13990631_40488_12811k.mp3
16.72M
🎙بشنوید | صوت کامل سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس.
۹۹/۶/۳۱
☑️ @Khamenei_ir
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀درس سیزدهم قسمت صد و پنجاه و هشت در زندان ک
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴
خون دلی که لعل شد
زندگینامه مقام معظم رهبری
🥀 فصل سیزدهم قسمت صد و پنجاه و نه
ناله شکنجه دیدگان
🥀 ناله و فریاد شکنجه شوندگان روزها گوش هایمان را می آزرد و در برخی شب ها نیز تا صبح ادامه می یافت روش شکنجه آنها هم حساب شده و دقیق بود در این زندان همه چیز در جهت خرد کردن شخصیت فرد بود تا از نظر روحی فرو بریزد حتی در بردن افراد به دستشویی نیز چنین بود .
دستشویی ها در داخل سالن زندان بود هنوز زندانی وارد دستشویی نشده بود صدای نگهبان بلند میشد که یالا ...زود باش ....بیا بیرون ....زود بیا بیرون....! گاهی در دستشویی را هم فشار میدادند تا باز شود و زندانی دستپاچه شود و زودتر بیرون بیاید
🥀نگهبانان زندان انواع اهانت ها را با دست و زبان نسبت به زندانیان اعمال میکردند حرف زدن زندانیان با هم در داخل یک سلول نیز ممنوع بود لذا گفت وگو ها گاهی با پچ پچ و در گوشی و یا با اشاره انجام میشد اگر نگهبان صدای پچ پچ مارا میشنید با صدای خشم آلود و نابهنجار سرمان داد میزد .
غذا اغلب از نا مرغوب ترین نوع ممکن بود اگر اتفاق میافتاد که آشپز تکه ای گوشت در غذا میگذاشت نگهبانان آن را برای خودشان بر می داشتند نحوه غذا دادن به زندانیان نیز با توهین فراوان توأم بود گویی به حیوانات غذا می دهند با آنکه بیشتر زندانیان از علما و اندیشمندان و دانشگاهیان بود .
زندانی جز برای رفتن به دستشویی و یا اتاق بازجویی اجازه خروج از سلول نداشت گفتم که رفتن به دستشویی فاجعه بود اما بازجویی دیگر قابل توصیف نیست.
گفتم که یک روز در سلول ماندن برابر یک ماه ماندن در بند عمومی است حالا می گویم یک روز بازجویی شدن برابر گذراندن یک ماه در سلول انفرادی است
🥀 یک بار من را برای بازجویی فراخواندند در سلول سه نفر همراه من بود من را صبح بردند و تا عصر به سلولم برنگشتم هم سلولی هایم گمان کرده بودند که من زیر شکنجه مرده ام و خیلی نگران شده بودند جالب این که وقتی پیش آنها برگشتم من را نشناختند چون آنها را با محاسن بلند ترک کردم و بدون محاسن برگشتم وقتی شروع کردم به حرف زدن تازه من را شناختند و بعضی شان گریه کردند .
🥀من یک هم سلولی داشتم به نام احمد احمدی که پس از بازگشت از بازجویی قدرت راه رفتن را از دست داده بود و روی باسن خود می خزید .
آنقدر به شکنجه او ادامه دادند تا در همین زندان به شهادت رسید وقتی او به سلول بازمیگشت غمی سخت بر ما مستولی میشد و دلمان را به درد میآورد اما او میکوشید درد ما را تسکین بخشد و ما را تسلی دهد و در دل هایمان اعتماد و آرامش برانگیزد.
من صحنه های رفتار وحشیانه را به یاد می آورم اما نمیتوانم عمق فاجعه را تصویر کنم .
🥀مسئولان این زندان در مرتبه بالایی از خباثت و پستی قرار داشتند صدا شکنجه زندانیان تا صبح شنیده می شد تا میخواست خوابم ببرد با صدای ناله ای بیدار می شدم و نمی دانستم که آیا این صدای واقعی است یا نوار ضبط صوت است!
ادامه دارد.....
🔰 لوح | ۴۰ سال دفاع مقدس
▫رهبر انقلاباسلامی: «در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدلسازی جدیدی انجام گرفت. هر کسی توانست در یک شبکهی زنده، کارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا کند. امروز هم اگر همّت بکنیم و با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه کنیم، میتوانیم از این مدل استفاده کنیم.» ۹۹/۶/۳۱
💻 @khamenei_ir
🔰#هم_اکنون تیتر یک سایت KHAMENEI.IR
🔻رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط تصویری با پیشکسوتان دفاع مقدس تأکید کردند؛
🔹 دست تحریف در کمین دفاع مقدس است
💻 ۹۹/۶/۳۱ | @Khamenei_ir
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در ک
🎇°•○●﷽●○•°🎇
✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین
🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.
🍃 محمد حسین به روایت مهدی شفاوند
گفتم: «آخر چه طوری؟»
مانند همیشه که خیلی رمزی عمل می کرد و نمی گذاشت کسی از کارهایش در بیاورد، سعی کرد تا فکرش را از من پنهان کند. فقط گفت: «صبر کن بالاخره متوجه می شوی.»
نیمه های شب محمد حسین به سراغم آمد و از خواب بیدارم کرد. گفتم: «چیه؟ چی شده؟» | گفت: «هیچی. بلند شو برویم!» گفتم: «کجا؟!» گفت: «دکل»
گفتم: «الان؟! حالا نمی شود نرویم؟» گفت: «نه! به هر شکلی که شده من باید تو را ببرم بالا.» گفتم: «بابا من می ترسم!» گفت: «نترس! من پشت سرت می آیم.)
دیدم اصرار فایده ای ندارد، مثل اینکه واقعا مجبورم. هر دو راه افتادیم. شب
عجیبی بود، هوا مهتابی بود و نور ماه منطقه را روشن کرده بود. گهگاه صدای انفجاری سکوت شب را می شکست
پای دکل رسیدیم. نگاهی به بالا انداختم. دکل همین طور بالا رفته بود و اتاقک آن در دل آسمان گم شده بود. ستونی فلزی با ارتفاعی به اندازه یک ساختمان
بیست طبقه، بدون هیچ حفاظی قد کشیده بود و امشب می بایست من از آن بالا بروم؛ کاری که هر شب بچه های اطلاعات می کردند.
نگاهی به محمدحسین انداختم. همچنان آرام و مصمم منتظر من بود. اضطراب را از چهره ام می خواند. لبخندی زد: «نگران نباش! من هم پشت سرت می آیم.»
بسم الله گفتم و میله ها را در دستانم محکم فشردم و پایم را روی پله های دکل گذاشتم. نور ماه زیر پایم را روشن کرده بود. هر چه بالاتر می رفتم، همه چیز روی زمین کوچک تر می شد. خیلی با احتیاط و آرام پیش می رفتیم. نگاهی به بالا انداختم، هنوز خیلی مانده بود که به اتاقک برسیم، لحظه ای مکث کردم، دیدم دیگر نمی توانم بالاتر بروم تا همین جا هم خیلی از زمین دور شده بودیم. این افکار باعث شده بود احساس خستگی زیادی کنم پاهایم شروع به لرزیدن کردند.
محمد حسین که دید توقفم طولانی شده، پرسید: «چیه؟ چرا نمیروی بالا؟» گفتم: «نمی توانم، خسته شده ام.» گفت: «برو! چیزی دیگر نمانده. پایین را نگاه نکن، من پشت سرت هستم.) گفتم: «محمدحسین پاهایم دارند می لرزند، نمی توانم بروم.)
گفت: «خیلی خب! همان طور که هستی صبر کن.» بعد سعی کرد تا چند پله بالاتر بیاید. گفتم: «کجا می آیی؟»
گفت: «صبر کن!» | خودش را بالا کشید. دست هایش را دو طرف من گذاشت و گفت: «حالا بنشین.....
ادامه دارد 🖋️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیام امروز رهبر انقلاب چه بود ؟
🔹سردار سلامی : پیام امروز فرمانده این بود که نه غمگین باشید و نه نگران نه خوف داشته باشید و نه اندوه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
آیه ١سوره مومنون
همانا اهل ایمان به پیروزی و رستگاری رسیدند
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ
آیه ٢سوره مومنون
آنان که در نماز خود خاضع و خاشعند
مـیــثــــاق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ آیه ١سوره مومنون همانا اهل ایم
پیام ها
1- رستگارى مؤمنان حتمى است. «قَدْ أَفْلَحَ»
2- ايمان، شرايط و نشانههايى دارد. الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ...
3- نماز، در رأس برنامههاى اسلامى است. «فِي صَلاتِهِمْ»
4- در نماز، حالت وكيفيّت مهم است. «خاشِعُونَ»
🖤🖤
روز سهشنبه به نام حضرت زین العابدین و امام باقر و امام
صادق(علیهمالسلام) است. زیارت کن ایشان را در این روز به این زیارت:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ ،مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ . السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل اهل بیت باید شد!
این جمله که (ما کجا و اهلبیت کجا؟) توجیحی بیش نیست، ما باید مثل اهل بیت شویم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
🔻 گزیده ای از بیانات رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با شرکتکنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس
💻 ۹۹/۶/۳۱ | @khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ فوق العاده زیبا از دو شهید عزیز
🌹صحبتهای سردار عزیز شهید محمد ابراهیم #همت
🌹صحبتهای سردار عزیز حاج قاسم #سلیمانی درباره شهید همت
👌 #حتما_ببینید
✨شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فتح الفتوح این کشور چیست؟
🔻صحبتهای زیبای مقام معظم رهبری درمورد دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گوشههایی از نوحه آهنگران در وصف شهید حاج قاسم در مراسم آغاز هفته دفاع مقدس در حضور رهبر انقلاب
#ما_ملت_امام_حسینیم
﷽؛
#دستور_و_تعلیم_شیطان
🔻این دستور و تعلیم شیطان است که انسان همیشه #تقصیر خودش را به گردن دیگری بیندازد، این کار شیطان است که تقصیر خودش را گردن خدا انداخت! بجای اینکه بگوید خدایا غلط کردم و نفسم گولم زد، گفت: خدایا تقصیر تو بود! آخر چرا گفتی من به آدم سجده کنم؟! آیا این را نمیدانستی من از آدم بالاترم؟! خب تو اشتباه کردی!!!
🚨ما هم اشتباه میکنیم، شبانه روز #عیبهایی را که خودمان داریم میاندازیم گردن همسر، گردن بچهها، گردن مردم، گردن دیگران، این #تعلیم_شیطان است، شیطان ملعون اول بار اینکار را کرد.
🔻چرا اینقدر شیطان را لعنش میکنید؟ شیطان چه تقصیری داشت؟ خب خدا گفت به آدم سجده کن، آخر یک کسی که سالها سجده میکرده #عبادت میکرده ذکر میگفته درس میداده، یک عالِم عابدِ چه و چه و چه، میآید به یک خاک #سجده کند؟! این درست است؟! بعد هم خودتان طردش میکنید! بعد هم لعنش می کنید!
🔻خب این شبهه بوجود میاد! دقت کنید، قرآن از طرف خداست و تمام شبهات را جواب میدهد، شما هرچه جواب خوبی هم بدهید باز شیطان #وسوسه میکند و شما را در دام میاندازد،
⚡️نروید جاهایی که در تله بیفتید یکی دوتا ده تا جواب میدهید، بیستمی را میمانید و گیر میکنید، روش ائمه هم این نبوده روش بزرگان هم نبوده، ائمه و بزرگان همیشه به قرآن استناد میکردهاند.
☀️قرآن فرمود :«فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ» تمام شد، دست روی مطلب اصلی گذاشت گفت: مشکل تو کبر است، تو حق نداشتی تکبر کنی، عمدا خدا این کار را کرد تا معلوم شود این کبر دارد یا ندارد، خدا اول روی #نقطه_ضعف ما دست میگذارد .
🚨همیشه انسان روی نقاط ضعفش #امتحان میشود، خدا، هم به شما هم به بنده توفیق دهد که قبل از امتحان، نقطه ضعفمان را تقویت کنیم.
🍃نشر مطالب، بلامانع است
https://eitaa.com/daftaremarefat
https://sapp.ir/bargiazdaftaremarefat
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀 فصل سیزدهم قسمت صد و پنجاه و نه ناله شکنجه د
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴
خون دلی که لعل شد
زندگینامه مقام معظم رهبری
🥀 فصل سیزدهم قسمت صد و شصت
مادر.....
🥀در این زندان مشکل بزرگ من مادرم بود ایشان همان گونه که گفتم از شجاعت ای فوقالعاده و استقامتی تزلزل ناپذیر برخوردار بود اما کمی پیش از این بازداشت به من مطلبی گفت که نشان می داد به علت تحمل مصائب بسیار فرزند خود کاسه صبرش لبریز شده است .
یک روز که در خانه شان بودم به من گفت اگر بار دیگر زندانی شوی من خواهم مرد.! در آن روز کوشیدم به ایشان اطمینان خاطر بدهم و بگویم مادرم چرا باید دوباره زندانی شوم ؟مگر چه کرده ام؟ وانگهی اگر این امر مقدر باشد چرا باید چنین احساسی داشته باشید ؟چرا چنین سخنی می گویید که من هرگز قبلا از شما نشنیده ام؟
اما دیدم در کلام خود جدی است. از وقتی که بازداشت شدم سخنان مادر در گوشم طنین می انداخت و دلم را نگران می ساخت
🥀 مدت شش ماه در این وضع ماندم و نمی دانستم بر سر مادرم چه آمده است پس از ۶ ماه به من اجازه دادند تنها یک تماس تلفنی داشته باشم ترجیح دادم به منزل پدرم تلفن کنم پدرم گوشی را برداشت نخستین سوالی که از او کردم این بود حال مادرم چطور است ؟
پاسخ داد خوب است !اطمینان نیافتم پرسیدم کجا رفته؟ گفت به جلسه روضه ای در خانه فلانی رفته.
🥀مجلس روضه ای را که مادرم مقید به شرکت در آن بود به یاد آوردم و خیالم راحت شد و دلم آرام گرفت. بعد راجع به همسر و فرزندان پرس و جو کردم در واقع من با قدرت بیانی هم که دارم هرگز نمی توانم آنچه را که در این زندان بر انسان می گذشت وصف کنم من در این زندان شاهد چیزهای زشت و نفرت انگیزی بودم که تا به امروز مانند آن را ندیده ام.
ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی صدا باریدند(قسمت اول)
این قسمت شهید علی چیت سازیان
اخرین بار زیاد اشک میریخت
#دفاع_مقدس
راوی :رهبر انقلاب
بغض آقا 😔
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇
✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین
🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.
🍃 محمد حسین به روایت مهدی شفازند
حالا بنشین
روی شانه های من. گفتم: «برای چی؟»گفت: «خب بنشین خستگی در کن. گفتم: «آخر این طور که نمی شود.» گفت: «چاره ای نیست، بنشین! کمی که خستگی ات رفع شددوباره ادامه
بده
چاره ای نبود آنقدر خسته و ضعیف بودم که نمی توانستم ادامه بدهم کار دیگری هم نمی شد کرد. آرام روی شانه های محمد حسین نشستم این کار هم برایم سخت بود؛ اینکه او بایستد و من روی شانه هایش بنشینم. در واقع محمد حسین با این کارش هم باعث شد خستگی ام رفع شود و هم روحیه ام تغییر کند
لحظه ای بعد دوباره بالا رفتن را آغاز کردیم. دیگر زانوهایم نمی لرزیدانگار یک انرژی ناشناخته به تن من تزریق شده بود. وقتی به بالای دکل رسیدیم، نفس عمیقی کشیده و گوشه ای نشستم. نگاهی به اطراف انداختم همه چیز به شکل غرور انگیزی زیر پایم کوچک شده بود.
باد خنکی که آن بالا می وزید به تن عرق کرده ام می خورد و حسابی سردم شده بود. می دانستم باید صبر کنم تا هوا روشن شود و بعد تمام روز را آنجا بمانم. به محمد حسین گفتم: «خب؛ حالا آمدیم بالا، صبح که هوا روشن شد چه کار کنیم
گفت: «چه کار می خواهی بکنی؟
گفتم
: «بالاخره یک سری امکانات اینجا لازم داریم.»گفت
: «هر چی بخواهی برایت میاورم. تو اصلا لازم نیست از جایت تکان
بخوری. همین جا بنشین و دیده بانی کن. به فکر پایین رفتنم نباش خودم هستم.» محمد حسین آن شب و روز بعد، چند بار از دکل شصت متری بالا و پایین رفت.
یک بار برایم پتو اورد. یک بار صبحانه، یک بار ناهار و چندین بار دیگر به بهانه های مختلف آمد و رفت.
رفتار او باعث شده بود که روحیه ام کاملا عوض شود شب با تاریک شدن هوا آمد دنبالم و گفت: «برویم.)
این بار خودش اول رفت و بعد من پشت سرش می رفتم. پایین تر از من حرکت
می کرد تا بتواند مواظبم باشد و بالاخره مرا پایین آورد. بارها شنیده بودم که چقدر نسبت به نیروهایش احساس مسئولیت دارد، ولی هیچگاه محبت پدرانه اش را از نزدیک حس نکرده بودم. با کار آن شب محمد حسین، هم توانستم منطقه را آن طور که باید ببینم و هم روحیه ام تغییر کرد.
هیچ وقت نمی توانم لحظه ای را که روی شانه هایش نشسته بودم، فراموش کنم.
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی/
ادامه دارد 🖋️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت فرا رسیدن شهادت حضرت رقیه(ع)
اگر دلتون شکست التماس دعای فرج
🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حال و هوای شب شهادت حضرت رقيه (س) در حرم مطهر ایشان
التماس دعا
هدایت شده از مـیــثــــاق
مداحی آنلاین - یارالی - علیرضا اسفندیاری.mp3
5.06M
مداحی بسیار زیباے آذرے
یارالے
آی یارالی
بختی قارا بیر قیزام من
سنسیز یانیرام
نیلییم آدام سیزام من
بابا...!!
گوزون آشماسان دانیشمارام
بابا...!!
سنینن کوسوپ باریشمارام
بابا...!!
دردیمین دواسی بابا
لب لرین فداسی بابا
@Misaagh_Amin