هدایت شده از ماهشبتارم!☽
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱
🌱
#پـاࢪتچهلوپنجم✋🏻🍃
#ࢪمـانآیــہ🌸🌱
نشسته بودم داشتم به کارای دانشگاه رسیدگی میکردم که زهرا بدون در زدن اومد تو اتاقم...
-چیشد؟
+هیچی
-ناراحت شد؟
+نه...
فقط حقیقتو گفتم...
اعتقاداتم برام مهم تره زهرا
اگر اینجامم بخاطر اعتقاداتمه...
دوست نداشتم ناراحتشون کنم ولی حقیقتو باید میگفتم
-میدونم...
سرمو انداختم پایین و به بقیه کارا رسیدم...
فردای اون روز میریم و پدر همه چیز و میزنه به ناممو منو میبره شرکت و تا منو با همه اشنا کنه...
تا شب میمونیم تو شرکت و پدر تقریبا فوت و فن کارارو بهم یاد میده...
تازه وکیل و معاون شرکتم هستن که کمکم کنن، از دوستای قدیمی پدر هستن و خیلی ادمای درست و قابل اعتمادین...
میریم خونه...
من میرم اتاقم تا قبل شام کمی استراحت کنم...
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🌱
🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱