السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ.
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مىيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود، سلام بر تو اى پاكنهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعدهاى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دلبسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم.
#امام_زمان
🕊🌱
شهید محسن حججی:
"اگه عکس شهید جلوی چشمت باشه ،دیگه ازش خجالت میکشی هر کاری انجام بدی"
#شهادت
#شهیدمحسن_حججی
یجـوریدرسبخـونیدکه؛
اسمتونبِرهتـولیـستِ
ترورِمستکبرینعالم🕶..!'
(بچا حتی اگه امتحاناتتون تموم شد از کتاب خوندن دست نکشید !
منظورم مطالعه ی آزاده چه درمورد کسب و کار باشه چه شهدایی و اهل بیتی روزی نباشه که کتاب نخونده باشید(:
#توصیه_نامه_گمنام )
{💙🚙}
سرپرست خانوارهای بیسرپرست بود
زیردست نواز بود. بعداز شهادتش فهمیدیم که سرپرستی5.6 خانواده را برعهده داشت. در پایگاه شیراز معماری به نام قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه، خفه شد. جواد از آشپز رستوران خواسته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده قبادی هم بدهند و خودش پول آن را حساب میکرد. البته هیچ وقت به من نمیگفت. یک روز خانم قبادی به منزل ما آمد و موضوع را به من گفت و تاکید کرد: میخواهم شما هم راضی باشید. گفتم: آنچه سرهنگ فکوری میکند مورد قبول و رضایت من است.
﴿💙🚙﴾#شهیدانه
﴿💙🚙﴾#خاطرات_شهید
﴿💙🚙﴾#شهید_فکوری
{🤎📦}
خاطرات شهید فکوری
مهریه 50 هزارتومانی شهید فکوری برای همسرش
همسر شهید فکوری میگوید: این قدر در خانواده و فامیل ارتشی داشتیم که تا صحبت یک خواستگار ارتشی برای من شد، مادربزرگم و دایی و عمهام که در واقع به خاطر مرگ زود هنگام پدر و مادرم سرپرستی و نظارت کلی بر زندگی من داشتند، ندای مخالفت سر دادند. موضوع مدتی مسکوت ماند تا وقتی که تحصیلات شهید فکوری در آمریکا تمام شد و این بار خودش به خواستگاری آمد، برای ازدواج خیلی بزرگ نشده بودم ولی از او خوشم آمد، خانواده هم وقتی رضایت مرا دیدند، چارهای جز موافقت نداشتند. مهریه 50 هزارتومانی تعیین شد. سال 42 بود و مراسمی انجام گرفت و بعد از یک ماه نامزدی من به خانه شهید فکوری رفتم. 6 ماه بعد زندگی سیال ما شروع شد. 6 ماه بعد در فرودگاه مهرآباد سپری شد. سه سال هم در پایگاه شاهرخی همدان، 3 سال در تهران، 8 سال در شیراز و .... همینطور زندگیمان در جاهای مختلف میگذشت.
انوش و آیدا به فاصله یک سال در همدان به دنیا آمدند و علی پسر کوچکم در شیراز. تا قبل از تولد بچهها اغلب وقت ها که جواد ماموریت داشت، من هم با او میرفتم ولی بعد از آن، وقتی که برای ادامه تحصیل دوباره، بورسیه آمریکا گرفت، تنها ماندم. ولی سال 56 که بایست دوره ستاد را در آمریکا میگذراند، من و بچهها هم با او رفتیم.
﴿🤎📦﴾#شهیدانه
﴿🤎📦﴾#خاطرات_شهید
﴿🤎📦﴾#شهید_فکوری
{🤍🩹}
کار زیاد و .... شهادت
حجم زیاد کار به او اجازه استفاده از مرخصی نداده بود. برای همین درخواست 3 ماه مرخصی داد. قرار بود بعد از اتمام دوره، مدتی برای تفریح به سفر برویم. ولی با وقوع انقلاب. روز بعد از تمام شدن دوره به ایران برگشتیم. اسفند 57 بود. خانه و زندگیمان در شیراز بود ولی بعد از سه ماه به تبریز منتقل شد.
در تبریز درگیری با حزب خلق مسلمان آغاز شده بود و جواد فرمانده مقابله با آنها بود.
البته 48 ساعت او را گروگان گرفته بودند که با وساطت یک درجهدار نیروی زمینی که او را نشناختیم، آزاد شد، وقتی برگشت تمام تنش کبود بود، زخم های عمیقی در پایش به وجود آمده بود. او در تبریز ماند و من و بچهها در خانه عمهام در تهران مستقر شدیم.
بعد از ماموریت تبریز و سرکوب حزب خلق مسلمان به فرماندهی پایگاه یکم فرودگاه مهرآباد منصوب شد. بعد از یک ماه فرمانده نیروی هوایی شد و ما نیز با او به دوشان تپه منتقل شدیم. با شروع جنگ، 20 روز خانه نیامد.
یک سال بعد از فرماندهی با حفظ سمت وزیر دفاع شد و یک سال و چند ماه وزیر بود و بعد مشاور عالی ستاد مشترک ارتش شد و بالاخره در 7 مهرماه سال 60 در راه برگشت از جبهه بر اثر سقوط هواپیما شهید شد.
﴿🤍🩹﴾#شهیدانه
﴿🤍🩹﴾#خاطرات_شهید
﴿🤍🩹﴾#شهید_فکوری
❤️✨
آرومموقتیتوقلبمدارم
رویایدیدنتوراچشمانتظارم...🕊
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج
#امام_زمان
رو؎ِدیـوارِدلَـمحَڪشُـدهبـٰاجُوهَـراشڪ پـِسـرفـٰاطمِـه؏َـجِِللِـوَلیِـڪَالفَـرَج((((:💚!
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج
#امام_زمان
مردمهروقـتڪارتونجایۍگیرڪرد..،
امامزمـٰانتونروصـــداڪنیدیـٰاخودش
میـٰاد..،یایڪۍرومۍفرستہکہڪارتون
روراھبنـدازھ . . :)
#شھیدتورجۍزادھ🌱'!
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج
سلام مشتیا🌿🌱
خسته نباشید به شما عزیزان پر تلاش😎💪🏽
اومدم بگم دمتون گرم که با ما هستید 🥺❤️
خیلی برام دعا کنید 🥺💔
نظرات،پیشنهادات، درد و دل، اعتراض ، انتقاد
درخدمتیم
آیدی برای عزیزانی که نمیتونن داخل لینک برن🌿 @Loveshahadat
ناشناس:https://harfeto.timefriend.net/16840085351512