eitaa logo
فرهنگ کوثر ۲
98 دنبال‌کننده
153 عکس
21 ویدیو
30 فایل
ارتباط با مدیر @Kosaryharam ارسال آثار: @VM_Admin نشانی کانال @Mkosary
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ نی‌نامه زینب (علیها السلام) بنال ای نای غم‌پرور به روزم چنان برکش نوا تا دل بسوزم بنال ای نی بر احوال غریبم که من از حال زینب بی‌شکیبم مرا با کربلا پیمان خون است بزن ای نی که بینی حال چون است بگردان پرده و شوری به پا کن به درد ذوالجناحم مبتلا کن نمی‌بینی مگر دل گشته پر خون به دامن می‌رود از دیده جیحون خموشی شرط یاری نیست ای نی فغان سر کن گه زاری است ای نی به نای دل نوای دیگری زن به خرمنگاه صبرم آذری زن مر با مویه ۱‌ همراهی کن ای نی به سوی نینوا راهی کن ای نی ز عشاقم خبر ده تا بمویم به مویه داغ یاران را بگویم گهی راه حجازم ۲ را نشان ده زمانی در عراقم ۳ آشیان ده نوای کاروان شام سر کن دلم را با اسیران، هم‌سفر کن ⬅️ ۱ و ۲ و ۳ - اسامی نواهای آیینی ✅شاعر: منصور ایمانی گیلانی https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
💠 آیت الله کوهستانی عارف بزرگ مازندرانی به خطیب شهیر حجت الاسلام صدرایی اشکوری چه گفت؟ ☸️ آیت الله ري شهري از حجت الاسلام سيد قاسم شجاعي نقل می کنند: قبل از انقلاب حجت الاسلام سيد محمد علي صدرايى اشكوري از وعاظ رشت دچار عارضه قلبي شد، او را در بيمارستان آبان تهران بستري كردند. روزي به اتفاق مرحوم فلسفي به عيادت ایشان رفتیم. 🔹آقاي فلسفي به آقای اشکوری گفتند: وضعتان چه طور است؟ گفت:عطيه آقا سيدالشهدا ما را اداره مي كند. آقاي فلسفي گفتند: ما همه از آقا سيد الشهدا برخورداريم. عرض كرد، آقا ما پیش حضرت حساب دیگری داریم. 🔸آقاي فلسفي پرسیدجريان چيست؟ آقاي صدرايي گفت: يك قطعه باغ چاي دارم كه عطيه سيدالشهدا است و در دوران تقاعد و پيري مرا اداره مي كند. آقاي فلسفي گفتند، از كجا مي گوييد عطيه سيدالشهدا است؟ او جواب داد، من اين باغ را براي معامله قولنامه كرده بودم، دو روز بعد به ديدن آيت الله كوهستاني رفتم، وقتي كه وارد شدم، ايشان فرمودند: صدرایی چرا عطيه ملوكانه را مي فروشي؟ عرض کردم: آقا من با شاه كاري ندارم ! فرمودند:«اين را نمي گويم آقا سيدالشهدا را مي گويم، يادت هست درجوانی درحرم سيدالشهدا بالاي سرآقا ، سرت را به شبكه نزديك كردي وگفتي: آقا… مي خواهم لطفي کنید كه در دوران تقاعد سر سفره شما اداره شوم، اين باغ اجابت آن دعاست، چرا معامله كردي؟!» حالم منقلب شد، سر خم کردم و دست آقا را بوسیدم بلافاصله به رشت بازگشتم و قول نامه را پاره كردم و تا الان زندگي من ازاين باغ اداره مي شود. 📚 كيمياي محبت ص91 https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
اربعین ماتم عظماست بیا تا برویم مادری منتظر ماست بیا تا برویم کعبه بر ما همگان قبله و راه است ونشان کربلا قبله ی دلهاست بیا تا برویم جاده ی خاکی و با پای پیاده حرمش همه ی خاطره زیباست بیا تا برویم کاش ، گوش همه ی مردم دنیا برسد راه ِ فردوس همین جاست بیا تا برویم شکر حق بار دگر از همه راه ِ حرمش جاده یِ اَمن مهیاست بیا تا برویم قدسیان پرچم مشکی وسط عرش زدند مجلس حضرت زهراست بیا تا برویم صف به صف بر سرو بر سینه زنان دُور حرم کوریِ دیده ی اعداست بیا تا برویم همه ی آل عبا رخت عزا بر تنشان روضه خوان زینب کبراست بیا تا برویم روضه خوانِ حرمش با دل پر آمده است روضه ی فاطمه بر پاست بیا تا برویم مهدیِ حضرت زهرا بخدا منتظر است به دلش چونکه تسلاست بیا تا برویم پُر شده از عطر حرم روح و دل و جان تراب هرکه دلداه و همپاست بیا تا برویم https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
💠غفلت نکنیم! بیاییم لذت حسینی(ع) بودن را بچشیم 🖊یادداشتی از استاد قلم؛ حجت الاسلام مصطفوی گیلانی 🌸سوم شعبان که معطر است به نام نامی حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، بیاییم با الهام از: «کلٌ خیر فی باب الحسین (ع)» از نام و مرام آن حضرت، تمسک بجوییم و روح و جسم خودمان را مزیٌن و متبرک به کمال خواهی بنماییم، تا بتوانیم چند صباحی در کوی دوست بیاساییم و با خشنودی او به سوی نهایت خوبی های دنیا و عقبا پرواز نماییم و نیازهای خویش را در زیبایی تفسیر نام امام حسین(ع) بجوییم؛ چون حسین(ع) مظهر و تماشاگه همه سعادتمندی هاست. 💐حسین(ع) یعنی: -- تفسیر همه خوبی ها؛ -- تسلیم محض پروردگار؛ -- غیرت به تمام معنا؛ -- دروغ نگفتن در همه حال؛ -- حمایت از فقیرا و مساکن؛ -- دوری از مال حرام؛ -- راستی و درستی؛ -- عشق به معبود؛ -- رعایت حق الناس؛ -- ربا نخوردن و رشوه نگرفتن؛ -- ظلم نکردن و ظلم نپذیرفتن؛ -- دست یتیم گرفتن و بدان ها رسیدگی کردن؛ -- اقامه نماز اول وقت؛ -- حمایت از مظلومان و محرومان؛ -- اهمیت به خانواده، اهل و عیال؛ -- رعایت حقوق طبیعت و محبت به مردم؛ -- مراعات حق همسایه و احترام به آنان؛ -- حرام بودن اختلاس و مراقبت از بیت المال؛ -- پایبند بودن به همه ارزش ها و دوری از همه رذیلت ها؛ -- حق گویی، حق طلبی، حق نویسی و حق مداری به تمام معنا؛ 🌸امام حسین(ع)، یعنی همه زیبای های گفته، ناگفته، نوشته و نانوشته های عالم... . 📝بیاییم در این روز خجسته و مبارک، با خود عهد کنیم، که از وجود معنوی، مرام متعالی و اوصاف الهی آن امام همام برای دنیای گذار و عقبای مانا توشه برگیریم، تا حسینی باشیم، حسینی بمانیم و با حسین همراه شویم. 👏إن شاءالله تعالی. https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
💠 آیت الله کوهستانی عارف بزرگ مازندرانی به خطیب شهیر حجت الاسلام صدرایی اشکوری چه گفت؟ ☸️ آیت الله ري شهري از حجت الاسلام سيد قاسم شجاعي نقل می کنند: قبل از انقلاب حجت الاسلام سيد محمد علي صدرايى اشكوري از وعاظ رشت دچار عارضه قلبي شد، او را در بيمارستان آبان تهران بستري كردند. روزي به اتفاق مرحوم فلسفي به عيادت ایشان رفتیم. 🔹آقاي فلسفي به آقای اشکوری گفتند: وضعتان چه طور است؟ گفت:عطيه آقا سيدالشهدا ما را اداره مي كند. آقاي فلسفي گفتند: ما همه از آقا سيد الشهدا برخورداريم. عرض كرد، آقا ما پیش حضرت حساب دیگری داریم. 🔸آقاي فلسفي پرسیدجريان چيست؟ آقاي صدرايي گفت: يك قطعه باغ چاي دارم كه عطيه سيدالشهدا است و در دوران تقاعد و پيري مرا اداره مي كند. آقاي فلسفي گفتند، از كجا مي گوييد عطيه سيدالشهدا است؟ او جواب داد، من اين باغ را براي معامله قولنامه كرده بودم، دو روز بعد به ديدن آيت الله كوهستاني رفتم، وقتي كه وارد شدم، ايشان فرمودند: صدرایی چرا عطيه ملوكانه را مي فروشي؟ عرض کردم: آقا من با شاه كاري ندارم ! فرمودند:«اين را نمي گويم آقا سيدالشهدا را مي گويم، يادت هست درجوانی درحرم سيدالشهدا بالاي سرآقا ، سرت را به شبكه نزديك كردي وگفتي: آقا… مي خواهم لطفي کنید كه در دوران تقاعد سر سفره شما اداره شوم، اين باغ اجابت آن دعاست، چرا معامله كردي؟!» حالم منقلب شد، سر خم کردم و دست آقا را بوسیدم بلافاصله به رشت بازگشتم و قول نامه را پاره كردم و تا الان زندگي من ازاين باغ اداره مي شود. 📚 كيمياي محبت ص91 https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
🏴 بمناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه « معیار فاطمی » فاطمه، اسوه و سرمشق است، در اندیشیدن و مهر ورزیدن، در پارسایی و عبادت، در دین شناسی و معرفت، در تربیت فرزند و مادری، در ازدواج و خانه داری و آئین همسری، در خورد و خوراک و معیشت و ساده زیستی و حیا و حجاب و پاکدامنی، در تلاش و مبارزۂ اجتماعی، در موضعگیری و تعهد شناسی، در بودن و زیستن و سخن گفتن و عمل کردن. او فاطمه ی فلاح و زهرای زندگی و الگوی ایمان است. مگر نه این که از الگو باید سرمشق گرفت و با او همسو و همسان و همراه و هم روح و همرنگ بود؟ بانوان مدعی فاطمه دوستی، بیخود برچسب «شیعه» و «مُحبّ» به خود نزنند، خود حضرت زهرا«ع»فرمودند: «شیعه ما» کسی است که: ۱.به آنچه گفتیم،عمل کند، ۲.ازآنچه نهی کرده ایم،بپرهیزد. پس باید کوشید تا از مرتبه دوست داشتن به رتبۂ والای پیروی کردن رسید. این ، معیار «شیعه بودن» از نگاه زهرای اطهر است. رعایت «حجاب» هم یکی از همین هاست. آیا می توان در این مسیر پاک،به فاطمه رسید ؟ طیّ این فاصله ، با گام تقوا و تدیّن و تعهد ممکن است . اشک و عزاداری، تنها شاهد محبت است ، نه نشان تبعیت، گریه و روضه هم ، گواه «عشق» است، نه نشان «شیعگی» «فاطمه» به ما آموخت که می توان با جامۂ قناعت بر تن ،زره صبر و استقامت در بر،و پوشش حیا و حجاب در سیما، در میدان زندگی به برترین چهرۂ فضیلت آراسته گشت و با رفتار خویش، حیا و عفاف را معنی کرد و برای همۂ زنان در طول تاریخ در عرصۂ «زن و زندگی» الگو شد . خودرا با «معیارفاطمی» ارزش‌گذاری کنیم. ✍🏼استادجواد محدثی 🔳 https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
☑️هفت مصیبت جانسوز کاروان اسرا از زبان امام سجاد(علیه السلام) 🔘امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود. 1️⃣.ستم گران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 2️⃣.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(ع) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. 3️⃣.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 4️⃣.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» 5️⃣.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. 6️⃣.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 7️⃣.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📚تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني، ص ۴۱۲./سوگنامه آل‌محمد، محمدی اشتهاردی، ص 476 https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
🥀رازهای سفر زینب کبری(ع) از شام غمزده ✍️حاج غلامرضا سازگار عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم ز جا بر خیز ای صد پاره تر از گل تماشا کن که از جسم شهیدانت دلی زخمی تر آوردم تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم چو بر گشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم مسافر از برای یار سوغات آورد اما من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل که من بر تو خبرهای فراوان از سر آوردم چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم خبر از چوب و از لعل لب و طشت زر آوردم ز اشک چشم و سوز سینه ی مجروح و خون دل همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم ز سیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را به آهم شعله ها از سینه ی «میثم» بر آوردم https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
🥀قصه پر غصه کربلا🥀 آسمان را به من نشان می‌داد آن‌که در خون خویش جان می‌داد دیدم آن روز حضرت خورشید بر سر نیزه‌ها اذان می‌داد تشنه‌ای بر مناره‌های عطش اذن رفتن به کاروان می‌داد عابران رد پای ایمان‌اند بوسه بر گام‌شان، جهان می‌داد مهر، همسایه‌ی سخاوت شد کودکی داشت آب و نان می‌داد یک نفر زیر بارشِ تابش مرهم از جنسِ سایبان می‌داد جاریِ شوقِ چشم‌های حزین مهربانی به رایگان می‌داد سرو، آیینه‌ی سرفرازی نخل در پای نهر جان می‌داد تا رسیدن چقدر باید رفت؟! شورِ " یا لیتنا " توان می‌داد عشق در جاده گرم هروله بود کاش این غصه‌ها امان می‌داد . . . @dorde_dard 🖤🖤🖤🖤🖤 https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926