eitaa logo
مـیــثــــاق
2.4هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
14.4هزار ویدیو
32 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1277689893C3e7a8a1f84 🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ الله الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ سلام بر تو ای پیمان محکم خدا که از مردم گرفت و سخت محکمش کرد..🌷 ارتباط با ما @MN5286
مشاهده در ایتا
دانلود
مـیــثــــاق
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🍃فصل یازدهم قسمت صد و سی دفاعیه در دادگاه ن
خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری فصل یازدهم قسمت صد و سی و یک دفاعیه در دادگاه نظامی 🥀رئیس دادگاه دستور داد سربازان نگهبان به علامت این که فرد همراه آنها زندانی نیست سلاح خود را دوشفنگ کنند و مرا در انجام بقیه اقدامات اداری لازم برای خروج از زندان یاری کنند به اتاقم رفتم که چنانکه قبلا گفته بودم نزدیک در ورودی زندان بود یک ساعت از شب گذشته بود که اثاثیه ام را جمع کردم و با زندانیان خداحافظی کردم 🥀فصل زمستان بود و هوا سرد و در شب سردتر جلوی در ورودی پادگان تعدادی از جوانان فامیل را دیدم که با یک اتومبیل در انتظار من ایستاده بودند وسایلم را گرفتند خواستم سوار اتومبیل شوم که یک افسر آمد و گفت شما نمی توانید بروی با من بیا!! 🥀 مرا در اتومبیلی که چند نظامی در آن بودن سوار کردند و اتومبیل چنان که از مسیر راه دریافتم به سمت ساختمان ساواک حرکت کرد آیا آزادی من از پادگان ظاهری بوده؟ آیا می‌خواهند مرا به ساواک و از آنجا به تهران ببرند؟ 🥀 در حالی که اتومبیل مسیر خود را در تاریکی و سرما به سمت سرنوشت نامعلوم من می پیمود این گونه پرسش ها نیز در ذهن من میچرخید جلوی ساختمان ساواک مرا پیاده کردند بازجویی که در زندان سوم و چهارم بااو آشنا بودم با من روبرو شد بالحنی آمیخته به غرور و موذیگری به من گفت: _چرا آمدی؟ _ من نیامدم آنها مرا به اینجا آوردند _حالا که ما دستور آزادی ات را داده‌ایم برو! 🥀 بدون آنکه علت این رفتار آنها را بدانم به خیابان تاریک و سرد آمدم تا اتومبیلی پیدا کنم که مرا به خانه برساند اگر وسایلم هم در دستم بود بیرون ماندن در این ساعت از شب مشقت و دردسر بیشتری داشت. اما وسایل را جلوی در ورودی پادگان به کسانی که برای رساندن من آمده بودند سپرده بودم ناگهان یک اتومبیل جلوی پایم ایستاد خوب نگاه کردم دیدم همان جوانانی هستند که جلوی پادگان منتظرم بودند فهمیدم آنها مسیرم را از پادگان تا ساواک در انتظار سرنوشت و سرانجام کار دنبال کرده بودند 🥀 به خانه رسیدم دیدم همسرم نشسته و به در چشم دوخته بچه ها هم از انتظار خسته شدند و به خواب رفتند ادامه دارد..... @Misaagh_Amin
مراسم عزاداری محرم در آستان کاظمین @Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃محمد حسين به روایت مرتضی حاج باقری 💫 محمدحسین با حاج قاسم تماس گرفت و او را در جریان قرار داد. حاج قاسم به دلیل حساسیت موضوع، سریع خودش را به منطقه رساند. با محمدحسین داخل سنگری رفتند و مشغول صحبت شدند. وقتی که بیرون آمدند دیدم محمد حسین خیلی ناراحت است. از او سؤال کردم: «چی شد؟» گفت: «حاجی می گوید باید قرارگاه را خبر کنیم. بچه ها احتمالا اسیر شده اند چون لباس غواصی تنشان بوده، احتمال شهید شدنشان ضعیف است.) گفتم: «خب! حالا تو می خواهی چه کار کنی؟» گفت: «هیچی! من به قرارگاه خبر نمی دهم.» | گفتم: «محمدحسین! حاجی ناراحت می شود.» گفت: «من امشب تكليف لشکر و این دو نفر را روشن می کنم، فردا می گویم چه اتفاقی برایشان افتاده است.) وقتی حاج قاسم رفت، بچه ها دوباره جستجو را از سر گرفتند، بعضی ها با دوربین توی آب را نگاه می کردند. بعضی سوار بر قایق تا جایی که امکان داشت جلو می رفتند. چند نفر هم در اطراف خاکریز و کنار آن را می گشتند. شب عده ای برای جستجوی دقیق تر، خودشان را به محل گم شدن بچه ها رساندند، اما هیچ کدام از این کارها ثمری نداشت. من در فکر این بودم که امشب محمد حسین چطوری می خواهد تکلیف همه را روشن کند. روز بعد صبح زود داخل محوطه مقر بودیم که دیدم از دورصدایم می کند. رفتم پیشش، با خوشحالی گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم، هم صادقی را.» گفتم: «کجا هستند؟» گفت: (جایی نیستند، من توی خواب آنها را دیدم.) گفتم: «خب! چی شد؟» گفت: «دیشب خواب دیدم که اکبر موسایی پور و حسین صادقی هر دو آمدند، اكبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اكبر خیلی نورانی تر از حسین بود، میدانی چرا؟» گفتم: «چرا؟» گفت: «اگر گفتی؟» گفتم: «من نمی دانم. خودت بگو!» گفت: «اکبر اگر توی آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد، اما حسین این طور نبود، می خواند، ولی اگر شبی خسته بود و نمی توانست، نمی خواند. یک دلیل دیگر هم دارد، می دانی!» گفتم: «نه! نمی دانم. گفت: اکبر نامزد داشت، دنبال قضيه ازدواج رفته و به تکلیفش عمل کرده بود، ولی صادقی نه.» من با بی حوصلگی گفتم: «حالا اصل مطلب را بگو، چرا این قدر سؤال و جواب میکنی؟.... 💫 ادامه دارد 🖋️ @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت آیت الله خامنه ای:یک جریانی به رهبری امام حسین(ع )دردنیاداردپیش می رود... سخنرانی کوتاه وشنیدنی
Sinaye Deyar.mp3
1.29M
سینسی سینایَ دیر قامتی طوبای دیر @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دفاع جانانه از ایران در پخش زنده شبکه اسرائیل: "این حق ایران است که از خودش دفاع کند!" کارشناس سعودی: چرا از ایران دفاع می کنید؟ مگر ایرانی هستید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ ۚ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ آیه ٣٨ سوره انعام -و هر جنبنده‌ای در زمین و هر پرنده‌ای در هوا که به دو بال پرواز می‌کند همگی طایفه‌هایی مانند شما (نوع بشر) هستند. ما در کتاب (آفرینش، بیان) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، آن گاه همه به سوی پروردگار خود محشور می‌شوند... @Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🏴🏴 وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم
🏴🏴 پیام ها 1- نظم و زندگى اجتماعى، مخصوص انسان‌ها نيست، بلكه در زندگى حيوانات هم مشاهده مى‌شود. «أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ» 2- انسان‌ها و حيوانات، همه نياز به تدبير الهى دارند. خداوند، طبق مصلحت به آنها شعور مى‌دهد، و همه داراى نظم و نظامى هستند. «أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ» 3- قرآن كريم، جامع‌ترين و كامل‌ترين كتاب آسمانى است. «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‌ءٍ» 4- آنچه سبب هدايت، تربيت ورشد انسان‌هاست، در قرآن آمده است. (قرآن در اثبات حقانيّت پيامبراسلام و هدايت مردم هيچ گونه كاستى ندارد) «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ» 5- معاد و حشر، تنها مخصوص انسان‌ها نيست. وَ ما مِنْ دَابَّةٍ ... ثُمَّ إِلى‌ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ‌ 6- حركت همه موجودات به سوى خداوند يك حركت تكاملى و جلوه‌اى از ربوبيّت الهى است. «إِلى‌ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» @Misaagh_Amin
🌸روز سه‌شنبه به نام حضرت زین العابدین و امام باقر و امام صادق(علیهم‌السلام) است. زیارت کن ایشان را در این روز به این زیارت:🙏 السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ ،مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ . السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ. @Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🍀در روز #شهادت مسلم( روز هشتم ذی‌حجه) امام حسین با شتابی هرچه تمام‌تر، مکه را به قصد #عراق ترک گفت
🏴🏴 🍃امام حسین از کوفه تا کربلا 🍀امام حسین روز هشتم یا نهم ذی‌حجه از مکه خارج شد. ایشان از کاروانی که برای یزید( از سوی حاکم امویان در یمن) هدایایی می‌برد، خواست تا در صورت تمایل به او بپیوندند. چند نفر نیز همراه امام شدند که درنهایت سه نفر آن‌ها تا کربلا در کنار امام ماندند. 🍀امام در آغاز مسیر به ،شاعر جوان برخورد و از او درباره وضعیت کوفه پرسید.بنا به نقلی فرزدق گفت: قلب مردم با تو و شمشیرشان بر توست. امام فرمود:" تردیدی ندارم که تو راست‌گو هستی .مردم بنده دنیایند و دین تنها بر زبانشان جاری است؛ اطراف آن می‌گردند تا وقتی که معیشتشان بگذرد، اما در وقت سختی، دین‌دار واقعی اندک است." 1⃣
مـیــثــــاق
🏴🏴 🍃امام حسین از کوفه تا کربلا 🍀امام حسین روز هشتم یا نهم ذی‌حجه از مکه خارج شد. ایشان از کاروانی
🏴 🍀امام از حدود بیست منزل میان مکه و کربلا گذشت که نام آنها در منابع تاریخی آمده است. ایشان در هر منزل برای جذب افراد و یا روشن کردن اذهان اطرافیان سخنرانی می کرد. 🍀در راه به فردی که از علت سفر او جویا شد ،فرمود : امویان مالم را گرفتند ،صبر کردم؛ دشنامم دادند، تاب آوردم ؛خواستند خونم را بریزند، گریختم . ای ابوهره! بدان که من به دست فرقه یاغی کشته خواهم شد و خداوند لباس ذلت را به تن آنان خواهد پوشاند و شمشیری برنده بر آنان حاکم خواهد کرد؛کسی که آنان را ذلیل سازد. 🍀 جالب آنکه این وقتی بیان شده که هنوز به طور جدی خبر ناگواری از کوفه به دست امام نرسیده بود. 2⃣
مـیــثــــاق
🏴 🍀امام از حدود بیست منزل میان مکه و کربلا گذشت که نام آنها در منابع تاریخی آمده است. ایشان در هر م
🏴 🍀در یکی از منازل ،شخصی به نام بشر بن غالب اسدی بعد از توصیف اوضاع آشفته کوفه، از امام حسین درباره آیه یوم ندعو کل اناس بامامهم پرسید. حضرت فرمود: دو دسته امام وجود دارد: گروهی که مردم را به می‌خوانند و گروهی که به . کسی که امام هدایتگر را پیروی کند، به بهشت شود و کسی که به امام ضلالت تأسی جوید، به جهنم درافتد. او با امام همراه نشد. بعدها او را دیدند که سر قبر امام حسین می‌گرید و از این‌که او را یاری نکرده، اظهار پشیمانی می‌نمود. 🍀امام حسین پیش از رسیدن خبر شهادت مسلم، دو نفر را با فاصله به کوفه فرستاد تا از مسلم خبری بیاورند ؛یکی عبدالله بن یقطر برادر رضاعی حضرت و دیگری نیز قیس بن مسهر صیداوی. هر دونفر به دست مأموران ابن زیاد اسیر شدند و به شهادت رسید. 3⃣ 📗گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه،رسول جعفریان @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 اجرای صحنه روز عاشورا در کشور عراق 🔸 برای اولین بار صحنه واقعی روز عاشورا منطبق بر مقاتل به صورت کامل و اجرای هنرمندان عراقی در کربلا به تصویر کشیده شد. حتما بسیار زیباست 😭 @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پیشنهاد ویژه آیت‌الله پناهیان| اگر نمی‌توانیم کربلا بریم، به صحرا می‌رویم... @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠شهید مطهری: مجالس حسینی باید «بیدارکننده» باشد نه «بی‌حس‌کننده» 💠تربیت حسینی چگونه تربیتی هست؟ @Misaagh_Amin
💫! و تو چه میدانی چیست کربلا ✨( یکی از یاران پدرم در جنگ بود که اکنون در سرزمین کربلا برای دیدار من آمده بود. او خاطره‌ای از جنگ صفین نقل کرد و گفت: همراه بودم که در بازگشت از صفین به سرزمین کربلا رسیدیم و آن حضرت کرد که فرزندش حسین در این محل به شهادت خواهد رسید.با شنیدن این سخنان از او پرسیدم:) اکنون تو همدل و همراه مایی یا به جنگ ما آمده‌ای؟ (پاسخ داد:نه همراه با تو و نه علیه تو. کودکانی در خانه دارم که می‌ترسم عبیدالله‌بن‌زیاد به آن‌ها آسیب برساند. به وی توصیه کردم:) پس به جایی برو که کشته شدن ما را نبینی و حتی صدای ما به گوشتان نرسد. سوگند به او که جان حسین در دست اوست، امروز، هر کس فریاد ما را بشنود و به کمک ما نیاید،خداوند، او را به صورت در دوزخ می‌اندازد. 📗حسین از زبان حسین،محمد محمدیان @Misaagh_Amin
🔶️ امشب در بین عراقیها، شب حضرت مسلم است و هشتگ (مهمان عراق) در توییتر عراق ترند شده است. @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ای مردم! کل دین را بپذیریم و جزء جزء نکنیم فیلم را ببینید عالیه @Misaagh_Amin
📸موشکی که می‌تواند در کمترین زمان تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه‌تا صد روز به اضافه‌ی شصت و پنج روز رهبر انقلاب در آخرین هفته دولت، کدام وعده روحانی را به او یادآوری کردند؟ اقای روحانی سه تا از این صد روزه‌ها که قرار بود با یکیش مشکل اقتصاد رو حل کنی وقت داری !این گوی و این هم میدان بسم الله .....
مـیــثــــاق
خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری فصل یازدهم قسمت صد و سی و یک دفاعیه در دادگاه نظامی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 🥀خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀 فصل یازدهم قسمت صد و سی و دو رفتار عجیب یک دوست نزدیک!! 🥀فراموش نمیکنم که همان شب پس از بازگشت به منزل برای تشرف به زیارت حضرت رضا علیه السلام و نماز در مسجد گوهرشاد به حرم رفتم 🥀 دیر وقت بود و صحنه تقریباً خالی بود اما از دور دو تن از دوستان و هم درسهای خود را دیدم که با یکی از آنها علقه خاصی دارم و قیافه ما نیز آنچنان به هم شبیه است که اگر کسی ما را نشناسد گمان می‌برد با هم برادریم! 🥀 از این تصادف بسیار خوشحال شدم زیرا انتظار نداشتم کسی را در آنجا ببینم با شوق دیدار چهره هایی که زندان میان من و آنها فاصله انداخته بود به سوی آن دو رفتم انتظار داشتم آنها هم به محض دیدن من به سویم بیایند و بعد از این مدت جدایی از دیدار من خوشحال شوند 🥀 به طرف آنها رفتم و نزدیکشان رسیدم میخواستم سلام کنم که دیدم از من رو برمی‌گردانند!! گویی یکی از آن دو به دیگری گفته بود که او اکنون از زندان خارج شده و شاید تحت نظر است پس از او دوری کنیم!! 🥀 این برخورد مرا سخت متاثر کرد یک فرد زندانی مانند من که چند ساعتی است از زندان آزاد شده از دوستان و به ویژه از کسانی که قاعدتاً باید همان دغدغه ها و امیدها و آرمان‌های اسلامی او را داشته باشند انتظار چنین برخوردی را ندارد و در حقیقت من اینگونه برخوردها را از برخی روحانیون فراوان دیده ام!! 🥀 در حالی که عکس آن ها جوانان اعم از طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاه در مواقعی که به زندان می افتادم و مورد ستم رژیم قرار می‌گرفتم بیشتر دور هم را می گرفتند و به من می پیوستند. 🥀ادامه دارد.... @Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥احلی من العسل... 🔹ماجرای شهادت حضرت قاسم ابن‌الحسن به روایت رهبر انقلاب @Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃 محمد حسين به روایت مرتضی حاج باقری 💫 گفت: «دیشب توی خواب دیدم که اکبر آمد و گفت: محمدحسین! ناراحت نباشید! ما اسیر نشدیم و برمی گردیم» گفتم: «اگر اسیر نشدند، پس چه جوری بر می گردند؟» گفت: «احتمالا شهید شده اند و جنازه هایشان را آب می آورد. گفتم: «حالا کی می آیند؟» گفت: «یکی شب دوازدهم می آید و دیگری هم شب سیزدهم.» گفتم: «مطمئنی؟» گفت: «خاطرت جمع باشد.» شب دوازدهم من مدام به فکر حرف محمدحسین بودم و لحظه شماری می کردم. از سر شب لب آب می رفتم و منطقه را نگاه می کردم. به این امید که خواب محمد حسین تعبیر شود و بچه ها بیایند، اما خبری نبود که نبود. اواخر شب دیگر ناامید و خسته داخل سنگر رفتم و خوابیدم. حوالی ساعت چهار صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم. گوشی را برداشتم، اکبر بختیاری مسئول خط بود. مضطرب و شتاب زده گفت: «حاج مرتضی زود بیا اینجا! یک چیزی روی آب به این سمت می آید.» به سرعت از سنگر خارج شدم و خودم را به لب آب رساندم. حاج اکبر، مسئول خط، هم آنجا بود. محمدحسین هم لب ساحل منتظر ایستاده بود. مدتی صبر کردیم تا جسمی که روی آب بود جلو آمد، خودش بود، موسایی! اولین کسی که جلو رفت و به پیکر شهید موسایی دست زد، محمدحسین بود. باورم نمی شد درست شب دوازدهم، همان طور که محمدحسین پیش بینی کرده بود. شب سیزدهم حوالی ساعت دو یا سه بود که صادقی هم آمد. پیکرش را موجهای آب به ساحل آوردند. باور کردنش مشکل بود، اما خواب محمد حسین تعبیر شده بود و بالاخره تكليف لشکر و آن دو نفر مشخص گردید. عاشقان را بر سر خود حکم نیست/ هر چه فرمان تو باشد آن کنند/ 💫 ادامه دارد 🖋️ @Misaagh_Amin