eitaa logo
مـیــثــــاق
2.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
14.4هزار ویدیو
32 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1277689893C3e7a8a1f84 🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ الله الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ سلام بر تو ای پیمان محکم خدا که از مردم گرفت و سخت محکمش کرد..🌷 ارتباط با ما @MN5286
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 پسر برگشت و مادر از حرم میخواند 🔻شعرخوانی آقای رضا خورشیدی برای در دیدار سال ۱۳۹۵ شاعران مذهبی‌سرا با رهبر انقلاب.
رئیس مجلس: در نظارت میدانی از استان ، ظرفیت‌های مجلس را تمام قد برای قوی کردن مردم و‌ رفع موانع پیشرفت به کار خواهیم گرفت
مـیــثــــاق
✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃محمد حسین به روایت مادر(دوری و فراق تا آخرین دیدار) 💫جراحت گلو و تارهای صوتی تخریب چی جواب داد: «توی میدان هیچ مینی نیست، فقط سیم خاردار کشیده اند. محمدحسین گفت: «خودم هم باید ببینم.» و بلند شد و همراه تخریب چی جلو رفت. هنوز یکی، دو دقیقه از رفتن آنها نگذشته بود که ناگهان صدای انفجار شدیدی به همراه شعله بزرگی به هوا بلند شد. برای لحظاتی همگی سر جایمان میخکوب شدیم. نفس ها توی سینه هایمان حبس شده بود. نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده است. صدای ناله تخریب چی را شنیدیم و صدای محمدحسین را که مرتب سرفه می کرد. با عجله بلند شدیم و به طرف آنها دویدیم. محمدحسین همین طور که سرفه می کرد به ما رسید. هر چه می خواست جلوی سرفه اش را بگیرد، نمی توانست. نگاه کردم، ترکش زیرگلویش خورده بود. مانده بودیم چه کنیم! در آن شرایط حساس و در دل دشمن چطور جلوی صدای محمد حسین وتخریب‌چی را بگیریم. عراقی ها در فاصله بیست متری ما بودند. صدای انفجار و شعله های آتش را حتما دیده بودند. ناله های تخریب‌چی و صدای سرفه محمد حسین هم خیلی بلند بود. الان بود که روی سرمان خراب شوند. همگی آیه (وجعلتا...) را می خواندیم. محمدحسین به طرف تخریب‌چی اشاره کرد. من و حمید بالای سرش رفتیم. کنار سیم خاردار روی زمین افتاده بود. ظاهراً مین منفجر شده پایه دار بود. يعني یک چیزی مثل مين سوسکی. این مين چهل سانتی متر از سطح زمین فاصله دارد و از چهار طرف به وسیله سیم تله شده بود. منطقه، کوهستانی بود و آب باران میدان مین را شسته بود. مين هم کج شده بود و سیم تله روی زمین افتاده بود، به همین سبب تخریب‌چی بدون اینکه متوجه شود، پایش را روی سیم گذاشته بود و مين منفجر شده بود و یک ترکش به مچ پای تخریب‌چی و یک ترکش هم زیرگلوی محمد حسین اصابت کرده بود. به کمک حمید مطهری صفات سعی کردیم تا تخریب چی را از میدان مین خارج کنیم. قمقمه تخریب چی لای سیم خاردار گیر کرده بود. وقتی او را کشیدیم، سر و صدای قمقمه و سیم خاردار هم به بقیه صداها اضافه شد. حسابی ترسیده بودیم. هر لحظه منتظر بودیم تا عراقی ها بالای سرمان برسند. مات و مبهوت تلاش می کردیم تا هر چه سریع تر از منطقه خارج شویم.... ادامه دارد 🖋️
پشت پات آب ميريزم.mp3
5.49M
پشت پات آب میریزم ...!! •|سید رضا نریمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُون آیه ٨ سوره جمعه بگو: عاقبت مرگی که از آن می‌گریزید شما را البته ملاقات خواهد کرد و پس از مرگ به سوی خدایی که دانای پیدا و پنهان است بازگردانیده می‌شوید و او شما را به آنچه می‌کرده‌اید آگاه می‌سازد
مـیــثــــاق
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَال
پیام ها 1- اراده خداوند بر اراده انسان غالب است. تَفِرُّونَ‌ ... مُلاقِيكُمْ‌ 2- بين مرگ و قيامت، فاصله زيادى است. «فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ» ( «ثُمَّ» براى تأخير به كار مى‌رود.) 3- علم خداوند نسبت به حاضر و غايب و ظاهر و باطن يكسان است. «عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» 4- مجرم بايد ابتدا از جرم خود آگاه شود، سپس به كيفر برسد. «فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
🖤🖤 روز پنجشنبه به نام امام حسن عسکری(علیه‌السلام) است. در زیارت آن حضرت بگو: ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلىً لَكَ وَلِآلِ بَيْتِكَ، وَهٰذَا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَإِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ. @Misaagh_Amin
🔰 سخن‌نگاشت | ضابطه‌گذاری‌ها برای کرونا باید حاکمیتی و الزام‌آور باشد برخی سفرها در شرایط کرونا باید ممنوع شود 🔻رهبر انقلاب اسلامی: ضابطه‌گذاری‌ها بایستی حاکمیتی و الزامی باشد. این را من از مدتها پیش البته به مسئولین محترم، به رئیس جمهور محترم، به دیگران هم گفته‌ام که بایستی الزام بشود. یک مواردی هست که بعضی از فعالیتها بایستی تعطیل بشود، بعضی از سفرها بایستی ممنوع بشود. ۹۹/۷/۲۱ 🏷 ارتباط تصویری با مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح 💻 @khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اهل مسابقه باش! ➕پاسخ به یک پرسش مهم: 🔻 با استرس بردن و ناراحتی باختن چجوری کنار بیایم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وقتی رهبر عزیزمون میگه شاید شروع جنگ با دشمن باشه اما پایانش رو ما رقم میزنیم اول به پشتوانه خداست دوم با تکیه به همین جوونای قدرتمند و باشرف ارتشی و سپاهیه پ.ن. آمادگی جسمانی فوق العاده تکاور ارتش جمهوری اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشاءالله دلاور لذت بردم اقدام پلیس مقتدر، ورزیده و نترس ایرانی در کنار رعایت حقوق شهروندی واقعاً قابل تحسین است خسته نباشی دلاور از فرمانده محترم پلیس درخواست داریم به نحو مقتضی آن مأمور شجاع و ورزیده را تشویق کند حتی یک ضربه اضافه هم به نفر زد و بعد از دستگیری هم پا روی گردن متهم قرار نداد
⚡️‏کیست که نداند امروز جانشین پیامبر(ص) در حد اضعف‌الناس زندگی می‌کند؟ برافراشتن پرچم ‎ برای انتخابات، توسط جریانی که هم مسبب شرایط دشوار امروز است و هم بنیانگذار ‎، از تلخ‌ترین طنزهای تاریخ سیاسی ماست؛ و تلخ‌تر از آن، "قابلیت استحمار"ی است که اینان در مردم می‌بینند.
قالیباف: عده‌ای می‌خواهند اقتصاد در انحصارشان باشد رئیس مجلس: 🔹اقتصادی که ۸۰ درصد دولتی و در گرو تصمیم‌گیری افرادی خاص باشد، نتیجه‌اش چیزی می‌شود که می‌بینیم؛ یکسری می‌خواهند که اقتصاد در انحصار خودشان باشند. 🔹ایران قوی زمانی اتفاق می‌افتد که تک تک مردم ایران قوی باشند، این امنیت را به وجود را می‌آورد. 🔹امروز در حوزه دفاعی جزو ۵ قدرت برتر دنیا هستیم با موشک‌های صددرصد داخلی. 🔹نگویید چرا دشمن‌تراشی می‌کنید، ما دشمن‌تراشی نمی‌کنیم، از قبل از مشروطه تا به امروز آمریکا جز خیانت به ایران هیچ کار دیگری نکرده است. 🔹اگر خداباور و مردم باور باشیم حتما تورم و مشکلات اقتصادی قابل حل است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از شب ناآرام مفسدین فراری اقتصادی 🔹شب گذشته «علیرضا حیدرآبادی‌پور» مدیرعامل اسبق بانک سرمایه با تلاش پلیس اینترپل جمهوری اسلامی به کشور مسترد گردید.
🚩 برافراشته شدن پرچم حزب‌الله در نزدیکی شهرک صهیونیست‌نشین 🔹پرچم پرافتخار حزب‌الله در یکی از جاده‌هایی که در نزدیکی یک شهرک صهیونیستی است برافراشته شد. 🔹 ارتش رژیم‌صهیونیستی بیش از ۸۰ روز است که از ترس حزب‌الله این مناطق را ترک کرده است.
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل چهاردهم قسمت ۱۷۹ تبعید و نه زندان 🥀مرا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل چهاردهم قسمت ۱۸۰ آقا ...برای من استخاره بگیرید! 🥀به من اطلاع دادند که تبعیدگاهم ایران شهر است از این خبر خوشحال شدم زیرا می‌دانستم که دوستم شیخ محمدجواد حجتی کرمانی به این شهر تبعید شده است روز حرکت بستگان و دوستان برای خداحافظی آمدند لحظات خداحافظی ناراحت کننده نبود زیرا من به تبعید می رفتم که به مراتب از زندان های سابق آسان تر و راحت تر بود 🥀 در گاراژ اتوبوس‌ها به یکی از اتوبوس‌هایی که به زاهدان می‌رفت سوار شدیم تا پس از آن از زاهدان به ایرانشهر برویم .در این سفر سه نفر با من همراه بودند که یکی از آنها افسر و دو نفر دیگر درجه دار بودند 🥀اتوبوس در شهر گناباد برای نماز و غذا توقف کرد چون چند بار به گناباد سفر کرده بودم مردم گناباد مرا میشناختند. همچنین تعدادی از شاگردان من از جمله آقای فرزانه ،شهید کامیاب، آقای صادقی اهل این شهر بودند. رابطه من با طلبه هایم نیز معمولاً بیش از رابطه استاد و شاگرد بود و میان من و این طلاب رابطه عاطفی عمیقی برقرار بود. برای شرکت در مراسم ازدواج آنها به گناباد سفر کرده بودم و با مردم گناباد آشنا شده بودم و آنها هم مرا می شناختند. 🥀 وقتی از اتوبوس پیاده شدیم جوانی به طرف من آمد و گفت آقا برای من یک استخاره بگیرید. در همان حال که داشتم برای او استخاره میگرفتم و ماموران همراه، هم از نزدیک مرا می پاییدند، آن جوان آهسته گفت من برای استخاره نیامده ام بلکه خواستم بدانم چرا تحت نظر اید و با مامور به این شهر آمده‌اید؟ گفتم مرا میشناسی؟ گفت بله ! سپس برایش جریان را گفتم و از او خواستم به برادران اطلاع دهد که من به ایران شهر که به آنجا تبعید شده ام می روم 🥀 سپیده دمان روز بعد به زاهدان رسیدیم به مسجدی رفتیم من نماز خواندم سپس صبحانه خوردیم و مدت یک ساعت یا بیشتر در شهر ماندیم و پس از آن با اتوبوس دیگری به طرف ایرانشهر حرکت کردیم وقتی رسیدیم ابتدا ما را به مقر فرمانداری شهر بردند اما به آنها گفته شد او را به مرکز پلیس ببرید . در مرکز پلیس برایم پرونده ای تشکیل دادند و از من تعهد گرفتند که شهر را ترک نکنم و هر روز برای امضا به مرکز پلیس بیایم ادامه دارد.....
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل چهاردهم قسمت ۱۸۰ آقا ...برای من استخاره بگ
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل چهاردهم قسمت ۱۸۱ انقطاع الی الله... 🥀یکه و تنها از آنجا بیرون آمدم و سراغ مسجدی را گرفتم مرا به مسجد ال الرسول راهنمایی کردند و مطلع شدم که این تنها مسجد شیعیان شهر است البته مساجد دیگری هم هست که به برادران اهل سنت تعلق دارد. مسجدی که به آن وارد شدم در نهایت زیبایی و شکوه بود با قالی های نفیس و گرانبها مفروش شده و در حیاط آن درختان بلند و جوی آب شیرینی بود نظیر آب تهران که به گوارایی و شیرینی مشهور است احساس نوعی شادی و خوشی به من دست داد زیرا هوای شهر گرم و لطیف بود و با طبیعت بدن من که سرمای سخت زمستان را تحمل نمیکند سازگاری داشت .منظره ی شهر هم باشکوه و زیبا بود لباسهارا از تن دراوردم و در گوشه ای گذاشتم سپس وضو گرفتم و به نماز ایستادم . حالت انقطاعی به من دست داد که هنوز هم شیرینی آن در مذاقم باقی است چون در آن ساعت از خانواده و فرزندان و دوستان منقطع شده بودم و با همه وجود رو به سوی خداوند متعال داشتم چنین احساسی آنقدر لذت دارد که بیش از آن به تصور نمی آید. ساک به دست از مسجد بیرون آمدم دیدم مردم به من به عنوان یک تبعیدی جدید نگاه میکنند که به شهرشان آمده است چون شهر آنها به عنوان تبعیدگاه سیاسیون شناخته شده بود به خیابان اصلی شهر رفتم نشانی یکی از مومنین را به نام آقای رئوفی داشتم و به دنبالش میگشتم مرا به دکانش راهنمایی کردند 🥀 دیدم دکان بسته است گشتی در اطراف زدم و دوباره امدم اما دکان هنوز بسته بود لحظات ایستادم واز شیشه ویترین به داخل نگاه کردم دیدم یک فولکس واگن کنار من ایستاده و دو نفر در آن هستند یکی از آنها پرسید چه کسی را می‌خواهید گفتم آقای رئوفی را گفت او را می شناسید گفتم نه ولی فلانی او را به من معرفی کرده از اتومبیل پیاده شد و گفت من رئوفی هستند و این هم برادر من است معانقه کردیم و سوار اتومبیل شدیم و به نماز مغرب نزدیک بود به طرف فاطمیه رفتیم نماز مغرب را خواندم خیلی خسته بودم گفتم می‌خواهم استراحت کنم آنها مرا مخیر کردند که در آن مکان استراحت کنم یا بهخانه‌شان بروم ترجیح دادم همان جا بخوابم یک ساعت بعد بیدار شدم ولی هنوز خواب روی چشمانم سنگینی می کرد چهره های آشنایی را دیدم که به مناسبت ماه محرم در فاطمیه گرد آمده بودند سپس آقای حجتی کرمانی را دیدم و با هم به خانه آقای رئوفی رفتیم. ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛چالش مومو چیست؟ جدّی به والدین پلیس: 🔹والدین تهدیدات ارسال‌کنندگان کلیپ‌های «مومو» را جدّی نگیرند. 🔹دستگیری این مجرمان سایبری در دستور کار است. ♨️ این کلیپ را پخش کنید و والدین را از این خطر آگاه کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری زیبا از حضور پرشور مردم شهید پرور قائم‌شهر در شب وداع با شهید مدافع حرم «محمد بلباسی»
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃 محمد حسین به روایت مادر دوری و فراق تا آخرین دیدار 💫جراحت گلو و تارهای صوتی همه اسلحه هارا از روی شانه برداشته بودیم و در حالیکه از ضامن خارج بود به دست گرفته بودیم. در همین موقع بلد چی که بیشتر از همه ترسيده بود راه افتاد که از شیار بالا برود و فرار کند. حمید با عجله دوید و پایش را گرفت و کشید پایین و گفت:کجا میخواهی بروی؟ بلد چی گفت :میخواهم بروم بالا، الان عراقی ها می‌رسند. حمید گفت :بالا بروی که بدتر است. یک راست می‌روی توی شکمشان، همین جا بمان الان همه با هم می‌رویم. و رو کرد به من و گفت: «تو مواظب این بلدچی باش، یک وقت راه نیفتد برود تا من به بچه ها برسم!» من آمدم کنار ایستادم. حالا هم باید مواظب بلدچی باشم که فرار نکند و کار دست خودش و ما ندهد و هم مواظب اطراف که عراقی ها سر نرسند و هم حواسم به بچه ها باشد که ببینم چه می کنند. حمید بالاخره موفق شد تا تخریب چی را از لای سیم خاردار بیرون بکشد.فرصت کمی داشتیم، باید هر چه سریع تر به عقب بر می‌گشتیم. حمید به محمد حسین و تخریب چی کمک کرد تا راه بیفتد. من هم از پشت سر حواسم به بچه ها، بلدچی و عراقی ها بود. در برگشت دوباره به همان بوته ای رسیدیم که وسطش مین منور بود. حمید خم شد و دستش را بالای سیم تله گرفت. بچه ها یکی یکی از روي سیم رد شدند. از شیار که عبور کردیم، تازه وارد یک کفی شدیم. همه با هم و از ته دل آیه «وجعلنا ...» را می خواندند. خیلی عجیب بود، هنوز هیچ کس به تعقیب ما نیامده بود. گویا «وجعلنا ..) عراقی ها را حسابی کر و کور کرده بود. با آن انفجار مهیب و آن شعله شدیدی که از یک کیلومتری مشخص بود، با آن سر و صدایی که محمدحسین و تخریب چی راه انداخته بودند و با آن موقعیتی که ما در دل دشمن و زیر گوش عراقی ها داشتیم، باید دیگر کارمان ساخته شده باشد، اما هنوز از عراقی ها خبری نبود. پای تخریب چی مجروح شده بود و نمی توانست خیلی تند حرکت کند. یک دستش زیر شانه محمدحسین بود و دست دیگرش دور گردن حمید. با همه این حرفها سعی می کردیم تا جایی که امکان دارد سریع تر راه برویم. من همچنان مراقب اطراف، به خصوص پشت سرمان بودم. هر لحظه انتظار می کشیدم که عراقی ها گشتی هایشان را دنبالمان بفرستند.... . ادامه دارد 🖋️
مداحی آنلاین - بس کن عزیز - سیب سرخی.mp3
3.99M
🔳 (ص) 🌴بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن 🌴کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
مداحی آنلاین - چه بگویم نگفته هم پیداست - سید رضا نریمانی.mp3
10.79M
چه بگویم نگفته هم پیداست ✨غم این دل مگر یکی و دوتاست 🚩بانوای‌سیدرضانریمانی