eitaa logo
مدافعان حـــرم
915 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
10.7هزار ویدیو
229 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16840085351512 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
⌝جان گفٺن ٺو ٺمديد نفس ها؎ من اسٺ🫀🫂⌞ ─━━━━⊱✿⊰━━━━─
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تُویِ این آسِمونِ شلوغ " تُـــــویی♡ " ماهِ مَن🫀🫂 ─━━━━⊱✿⊰━━━━─ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حالا از فاز عکس های عاشقانه بیاین بیرون باهم دعای توسل بخونیم😌
عاشقان وقت نماز است 🫀🌱 اذان میگویند 🎶 قبله هم سمت نماز است اذان میگویند التماس دعا منو فراموش نکنیدا 🥲🌹
کانال جنت الحسین_۲۰۲۳_۰۴_۱۶_۲۱_۴۴_۳۸_۵۸۵.mp3
2.7M
دیگه هیچی حالمو خوب نمیکنه اِلا حرم... سید رضا نریمانی رزق شبانه
مدافعان حـــرم
دیگه هیچی حالمو خوب نمیکنه اِلا حرم... سید رضا نریمانی رزق شبانه
هـرڪہ ایـن روزـه هـاے حـال هـواش ڪربلاـے هسـت ایـن مداحـے بـزاره ـبراے تمـامی ادـمین هاے این ڪانال هم دعــا ڪنید ڪربلا بطلبـہ ڪه بدجـور حـال هـوا مون بـد 😢 اقـاجـان هـواے دلتنگے هامون داـشتہ باش
بمیرم! که‌ هنگام‌ گناه.. ازحسین(علیه‌السلام) حیا نکردم:💔 ‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دَرس‌خونـدَن‌فَقَط‌شُروعِش‌کِہ‌میشینۍ‌ پـٰاۍدَرس‌سَختہ☝️🏻.! بَعدش‌کِہ‌خوابِـت‌بُرد‌راحَـت‌میشہ😐😂؛ ھَمین‌قَدر‌جَذاب‌و‌سـٰاده🚶‍♀!'‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️بسم الله الرحمن الرحیم ❤️ قسمت بیست و هفتم حمله زینبی بیچاره نمی دونست … بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه داشتم … با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه ای کرد و بلند شد، نشست … از حالتش خنده ام گرفت … - بزار اول بهت شام بدم … وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم …کارم رو شروع کردم … یا رگ پیدا نمی کردم … یا تا سوزن رو می کردم توی دستش، رگ گم می شد … هی سوزن رو می کردم و در می آوردم … می انداختم دور و بعدی رو برمی داشتم … نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم … ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم … - آخ جون … بالاخره خونت در اومد …یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده … زل زده بود به ما … با چشم های متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می کرد … خندیدم و گفتم … - مامان برو بخواب … چیزی نیست …انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود … - چیزی نیست؟ … بابام رو تیکه تیکه کردی … اون وقت میگی چیزی نیست؟ … تو جلادی یا مامان مایی؟ … و حمله کرد سمت من …علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش … محکم بغلش کرد… - چیزی نشده زینب گلم … بابایی مرده … مردها راحت دردشون نمیاد …سعی می کرد آرومش کنه اما فایده ای نداشت … محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می کرد … حتی نگذاشت بهش دست بزنم …اون لحظه تازه به خودم اومدم … اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم … هر دو دست علی … سوراخ سوراخ … کبود و قلوه کن شده بود …
قسمت بیست و هشتم : مجنون علی تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود … تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت …علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش … تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم … لیلی و مجنون شده بودیم … اون لیلای من … منم مجنون اون …روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت … مجروح پشت مجروح … کم خوابی و پر کاری … تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد …من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود … اون می موند و من باز دنبالش … بو می کشیدم کجاست … تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم … هر شب با خودم می گفتم … خدا رو شکر … امروز هم علی من سالمه … همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه …بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت … داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد … حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه …زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن … این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت … و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم … تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد …تو اون اوضاع … یهو چشمم به علی افتاد … یه گوشه روی زمین … تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود …
قسمت ۲۷ رمان بدون تو هرگز.mp3
2.3M
قسمت ۲۷رمان بدون تو هرگز . . 🌸🌸🌸🌸
قسمت ۲۸ رمان بدون تو هرگز.mp3
2.15M
صوت قسمت ۲۸ رمان بدون تو هرگز . . 🌹🌹🌹🌹🌹
۶ ماهه سر رسید رو خریدم هنوز نتونستم شعرش رو کامل بخونم😂 کسی میتونه بخونه با معنی ناشناس بگه😁👇 https://harfeto.timefriend.net/16516470681921
میدونے‌رفیق!؟‌ تا‌یه‌اتفاقے‌افتاد،سریع‌نگو‌خدامنو‌ فراموش‌کرده🌱 نگو‌دیگه‌عاشقم‌نیست...🖇 شاید‌وقتے‌پشت‌سرهم‌مشکلات‌هست دلیلش‌اینه‌روحت‌میخواد‌ متعالے‌بشه♥️|| شاید‌اگه‌دلت‌بیقراره... دلیلش‌اینه‌خدا‌دلش‌برات‌تنگ‌شده 🍃 شاید‌اگه‌یه‌اتفاقی‌نمیوفته‌، دلیلش‌اینه‌حکمتے‌داره‌پس‌صبر‌کن🙂☝️🏻 +خدا‌کافیه‌برات‌پس‌آروم‌باش🔏🌸
توڪل‌به‌خدا، توسل‌به‌اهل‌بیت توجه‌به‌دولب‌سیّدعلی؛ والسلام‌هیچ‌خبری‌دیگه‌توعالَم‌نیست✨🧡 ‌
‌بھ‌نفس‌ها؎‌تو‌بند‌است‌مرا‌هر‌نفسۍ اللھم‌احفِظ‌قائدَنا‌الامام‌الخامِنھ‌ا؎♥️ |..♥️🚘..| |..♥️🚘..|
تا رنـج‌ تحمل‌ نکنی گنج‌ نبینی، تا شب‌ نرود صبح‌ پدیدار نیایـد!
مدافعان حـــرم
تا رنـج‌ تحمل‌ نکنی گنج‌ نبینی، تا شب‌ نرود صبح‌ پدیدار نیایـد!
بگذاراگرهیچی‌هم‌نشدیم‌درراه‌‌توباشد بگذار‌بگویندبه‌‌سمت‌‌خدا‌رفت ؛ ولی‌هیچی‌نشد :)!
انتقـٰاد‌از‌خـویشتݧ‌را جـزء‌بـرنـٰامـه‌هـٰای خـود‌قـرار‌دهیـد🌱-! -شھیـد‌بھشتۍ .
- این لحظه رو براتون آرزو میکنم که خدا بهتون بگه ؛ قَدْ اُوتِیتَ سُؤْالَكَ خواسته‌ات به تو داده شد ..
‌ -چوخُدابودپَناهَت،به‌دِلت‌غُصه‌نیایَد🌱.‌
مدافعان حـــرم
‌ -چوخُدابودپَناهَت،به‌دِلت‌غُصه‌نیایَد🌱.‌ #عکاسی_مجاهد
‏خدایی همه مون باید یه باباطاهر داشته باشیم تا یوقتایی بهمون بگه "گلِ سرخم چرا پژمرده حالی؟ بیا قسمت کنیم دردی که داری، که تو کوچک دلی طاقت نداری" >>>>