مـیــثــــاق
🏴🏴 🍃پس از رسیدن خبر شهادت مسلم 🍀زمانی که خبر حرکت امام به یزید رسید، نامهای به ابن زیاد نوشت و از
🏴
🍀کوفه پس از شهادت مسلم و هانی، رنگ #خشونت به خود گرفت.
ابنزیاد که خطر وجود شیعیان کوفه را دریافته بود، دستور داد همه راههای ورودی و خروجی کوفه را ببندند و بر سر همه پلها محافظانی بگمارند و رفتوآمد افراد را کنترل کنند.
این اقدام بهمنظور #قطع ارتباط میان امام حسین و شیعیان کوفه و ممانعت از پیوستن شیعیان به آن حضرت و همچنین برای جلوگیری از گریختن اشخاص متهم صورت گرفت.
🍀او برای این منظور سپاه چهار هزارنفری به فرماندهی #حصین بن نمیر اعزام کرد.
وی افراد مشکوک در کوفه را دستگیر نمود و چند نفر را نیز اعدام کرد تا دیگران عبرت گیرند.
🍀امام حسین در مسیر آمدن، از اعراب آن نواحی شنید که حق هیچ گونه جابجایی ندارند.
2⃣
مـیــثــــاق
🏴 🍀 در این نبرد بقایای سپاه امام چنان فشرده در کنار یکدیگر قرار داشتند که دشمن نمیتوانست در آنان نف
🏴🏴
🍀#ابوثمامه صائدی -که از اصحاب امام علی بود -وقتی دید اصحاب تک تک به شهادت میرسند، نزدیک امام حسین آمد و گفت: احساس میکنم دشمن به تو نزدیک می شود، اما بدان که کشته نخواهی شد ،مگر آنکه من به دفاع از تو کشته شوم. اما من پیش از آن میخواهم در حالی خدای خود را ملاقات کنم که نماز ظهر با تو خوانده باشم.
🍀 امام حسین فرمود:
نماز را به یاد ما آوردی!
خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. امام ادامه داد:از دشمن بخواهید جنگ را متوقف کند تا نماز بگزاریم.
🍀 #حصین بن نمیر تمیمی فریاد زد:
نماز شما قبول نمیشود!
در این هنگام ، #حبیب بن مظاهر فریاد زد:
ای الاغ!
نماز آلرسول الله قبول نمیشود، اما نماز تو قبول می شود!؟
1⃣
مـیــثــــاق
🏴🏴 🍃شهادت اهلبیت 🍀نبرد اهلبیت امام حسین زمانی آغاز شد که از یاران کسی باقی نمانده بود.رقم آنان را
🏴🏴
🍃شهادت امام حسین
🍀هنگامی که تمامی یاران و اهلبیت کشته شدند،کسی جرات نداشت به حضرت نزدیک شود؛ چراکه به هر روی، بسیاری از کوفیان مایل نبودند قاتل امام حسین شناخته شوند.
🍀 چند گزارش را در اینباره نقل میکنیم:
🍀 #ابن سعد میگوید که در این لحظه امام عطشان بود و آب طلبید. مردی نزد امام آمد و به او آب داد.
در همان حال #حصین بن نمیر تیری رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جاری شد.
حضرت با دست خونها را پاک میکرد و در همان حال خدای را ستایش میکرد.
🍀 آنگاه به سوی #فرات به راه افتاد. مردی از طایفه ابان گفت:
نگذارید به آب دسترسی پیدا کند.
گروهی میان او و آب ایستادند. در این حال امام درباره آن مرد فرمود:
خدایا! او را از تشنگی بمیران.
آن مرد ابانی تیری به سوی امام رها کرد که به دهان حضرت خورد.آن مرد اندکی بعد فریاد زد که تشنه است. او هر چه آب میخورد باز احساس تشنگی میکرد تا آنکه مرد.
🍀 ابنسعد میافزاید:
زمانی که یاران و اهلبیت حسین کشته شدند، هیچکس به سراغ او نمیآمد، مگر آنکه بازمیگشت، تا آنکه پیادهنظام اطرافش را گرفتند.
در آن لحظه شجاعتر از وی نبود و حسینبنعلی همچون جنگجویی شجاع با آنان میجنگید؛ آن سان که به هر سو یورش میبرد، افراد از برابرش میگریختند.
🍀ابنسعد در ادامه مینویسد:
ساعاتی از روز گذشت و افراد ابنزیاد درحال نبرد با حسینبنعلی بودند، اما کسی برای کشتن وی اقدامی نمیکرد.
ادامه دارد...
📗گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه،رسول جعفریان