⭕️ماجرای #قندان_اتاق_امام و خاطره شیرین #وزیر_بهداشت
👤دکتر هاشمی گفت: خاطرات فراوانی از #امام در ذهنم است البته نه به اندازه کسانی که امام را زیاد ملاقات می کردند.
🔻یکی از شیرین ترین این خاطره ها که هنوز پیش چشمانم است؛ شبی بود که با تعدادی از دوستان از #منطقه آمده بودم و قصد داشتم همان شب به #منطقه برگردم، به محضر امام رسیدیم، در اتاق پشت حسینیه( اتاق امام) ایستادم و منتظر شدم تا بقیه اتاق را ترک کردند.
🔻 سپس به امام گفتم من دارم بر می گردم #منطقه(جبهه)، چیزی را به عنوان #تبرک به من بدهید برای بچه ها ببرم، ایشان احمد آقا را صدا کردند و گفتند: "
🔻 #قندان را بیاورید" و ایشان #قندان را آوردند و امام (ره) زیر لب دعایی خواندند و دستانشان را بر روی قندها کشیدند،من دستهایشان را بوسیدم و بیرون آمدم. آن زمان از همان #اورکت_های_سبز_رنگ داشتم که معروف بود به اورکت های آمریکایی که دانه ای هفتصد تومان می فروختند،
🔻تمام قندها را در جیب اورکتم ریختم و قندان را که قندان ساده ای هم بود روی ایوان گذاشته و از پله ها ی ایوان پایین آمدم.در همان لحظه آقا شیخ حسن صانعی من را صدا کردند و گفتند:
🔻این چه کاری بود کردی؟!😳
🔻دکتر هاشمی ادامه داد: چرا همه قندها را در جیبت ریختی؟
🔻در پاسخ داستان را شرح دادم و ایشان گفت: چرا همه قندها را در جیبت خالی کردی؛ مگر نمی دانستی قندهای امام کوپنی است؟!!!!
🔻برای من باور پذیر نبود کسی در آن موقعیت و مقام، مثل بقیه مردم زندگی کرده و اصول را رعایت می کند و با همان مسیری تعیین مایحتاج می کند که دیگران می کنند/برنا
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
⭕️ماجرای #قندان_اتاق_امام و خاطره شیرین #وزیر_بهداشت
👤دکتر هاشمی گفت: خاطرات فراوانی از #امام در ذهنم است البته نه به اندازه کسانی که امام را زیاد ملاقات می کردند.
🔻یکی از شیرین ترین این خاطره ها که هنوز پیش چشمانم است؛ شبی بود که با تعدادی از دوستان از #منطقه آمده بودم و قصد داشتم همان شب به #منطقه برگردم، به محضر امام رسیدیم، در اتاق پشت حسینیه( اتاق امام) ایستادم و منتظر شدم تا بقیه اتاق را ترک کردند.
🔻 سپس به امام گفتم من دارم بر می گردم #منطقه(جبهه)، چیزی را به عنوان #تبرک به من بدهید برای بچه ها ببرم، ایشان احمد آقا را صدا کردند و گفتند: "
🔻 #قندان را بیاورید" و ایشان #قندان را آوردند و امام (ره) زیر لب دعایی خواندند و دستانشان را بر روی قندها کشیدند،من دستهایشان را بوسیدم و بیرون آمدم. آن زمان از همان #اورکت_های_سبز_رنگ داشتم که معروف بود به اورکت های آمریکایی که دانه ای هفتصد تومان می فروختند،
🔻تمام قندها را در جیب اورکتم ریختم و قندان را که قندان ساده ای هم بود روی ایوان گذاشته و از پله ها ی ایوان پایین آمدم.در همان لحظه آقا شیخ حسن صانعی من را صدا کردند و گفتند:
🔻این چه کاری بود کردی؟!😳
🔻دکتر هاشمی ادامه داد: چرا همه قندها را در جیبت ریختی؟
🔻در پاسخ داستان را شرح دادم و ایشان گفت: چرا همه قندها را در جیبت خالی کردی؛ مگر نمی دانستی قندهای امام کوپنی است؟!!!!
🔻برای من باور پذیر نبود کسی در آن موقعیت و مقام، مثل بقیه مردم زندگی کرده و اصول را رعایت می کند و با همان مسیری تعیین مایحتاج می کند که دیگران می کنند/برنا
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm