بار سنگین اداره ی خانواده غم اندوه از دست دادن پدر باعث گردید تا به طور موقت تحصیل را رها کند او کسب علم دانش را کنار نهاد کار تلاش را برای کمک به مادر خانواده، برگزید. مدتی به جوشکاری، سپس به کشاورزی کارهای سخت دیگر پرداخت. زندگی سختی‌هایش، محمد حسین را فردی آب دیده و پر مسئولیت بار آورد. صدای دلنشین دعای سحر، در سحرهای ماه مبارک رمضان از او را همه مردم روستا به یاد دارند و با صدای او بود که میهمانان خدا بر سر سفره می‌نشستند و سحری می‌خوردند. در جریان انقلاب به ویژه جنگ تحمیلی نتوانست از دوره نظاره‌گر امور باشد. لذا به ندای هل من ناصر حسین زمان، خمینی کبیر، پاسخ گفت. به یاری سپاهیان اسلام در جبهه‌های نبرد شتافت. مدت‌های زیاد، داوطلبانه به دفاع از کیان میهن اسلامی پرداخت. آمادگی خود را برای دفاع از انقلاب میهن نشان داد. خدمت مقدس سربازی را در خطوط عملیاتی مقدم گذراند. بعد از اتمام دوران نظام وظیفه با وجود تاهل داشتن یک فرزند، بارها داوطلبانه به جبهه شتاب. دین خود را به انقلاب اسلامی و میهن ادا نمود. مادر شهید می‌گوید وقتی اصرار می‌کردم تو چند بار رفتی و اکنون بچه کوچکی داری بیا و از رفتن صرف نظر کن. می‌گفت مادرم: بیا با دیده حسرت در این صحرا تماشا کن نظر بر زاری و بی یاری فرزند سرانجام در ۱۳۶۷/۰۳/۲۴ در منطقه عملیاتی«گوجار ماووت» عراق به هنگام دفع حملات دشمن بعثی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل شد. جنازه مطهرش چند ماه در منطقه باقی ماند. بعد از مدتی به زادگاهش انتقال داده شد. پس از تشییع بر دوش امت حزب الله در همان روستای فهالنج به خاک سپرده شد. شهید ناظمی انسانی وارسته نیک اندیش بود که در طول ۲۳ سال زندگی، لحظه‌ای از خداوند و مردم غافل نبود و همواره کمک به هم نوع و خانواده را وظیفه خود می‌دانست، تا اینکه سرانجام با نثار جان خود، نامش را در لوح بزرگان سرافرازان ثبت نمود. خداوند او را با اولیای خود پیامبران محشور گرداند. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید محمد رضا نجاریان 🍀 نام پدر: محمدحسن ☘️ شهادت: ۱۳۶۱/۰۳/۰۴ 🔰زندگینامه ❇️شهید به سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی کاسب در طبس دیده به جهان گشود. دوران کودکی را نزد والدین خود به خوبی سپری نمود. وقتی که آهنگ رفتن به مدرسه در آمد او نیز همانند تمامی کودکان فرزندان این مرزو بوم راه مدرسه را در پیش گرفت توانست تا کلاس سوم راهنمایی به تحصیل خود ادامه دهد. غم از دست دادن مادر مهربان دلسوزش برایش خیلی سنگین بود ولی تسلیم در برابر مشیت الهی تحمل سختی ها او را در برابر حوادث روزگار آب دیده کرد. بسیار متواضع دارای اخلاق ساده و خوش برخورد بود تابستان های خود را با شرکت در کلاس های دینی و آموزش قرائت قرآن می گذراند در تمام مجالس محافل مذهبی شرکت داشت. وی برای دفاع از اسلام قرآن به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد. مدتی را در آنجا خدمت نمود. دلش مالامال از عشق به حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل بود تا اینکه در سپاه مشغول خدمت شد، از شوق جبهه شهادت با روحیه ای بالا که داشت در خود نمی گنجید. این کبوتر خونین بال توانست بعد از خدمت ۹ ماهه در سپاه سه بار به جبهه اعزام شود. در مرحله آخر پس از اتمام ماموریتش قرار بود ترخیص شود ولی زمزمه شروع عملیات در او تلاطمی ایجاد کرد که گویا سالها منتظر چنین روزی بوده، لذا از آمدن به طبس صرف نظر کرد، به همراه سایر رزمندگان پرافتخار اسلام در عملیات شرکت نمود او در آن عملیات حماسه های فراوانی آفرید. اخلاص و ایمان و عشق قلبی اش به شهادت باعث شد که خداوند در تاریخ ۱۳۶۱/۰۳/۰۴ در باغ شهادت را به رویش باز و او را در زمره شهدای ۸ سال دفاع مقدس قراردهد. خوشا به حال آنانی که با شهادت رفتند، خوشا به حال آنانی که با خدا معامله کردند و خوشا به حال شهدا، جانبازان، ایثارگران و خانواده های آنان که در پیروزی انقلاب و حفظ آن نقش بسزایی داشتند. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«درود بر امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی، سلام بر شهیدان، خداوندا؛ در موقعیتی واقع شده ام که این جبهه آزمایشی است بسیار مناسب، امیدوارم موفق شوم عاقبت سعادتی در انتظارم باشد. پروردگارا؛ با یاد تو به جبهه می روم. نه برای انتقام بلکه به منظور احیای دینم، تداوم انقلابم. خدایا از تو می خواهم هر قدمی که برمیدارم، هر گلوله ای که به بدنم می خورد، به خاطر تعمل می کنم در راه رضای تو باشد.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید اسحق نجفی 🍀 نام پدر: قاسم ☘️ شهادت: ۱۳۶۱/۰۴/۲۷ 🔰زندگینامه ❇️اسحق نجفی در سال ۱۳۳۰ در خانواده‌ای متدین و معتقد به اسلام در روستای کوچک قاسم آباد یخاب از توابع بخش دستگردان طبس دیده به جهان گشود. از آنجا که عشق ارادت به اهل بیت به ویژه آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام از همان کودکی در وجودش شعله ور بود در سنین ۶ یا ۷ سالگی در معیت پدر و مادر گرامی خود به زیارت کربلای معلی، عتبات عالیات و نجف اشرف مشرف گردید گویا در همان کودکی در کنار ضریح اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا عهد بسته بود تا رهرو واقعی شهدا و ادامه دهنده رسالت آنها باشد. پس از بازگشت از زیارت همزمان با آغاز سال تحصیلی در مقطع ابتدایی مشغول گردید. ولی به علت عدم استطاعت مالی عدم وجود زمینه مناسب جهت ادامه تحصیل در مقطع چهارم ابتدایی ترک تحصیل نمود. در همان سنین کودکی از نعمت پدر محروم گردید. در سن ۱۵ سالگی به خاطر امرار معاش خانواده کار به تهران عزیمت نمود پس از چند سالی در قلعه زری بیرجند مشغول به کار گردید. چون انسانی مذهبی دارای روحیات انقلابی حق‌گرا بود از معدن اخراج شد به ناچاربه عشق آباد برگشت، همزمان با اوج‌گیری حرکت‌های انقلابی به پیروی از روحانیت پیرو خط امام وارد صحنه‌های انقلابی ضد طاغوتی گردید. همزمان با تاسیس کمیته انقلاب اسلامی با عضویت پاسدار افتخاری مشغول به خدمت شد ولی بعد از چند صباحی با تاسیس جهاد سازندگی وارد عرصه کار تلاش در جهاد سازندگی عشق آباد گردید. روحیه خستگی ناپذیر اسحق در راستای کمک رسانی به مردم روستاها به ویژه روستاهای محروم مستضعف یخاب، زبان زد خاص و عام گردید. به قول یکی از جهادگران، اسحق همیشه چون سربازی آماده بود برای خدمت به میهن اسلامی به ویژه محرومین، هرگز در انجام خدمت لحظه‌ای کوتاهی نکرد. در مقابل افراد مستمند احساس مسئولیت می‌کرد به نحوی که تا قبل از شهادت موفق شد چند نفری را با هزینه خود به زیارت علی بن موسی الرضا علیه السلام ببرد. جنگ که شروع شد، او علاقه زیادی در جبهه پیدا کرد. ولی مسئولین جهاد بر حسب نیاز منطقه موافقت نمی‌کردند. ولی سرانجام برای اولین و آخرین بار در تابستان سال ۱۳۶۱ به جبهه‌های جنوب اعزام گردید، بعد از چند صباحی در حین انجام ماموریت در کرخه به تاریخ ۶۱/۴/۲۷ دعوت حق را لبیک گفت. پیکر پاک این جهادگر عزیز پس از شهادت در شهرستان طبس بخش دستگردان تشییع گردید در گلزار شهدای عشق آباد به خاک سپرده شد. از این شهید دو فرزند پسر به یادگار مانده است. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید حجت نجفی 🍀 نام پدر: محمود ☘️ شهادت: ۱۳۷۷/۰۲/۲۳ 🔰زندگینامه ❇️رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران در پیامی خطاب به خانواده های شهدا و اسرا و مفقودین می فرماید: شهادت در راه خداوند چیزی نیست که بتوان آن را با سنجشهای بشری، انگیزه های عادی ارزیابی کرد. شهید در راه حق هدف الهی را نتوان با دیدگاه امکانی به مقام والای آن پی برد که ارزش عظیم آن معیاری الهی مقام والای این دیدی ربوی لازم دارد. نه تنها دست ما خاک نشینان از آن کوتاه است که افلاکیان نیز از راه یافتن به کنه آن عاجزند. چه که آنها از مختصات انسان کامل است. ملکوتیان با آن مقام اسرار آمیز فاصله ها دارند. قلم اینجا رسید سر بشکست ما بازماندگان عقب افتادگان در آرزوی آن این باید روزشماری کنیم. حسرت شهادت شهید پروران این چنانی را که با ایثار ثمره حیات خود عاشقانه به این شهیدان شاهد افتخار می کنند، به گور بریم. از شجاعتهای بی نظیر شهیدان، دوستان اسیر مفقودشان آسیب دیدگان اشتیاق زائد الوصف اینان برای بازگشت به میدان شهادت احساس خجلت و حقارت کنیم. این برخاسته از کویر، دلش به گستردگی کویر، روحش به التهاب روزهای گرم سرزمین زادگاهش بود. انسان با حجتی بود که صداقت روان ظرافت بیان را همراه داشت. در طبس، عروس کویر ایران به سال ۱۳۵۶ دیده ی معصوم به جهان گشود. خانواده ی مذهبی او نخستین تجربه های کودکی او را با مفاهیم مذهبی پیوند زدند، روح پاک کودکانه اش را علاقه مند به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بار آوردند. سال های کودکی دوره ابتدایی را در آرامش کویری زادگاهش به سر آورد پس از آن به دلیل تلاش برای امرار معاش خانواده از ادامه تحصیل صرف نظر کرد. سادگی تواضع خلوص، در همه ی ابعاد زندگیش مشهود بود، ژرفای روح، و سعه صدر، گنجایش خداداد خلوص در تقوی و عمل جزء ویژگی های حجت بود. او از جمله کسانی بود که همه ی خوبی ها را، برای الله در کمال سکوت و بی ریائی انجام می دهند. چون پرنده ای آزاد، فصل های رویائی کوچکی را در فضای لطیف باصفای موطنش سپری کرد به دوران نوجوانی گام نهاد. اکنون آماده شده بود تا در راه حفظ حراست از سرزمین پاک ایران نشر گسترش ارزشهای انقلاب جانفشانی کند، سپس لباس مقدس سربازی بر تن کرد پس از فراگیری آموزش فنون رزمی لازم، در یگان نیروی هوایی مشغول خدمت شد. با عشق امید مشغول کار بود تا سرانجام در سایت خاوران تهران به تاریخ ۱۳۷۷/۰۲/۲۳ جان شیدا، به شیدا کننده جانها سپرد. از حقارت خاک به رفعت افلاک عروج نمود. پیکر پاک او به عشق آباد منتقل در آغوش خاک آرمید. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید حسین نخعی 🍀 نام پدر: صادق ☘️ شهادت: ۱۳۶۶/۰۲/۰۳ 🔰زندگینامه ❇️در سال ۱۳۴۵ بود که فضای خانه در روستای دیهشک طبس با گریه طفلی رونق بخشید که سالیان بعد از شهدای سرافراز کشورمان گردید. نامش را حسین گذاشتند و چه زیبا ارادتش را به سرور و سالار شهیدان ابراز کرد، او با جانفشانی خود در راه اسلام و انقلاب ثابت کرد که پیرو مکتب حسینی و قیام عاشورایی اباعبدالله الحسین (ع) است. والدین بزرگوارش وی را در مسیر فرهنگ والای اسلام قرآن به نیکی تربیت کردند. دوران کودکی و نوجوانی خود را با عشق به تحصیل تا اول راهنمایی ادامه داد اما به دلیل مشکلات مالی ناشی از ظلم ستمشاهی به روستاییان مجبور به ترک تحصیل گردید. برای امرار معاش کمک به خانواده در کنار پدر به کشاورزی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت انجام خدمت مقدس سربازی به سپاه پاسداران مراجعه و بعد از گذراندن آموزش های لازم نظامی عازم مناطق جنگی کشور گردید. قلب مالامال از عشق به امام راحل، او را به جبهه ها کشاند. وی با تلاش و مجاهدت بی دریغ خویش عشق به میهن و امام مکتب خویش را به اثبات رساند. پس از چندین بار حضور موثر در جبهه های حق علیه باطل در تاریخ ۱۳۶۶/۰۲/۰۳ در عملیات کربلای ۱۰ در منطقه بانه به شهادت رسید. جنازه پاک مطهرش چند روز پس از شهادت در تاریخ ۱۳۶۶/۰۲/۱۵ توسط امت خداجوی طبس تشییع و در محل زادگاهش روستای دیهشک، به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«پدر و مادر گرامی زندگی تمام رنج و مشقت است که خودتان شاهد آن بودید؛ اگر در این دوران عمر نتوانستم برای شما کاری انجام دهم مرا عفو کنید که بدن بنده حقیر ناقابل طاقت عذاب الهی را ندارد.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید محمد نخعی 🍀 نام پدر: رضا ☘️ شهادت: ۱۳۶۰/۰۳/۱۵ 🔰زندگینامه ❇️انقلابی که طوفان آن لرزه بر اندام محاسبات رایج در تاریخ معاصر انداخت، عنصری بود که می خواست و توانست فساد نگون بختی کشوری را از بیخ و بن ریشه کن کند. این دگرگونی اگر بسان تشنه سراب زده از ایمان زلال خانواده های شهیدان، سیراب نشود، هرگز تاثیر خود را نخواهد بخشید و در تاریخ نیز بازتابی نخواهد داشت. اصولاً نباید شهادت شهید بازتاب شاهد بودن خون او را جدا از صلابت همیاری خانواده اش مورد بحث قرار داد. استقامت پایداری خانواده های شهدا در راستای پیشبرد اسلام نه تنها کمتر از خون شهید نبوده است، که در اغلب موارد صبر و استقامت خانواده ها خون شهید را به بار نشانده است. اینان کانونهای شعله ور انقلاب را جان تازه ای بخشیده همچنان آرمان عزیزان خود را آراسته اند آنها را مشعلی ساخته اند که از مناره های تاریخ برای نجات کاروان گم گشته نور افشانی می کنند. خدا را شکر که توفیق داد تا باری دیگر به دیدار شهیدی از خیل شهدای شهرستان طبس به روستای مذهبی فهالنج برویم. سال ۱۳۴۰ در خانواده ای صادق و زحمتکش فرزندی متولد شد که فضای خانه را با عطر و بوی خود معطر ساخت. ارادت به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) سبب شد تا نام محمد را برایش انتخاب نمایند. پدر و مادرش از شدت خوشحالی تولد فرزندشان، در پوست خود نمی گنجیدند. دوران کودکی را در دامان پدر مادری مهربان سپری نمود تا این که به سن۶ سالگی رسید، سپس تحصیلات خود را تا کلاس دوم ابتدایی ادامه داد. اما به علت فقر و تنگدستی پدر نتوانست به تحصیل خود ادامه دهد. لذا از اواخر کودکی وارد کار بنایی گردید. تا اوایل دوره جوانی با تلاش های سخت کوشانه مداوم خویش وضعیت اقتصادی خانواده را رو به بهبودی بخشید. تا این که دوران مقدس سربازی فرا رسید رهسپار خدمت گردید. در این زمان آتش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی از جبهه های جنوب غرب سر بر آورده بود. وی نیز برای پاسخ به ندای هل من ناصر حسین زمان، خمینی کبیر، از طریق ارتش، عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد. مدت ۶ ماه به حراست از کیان میهن اسلامی مشغول گردید. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۰/۰۳/۱۵ در دفاعی سخت جانانه بر علیه مزدوران کافر بعثی در میدان های رزم منطقه ذوالفقاریه آبادان بر اثر ترکش خمپاره دشمن مرغ جانش به ملکوت پرواز کرد و کامش با شهد شیرین شربت شهادت سیراب شد. 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید علی نظرنژاد 🍀 نام پدر: سیف الله ☘️ شهادت: ۱۳۶۰/۱۲/۲۱ 🔰زندگینامه ❇️اواخر اسفند ۱۳۳۹ بود که صدای گریه طفلی فضای خانه را پر از شور و نشاط کرد. ارادت قلبی به اولین مظلوم عالم و شهید عدل و عدالت حضرت علی(ع) باعث شد تا نام زیبای علی را برایش انتخاب کنند، مادرش از سادات گرانقدری بود که با پرورش او در دامن پرمهرش و اهداء او در راه اسلام و انقلاب، سهم بزرگی در آبیاری درخت نونهال انقلاب به خود اختصاص داد. علی مراحل تحصیلش را تا پنجم ابتدایی در مدارس طبس گذراند. پدرش از کشاورزان زحمتکش و فداکاری بود که برای خانواده‌اش از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزید، علی وقتی می‌دید که پدرش با آن سختی‌های فراوان برای رشد و تعالی بچه‌هایش تلاش می‌کند دوست داشت که او نیز در این مسیر به پدر کمک کند لذا تحصیلات خود را رها و به حرفه کشاورزی مشغول گردید. وی در انجام تکالیف دینی و مذهبی سخت‌کوش و پر تلاش بود. وی هیچ‌ وقت در تکالیف دینی و مذهبی کوتاهی نمی‌کرد. روزی که محرم فرا می‌رسید گویا قلب مملو از عشقش، برای شرکت در مجالس آن غریب کربلا لحظه شماری می‌کرد، حضور پرشور و شعور علی در مجالس و کمک به دیگران زبانزد بود. وی در سال ۱۳۵۸ ازدواج نمود گرچه خداوند متعال فرزندی به او عنایت کرد ولی مشیت الهی برآن قرار گرفت تا قبل از شهادتش از دنیا رفتن او را به نظاره نشیند. آنگاه که به سن قانونی رسید به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و پس از گذراندن دوره‌ی آموزشی در تربت حیدریه، آماده اعزام به جبهه گردید و وقتی برای خداحافظی به طبس آمد با تمام اقوام و خویشان خداحافظی و حتی برای وداع با خاله‌اش به مشهد رفت. مادر شهید می گفت: خاله‌اش بعد از خداحافظی بیان کرد که علی نوری و روشنایی در چهره‌اش هویدا بود که یقیناً شهید خواهد شد. براستی که هرگل که به گلستان می‌دهد صفا گلچین روزگار امانش نمی‌دهد در اولین مرحله به جبهه جنوب اعزام شد و با دشمنان اسلام در منطقه‌ی چزابه به نبرد پرداخت تا این که در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۲۱ بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به فیض شهادت نایل گشت. چشمان خدا این را از مظاهر دنیا برگرفت به باغ های بهشت گشود. «جاودانه باد شادمانی لقاء محبوبش که رهگشای راه گم کردگان نسل ماست.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید قربانعلی نظریان 🍀 نام پدر: صفرعلی ☘️ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ 🔰زندگینامه ❇️شهید زیباترین زخم بر پیکر هستی است و شهادت میلاد عرفان ناب در دامان خون شکوفایی حقیقت است بر شاخساران بلند جان. شهید قربانعلی نظریان در سال ۱۳۴۵ در خانواده ای مذهبی مستضعف در روستای نستنج طبس چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در دامان پر مهر مادر آغوش گرم پدر سپری کرد. سپس به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا دوم راهنمایی ادامه داد. به علت فقر مالی پدر، نبود مدرسه در محل، نتوانست به تحصیل خود ادامه دهد، در نتیجه همدوش پدر به کار دامداری پرداخت. او همیشه در بیابان ها با رادیوی کوچک خود اخبار جنگ را گوش می‌داد، به حضرت امام و همچنین حضور در جبهه علاقه شدیدی داشت اما خانواده وی، به علّت اینکه سه برادر دیگرش در مأموریت سپاه و جبهه بودند، اصرار داشتند قربانعلی در کنارشان بماند، اما سرانجام در سال ۱۳۶۲ آموزش نظامی را در بسیج فرا گرفت و به کردستان اعزام شد. ضمن شرکت در عملیات‌های مختلف در تاریخ ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ در عملیات بدر بر اثر اصابت ترکش به گونه‌ای به شهادت رسید که هویت جنازه‌اش قابل شناسایی نبود. پس از ده سال انتظار پیکر مطهرش شناسایی شد، پس از تشییع در تاریخ ۱۳۷۳/۱۲/۲۰ در جوار امامزاده حسین بن موسی الکاظم(ع) به خاک سپرده شد. قربانعلی از تبار یاران، دوستداران حضرت مولا، فرزند برومندش آقا سید الشهداء بود، این شهید با وجدانی هوشیار باطنی بیدار، برای رضای خالق جان جهان، جان بر سر ایمان نهاد، به خون تپید به حریم ملکوت پر کشید تا ضامن بقای اسلام انقلاب باشد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«ای مـردم امـام را تنهـا نگذارید چون اگر امـام نبود اسلام در این قرن و در آینده گمنـام می‌ماند، ای مردم فرمایشات رهبر را به جان و دل بپذیرید و به آن عمل نمایید اگر نه مدیون اسلام خواهید بود، ای جوانان حزب‌الله مبادا لحظه‌ا‌ی سنگرهای اسلام خالی بماند که اگر چنین شود جوانان ما حق شهدا را ادا نکرده‌اند. امت اسلام مبادا خدای ناخواسته یک لحظه خدا را فراموش کنید زیرا اگر یک لحظه خدا را فراموش کنید، همان لحظه، لحظه شکست اسلام می‌باشد. ای جوانان مبادا در بستر بمیرید که امام حسین(ع) در میدان جنگ و با لبان تشنه شهید شد.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |
🌹شهید مهدی نعیمی 🍀 نام پدر: حسین ☘️ شهادت: ۱۳۶۴/۱۲/۲۷ 🔰زندگینامه ❇️رادمردی از عطر مرکبات دارالمومنین میقات الرضا طبس به سال ۱۳۴۳ در خانواده ای پای بند دین مذهب شیعی گام به پهنه گیتی نهاد. جو مذهبی خانواده اش سبب شد تا از همان آغاز حیات با تربیتی دینی اخلاقی رشد کند. تحصیلات دبستان را با شور نشاط زائدالوصف کودکی، در هفت سالگی آغاز، با توجه به هوش و استعداد سرشار پلکان علم آموزی کمال را بی وقفه تا دیپلم در موطن خود پیمود. همراه با درس به تزکیه و تهذیب نیز مشغول بود. اخلاقی نیک، خلقی مهربان داشت. رفتار دوستانه ی او در محیط زندگی و درس جاذب همسنگران جبهه ی دانش علم او شد. انسانی متوسل معتدل بود که بر محور اخلاق عمل علم دور میزد. دل با صفا و مهربانی داشت از ریا و تظاهر گریزان بود به سادگی می زیست. وقتی حرکت های مردمی آغاز شد سیل خروشان امت حزب الله به ویرانی کاخ های ستم همت گماشت. او در همه راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت کرد در پیشبرد اهداف والای اسلام کوشید. او نمونه ی یک جوان شیعه عمل کننده به احکام اسلامی بود. همگام با تشکیل بسیج به فرمان امام با ثبت نام در صف این اسطوره های جاودانه تاریخ ایستاد همین امر مقدمه ای شد تا پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآید. شروع جنگ برای او، شروع سفر به دنیای ماورای جسم ها بود. سلاح بر دوش نهاد، همگام با مبارزان خط مقدم به جهاد پرداخت. مدتها در مقابل لشکر زبون دشمن به دفاع جانانه مشغول بود. سرانجام در ۱۳۶۴/۱۲/۲۷ پس از سالها تلاش ایمان ایثار، آنچه که داشت در طبق اخلاص نهاد، چشم دل از فریب جهان بست و رو به سوی ابدیت نمود. درخت شاداب زندگیش را اصابت ترکش خمپاره جابران متجاوز سرنگون ساخت. در منطقه «فاو» به معبود حقیقی پیوست. پیکر مطهرش در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۱۲ در طبس تشییع شد در جوار امامزاده حسین بن موسی الکاظم(ع) به خاک سپرده شد. ✅گزیده ای از وصیت نامه شهید ❇️«امروز روزی است که به سادگی می توان حق را از باطل شناخت روزی است که تمام ابر قدرت های چهره ی گریه خود را به نمایش گذاشته اند من بر حسب وظیفه به جبهه ها شتافتم تا در مسیر الی الله برای اسلام عزیز قدم اندکی برداشته باشم.» 💐روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 📖 منبع: کتاب «آلاله‌های ولایت» ☘️مجموعه زندگینامه و وصیت نامه شهدای شهرستان طبس 🔰موسسه آستانه مبارکه حضرت حسین بن موسی الکاظم(ع) و آرامگاه شهید آیت الله مدرس(ره) 🆔 @MighatAlReza | |