💠 جلوی یک فاجعه ملی را بگیرید 🔻هشدار رئیس مجمع سازمان نظام پزشکی 🔹دکتر عباس آقازاده، رئیس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی از ستاد ملی مبارزه با کرونا خواست از بازگشایی حضوری مدارس در کلیه مناطق کشور جلوگیری کنند. بخشی از این نامه به شرح زیر است: 🔸“...ستاد ملی مبارزه با کرونا، ازجان میلیونها دانش آموز دفاع کند. از مسؤلین ستاد ملی مبارزه با کرونا، جدا تقاضا می‌کنیم ضمن اعمال قاطعیت در اجرای فرامین بهداشتی و پروتکل‌های ملی مبارزه با کرونا، از احتمال بازگشایی حضوری مدارس در همه مقاطع تحصیلی و در کلیه استانها و مناطق کشور، اکیدا جلوگیری بفرمایند”/ایرنا

تذکر نماینده گرمسار به رئیس جمهور در مورد بازگشایی مدارس

📱 #توئیت حاج حسین یکتا: تمام طول هفته را به انتظار جمعه‌ام دوباره صبح ظهر نه غروب شد نیامدی...

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀 فصل دوازدهم قسمت صد و چهل بالا بردن روحیه زندانی ها 🥀چنین حرف هایی معمولاً دلهای ترسآن را آرامش می بخشد در اذان و اقامه و اذکار رکوع و سجود هم صدایم را بلند کردم و وقتی نماز را به اتمام رساندم به خود باز آمدم و به اندیشه‌های عمیق فرو رفتم چرا مرا بازداشت کردند؟ انگیزه های بسیاری برای زندانی کردن وجود داشت اما کدام یک از اینها آنها را به دستگیر کردن واداشته بود؟ چه مسائلی برای آنها کشف شده بود؟ من جلسات مخفیانه بسیاری داشتم جلساتی برای طلاب که درسی را می نوشتم و شرح میدادم و به طلاب میدادم تا آن را پلی کپی کنند این درس ها بر محور مفاهیم انقلابی و جنبشی اسلامی میچرخید که ما از آنها اندیشه انقلابی نهضت را بر می گرفتیم 🥀 در یکی از آن جلسات شش طلبه شرکت می‌کردند در جلسه دیگری سه طلبه و در جلسه سوم یک طلبه این طلبه هم افغانستانی بود که بعدها به دست رژیم کمونیستی افغانستان به شهادت رسید 🥀 جلسه محرمانه دیگری هم با جوانان مدرسه و دانشگاهی داشتم یک جلسه محرمانه هم با کسبه داشتم به اضافه جلسات کاری دیگری که در آن ها با برخی طلاب اوضاع سیاسی را مورد بررسی قرار می دادیم و موضع لازم را درباره آنها اتخاذ می‌کردیم مانند اینکه نشریاتی منتشر کنیم نشریاتی را به قم بفرستیم یا نشریاتی را از قم دریافت کنیم همانگونه که گفتم با گروه مخفی ای هم که علیه رژیم دست به مبارزه مسلحانه زده بود ارتباط داشتم راستی آیا یکی از این جلسات رو رفته بود یا اینکه بازداشتم مربوط میشد به درس های عمومی که در زمینه تفسیر و مفاهیم اسلامی ارائه کرده بودم دغدغه‌ای که بر نگرانی من می‌افزود بابت جلسات مخفیانه بود زیرا این جلسات نزد دستگاه‌های امنیتی به هیچ وجه قابل دفاع نبود استغفار کردم و به خدا توکل نمودم و به او پناه بردم در اتاق به دور و برم نگاه کردم حافظه ام را به زندان های سابق برگرداند دیدم که من به فضای زندان عادت کرده ام و با آن خو گرفته ام تا آن ساعت تفاوت میان این زندان و زندان های قبلی نمی‌دیدم ادامه دارد....

💠 واکنش وزیر آموزش و پرورش به مطالبه تعطیلی مدارس حضوری در شرایط کرونا 🎥 حاجی میرزایی: نمی‌توانیم که همه چیز را تعطیل کنیم 🔹مطالعات نشان داده که فاصله طولانی دوری دانش آموزان از مدرسه، می تواند باعث بروز فشارهای روحی و عصبی شود. 🔸اگر با شرایطی مواجه شویم که لازم به تجدید نظر باشد، اینکار را انجام خواهیم داد. ✍جالبه فشارهای روحی دانش آموزان و مردم برای دولت مهم است ولی فشارهای اقتصادی و هجمه های فضای مجازی نه

🔴عامل فشار به آموزش و پرورش کیست؟ 🔻تصمیمات مشکوک و #صبح_جمعه_ای کجا و با چه هدفی گرفته می شود؟ 🔻در حالیکه راهبرد آموزش مجازی و یا تلفیقی در مدارس، برنامه ریزی شده بود، ۴۸ ساعت قبل از آغاز سال تحصیلی، ناگهان بصورت شتابزده، تصمیمات تغییر می کند! 🔻اتفاقی که ۴۸ ساعت قبل از محرم برای هیئات نیز افتاد! 🔻ورود سریع مجلس و قوه قضاییه برای بررسی و رسیدگی به موضوع ضروری است. 🔻تخریب روح و روان و از بین بردن سرمایه اجتماعی اعتماد آینده سازان کشور از هدف های مهم طراحان امثال سند ۲۰۳۰ است. ✍حمیدرضا ابراهیمی

🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃 محمد حسین به روایت تاج علی مولایی سلمانی مدتی بود که محمد حسین تصمیم گرفته بود که اصلاح کردن را یاد بگیرد. یکبار آمد و به بچه‌ها گفت :هر کس میخواهد سرش را اصلاح کند بیاید، من تازه کارم و می‌خواهم یاد بگیرم. آن روز تعدادی از بچه‌ها، از جمله خود من آمدیم و او سرمان را اصلاح کرد خب! کارش بد نبود. از آن به بعد دیگر محمد حسین همیشه یک قیچی و شانه همراهش بود. از اینکه می توانست کاری برای بچه‌ها بکند، خیلی لذت می برد. هر وقت فرصتی پیش می آمد و کسی به او مراجعه می کرد با ذوق و شوق سرش را اصلاح می کرد، حتی زمانی که من مجروح بودم و به خاطر جانبازی در آسایشگاه بستری بودم به ملاقاتم می آمد و موهای مرا اصلاح می کرد. یادم است یکبار موهای زیادی دورش ریخته بود، بعد از اینکه سر مرا اصلاح کرد، خواستم موها را جمع کنم نگذاشت و ناراحت شد. گفتم:حداقل بگذار موهای سر خودم را که ریخته است، جمع کنم. گفت :نه! خودم باید اینکار را انجام بدهم. و آخر هم نگذاشت. دلش می خواست زحمتی که می کشد، خالصانه باشد و تمام و کمال خودش انجام بدهد. هزار نکته باریک تر زمو اینجاست/ نه هر که سر بتراشد قلندری داند/ ادامه دارد....

با خودم بار گناه آوردم به محبتت پناه آوردم.... •|سید رضا نریمانی #ما_ملت_امام_حسینیم

🏴🏴 أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ. آیا خـدای مهـربان برای بنده کافـــی نیـسـت ؟ و مردم مشـرک تو را از غیر خدا میـترسانند ! و هر که را خـدا به گمـراهـی خود واگـذارد دیگـر او راهیچ راهنـمایی نخواهد بــود . زمر آیه ۳۶

🏴🏴 زیارتــنامه حضرت رســـول در روز شــنبه أَشْـــــــــهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْـهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْــــتَ رِسَــالاتِ رَبِّكَ وَ نَــصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَـدْتَ فِي سَبِــيلِ اللَّهِ بِالْحِــكْمَةِ وَ الْمَوْعِــظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاكَ الْيَـــقِينُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْــرَفَ مَحَلِّ الْمُــكَرَّمِينَ الْحَـــمْدُ لِلَّهِ الَّذِي اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلالِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَــلَوَاتِ مَلائِــــكَتِكَ وَ أَنْبِـــــيَائِكَ وَ الْمُرْسَــلِينَ وَ عِــبَادِكَ الصَّـــالِحِينَ وَ أَهْلِ السَّــــمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِــین @Misaagh_Amin

📹 روایت یک عمر دوستی و نامه‌ی حاج قاسم برای برادرش " شهید پورجعفری❤️ "

🎥 آغاز مدارس حضوری با حضور مجازی روحانی

🏴 حضرت زینب(س) قبل از عاشورا و بعد از عاشورا فرق می کند 👈🏻 صحبت های #شهید_مطهری در مورد شخصیت حضرت زینب در عاشورا را گوش کنیم

🎥 مدرسه رفتن در روزهای کرونایی 👆🏼این ویدیو آموزشی رو به بچه‌هاتون نشون بدید تا برای رفتن به مدرسه در شرایط کرونایی آماده باشن

🔴یار سیدالشهداء که عصر عاشورا فرار کرد #ناگفته_های_کربلا (١) یکی از افرادی که روز عاشورا در سپاه امام‌حسین (ع) بود ضحاک‌بن‌عبدالله بود. که در راه کوفه بهمراه پسرعمویش کاروان امام رو دید، و حضرت اونا رو دعوت کرد، پسرعموش دعوت رو قبول نکرد، ضحاک به حضرت گفت من با شما میام کربلا فقط تا جایی که حضورم براتون مفید باشه درخدمتتون هستم بعدش اجازه بدید برم، امام موافقت کرد. ضحاک تک تیرانداز بود و روز عاشورا هم خیلی برای حضرت مفید بود، در آخرین لحظات که همه یاران امام حسین شهید شدند به حضرت گفت قرارمون یادتون هست؟ حضرت گفت بله، برو فقط چجوری می‌خوای از خیل دشمن فرار کنی بری؟ حضرت نگران ضحاک بود ضحاک گفت اسبی پشت خیمه ها بستم و فرار می‌کنم، ضحاک فرار کرد و چند نفر از سپاه عمرسعد دنبالش رفتن ولی نتونستن بهش برسن. ضحا‌ک سال‌ها خاطرات خودش از کربلا رو برای دیگران تعریف می‌کرد و یکی از کسانی بود که همه وقایع رو از نزدیک دیده بود. ضحاک به فیض شهادت نرسید، ولی باز دعوت امام رو لبیک گفت و اجر اجابت دعوت امام را خواهد برد، و قابل مقایسه با سران کوفه که امام را فراخواندند ولی یاری‌اش نکردند، نیست. والبته او قابل مقایسه با شهدای کربلا نخواهد بود. #حسین_دارابی

📹 ما هنوز به این فضای بهشتی نیاز داریم! 🔻چرا راهپیمایی اربعین حتی با وجود کرونا برای ما ضروری است؟ #تصویری

⭕️ روحانی: "مدارس مثل پادگان‌های نظامی باشند" اینجوری که این به ظاهر حقوقدان، با این تحکّم، به دانش آموزان دستور میده، اون سرهنگ ارتش، به مردم دستور نمیده! چیزی نمونده بود آخرش هم بگه: دانش آموزان آب نخورند؛ راه نروند؛ صحبت نکنند؛ لبخند نزنند! 👤 حاج حیدر

🔴 حذف تصویر قرآن از کتاب فارسی کلاس اول دبستان!!! اجرای #سند_۲۰۳۰ در تار و پود سیستم آموزش و پرورش جااااای تامل بسیار دارد! اگر این کار خیانت به مردم و زیر پا گذاشتن فرمان مقام معظم رهبری نیست پس چه دلیل دیگری دارد!؟ #خيانت ثمین بانو

🔥فساد پیرمرد ها ❌پیرمرد هایی که نمی تونن خودشونو جمع کنن و شدن مسئول مملکت!!! 🔴آقایان مسئول لطفا خجالت بکشید... 🎥صحبت های صریح استاد پورآقایی

چرا امیرالمؤمنین (ع) فردی فاسد را به مسئولیت‌ منصوب کردند؟ چرا پیامبر خدا (ص) عبدالله‌بن‌ابی منافق را تشییع و بر جنازه‌اش نماز خواندند؟ استاد | دکتر رجبی دوانی

📝بيان فرازهايى از برخى زيارت‏هاى سيّدالشّهدا عليه السلام‏ 🍃زيارت اوّل‏ 🌷زيارت عاشورا؛ كه از #احاديث_قدسى است و سند آن از طريق جبرييل، به خداوند- عزّوجلّ- منتهى می ‏شود. 🔅قسمت‏هايى از زیارت عاشورا 🍃الف. «أَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ.» سلام بر تو اى خون خدا و پسر خون خدا، و اى تنهاى بی ‏همتا. 📝بيان: پيش از بيان قسمت‏هايى از اين زيارت، بايد خواننده، به #عظمت زيارت آن حضرت متوجه شود كه خداوند براى او زيارت‌نامه فرستاده و اين هم از خصيصه‏ هاى آن بزرگوار است. ❓مقصود از سلام‏ هايى كه در قرآن شريف و نماز و يا زيارت‏ها و دعاها نسبت به‏ پيامبران و معصومان‌ علیهم‌السلام، وجود دارد، چيست؟ ✅ابتدا بايد توجّه داشت كه: 1️⃣ اوّلًا: « #سلام»، به معناى امنيّت و اسمى از اسماى الهى است؛ زيرا خداوند ذاتى است كه از هرگونه ضعف و حاجت و فقر و نقص و محدوديّت به دور و از همۀ شوائب و نواقص ممكنات، حتّى از كثرت صفات بر ذات در سلامت و امن است؛ ⏪ چنان كه اين آيه بدان اشاره دارد: هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ‏ (اوست خدايى كه جز او معبودى نيست؛ همان فرمانرواى پاك سلامت.) 📚فروغ شهادت؛ آیت‌الله سعادت‌پرور؛ص383 ادامه دارد... https://eitaa.com/daftaremarefat https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat

🏴🏴 🍃آخرین نماز 🍀ظهر شد و وقت نماز فرا رسید. هنوز زهیر و شماری از اصحاب در اطراف امام بودند. امام نماز را به جماعت( به صورت نماز خوف) اقامه کرد.امام دو رکعت نماز ظهر را آغاز کرد، درحالی‌که #زهیر و #سعید بن عبدالله حنفی جلوی امام ایستاده بودند. گروه دوم نماز را ترک کردند و آنگاه گروه اول رکعت دوم و به امام اقتدا نمودند. در این هنگام سعید که جلوی امام ایستاده بود،هدف تیر دشمن قرار گرفت. 🍀 پس از پایان نماز نیز هرچه امام به این‌سو و آن‌سو می‌رفت، #سعید میان امام و دشمن قرار می‌گرفت. به همین دلیل، به قدری تیر به وی اصابت کرد که روی زمین افتاد. دراین‌حال، وی از خداوند خواست تا سلام او را به رسولش برساند و به او بگوید که من از این رنجی که می‌برم، هدفم نصرت ذریه اوست. وی در حالی به شهادت رسید که سیزده تیر بر بدنش اصابت کرده بود. 1⃣

🏴 🍀 بعد از نماز ظهر بار دیگر درگیری آغاز شد. #زهیر بن قین رجزی خواند و بر دشمن حمله کرد.در شعری که از او خطاب به امام حسین نقل شده، وی امام را هادی و مهدی نامیده که درحال رفتن به ملاقات جدش پیامبر، برادرش حسن،پدرش علی و عمویش جعفر و حمزه است. 🍀 #نافع بن هلال بجلی با تیراندازی دقیق خود دوازده تن از سپاه کوفه را از پای درآورد، تا آنکه بازویش شکست. در آخر نیز دشمن وی را به اسارت گرفت و شمر گردنش را زد. نوشته اند که وی روی تیرهایش، نامش را نوشته بود و شعارش این بود: " ان الجملی انا علی دین علی" گفتنی است نافع از یاران امام علی و از تربیت یافتگان مکتب آن حضرت بود. 2⃣ 📗گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه،رسول جعفریان

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀 فصل دوازدهم قسمت صد و چهل و یک عینک ممنوع 🥀پس از مدتی یکی از نگهبان ها آمد و از من خواست وسایلم را جمع کنم او مرا به سلول ۱۴ در طرف مقابل برد که از سلول قبلی اندکی بزرگتر اما از آن تاریک تر بود چنانکه تسبیح را در دست خودم نمی توانستم ببینم 🥀روز بعد با امور روزانه زندان آشنا شدم درسلول روزی سه بار برای دادن وعده های غذا باز می شود یک بار دیگر هم برای نظافت باز میشود که به زندانی جارویی می دهند تا سلول را نظافت کند 🥀 ساعات صبح روز بعد سپری شد ناهار خوردم و کمی خوابیدم سپس بیدار شدم و نگهبان را صدا کردم آمد به او گفتم من مبلغی پول دارم به شما می‌دهم تا برایم یک هندوانه بخری گفت بسیار خوب کمی بعد هندوانه را آورد پرسیدم چاقو داری گفت بله با چاقو وارد سلول شد 🥀 البته این کار طبق مقررات زندان ممنوع است چون ممکن است زندانی با استفاده از موقعیت چاقو را بگیرد و با آن به نگهبان حمله کند لکن این نگهبان هم مانند بسیاری دیگر از کسانی که در زندانهای سابق با آنها مواجه شدم به ذهنش خطور نمی کرد که از شخصی مانند من چنین عملی سر بزند همچنان که نگهبان سرگرمی و بریدن هندوانه بود و در سلول هم باز بود یکی از افراد ساواک از آنجا گذشت با دیدن این صحنه به شدت عصبانی شد نگهبان را صدا کرد و شروع کرد به سرزنش و توضیح این که اینگونه رفتارها چه خطراتی دارد بعد به نگهبان گفت عینکش را بگیر عینک زدن در زندان ممنوع است نگهبان عینکم را گرفت و در را بست 🥀 هنگامی که در سلول باز بود دیدم در راهروی زندان وضع غیرعادی است رفت و آمدی بود که در ساعات گذشته سابقه نداشت این رفت و آمد پس از بسته شدن در نیز ادامه یافت صدای در سلول‌ها که باز و بسته می شد به گوش می آمد 🥀در همین حال که من به این سر و صداها گوش می‌دادم ناگهان ناله و فریادی از دور بر خواست که حاکی از آن بود که شخصی به سخت‌ترین شکل شکنجه می شود دیری نگذشت که صدای مردی را شنیدم که او را به سوی سلولش می کشیدند و ناله های دردناکی می کرد سعی کردم از میان درزهای در نگاه کنم چشمم به طلبه ای افتاد که او را می شناختم درحالی که ریشش را تراشیده بودند دژخیمان او را می کشیدند و می بردند آنقدر شکنجه شده بود که نمی توانست روی پای خود راه برود ادامه دارد......