eitaa logo
مدافعان حـــرم
915 دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
10.7هزار ویدیو
229 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16840085351512 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ. سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام‌ بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مى‌يابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مى‌شود، سلام بر تو اى پاك‌نهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعده‌اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دل‌بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب می‌جويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار می‌كشم.
arbain_990717_4.mp3
2.82M
عمه‌بکشم‌سرمه‌چشام‌ناز‌میشه‌مگه‌نه؟
enc_16297048737113875643025.mp3
7.31M
خیمه‌ی‌دل،بوی‌کربلا‌گرفت..🖤
enc_16903885002513053226082.mp3
4.01M
حرم‌بزن‌به‌دل‌ِخاک‌نینوا..💔
7d8a12e820ec2ce8e1c314c6b57f0be425894631-360p.mp3
3.34M
حی‌علی‌الحرم،حی‌علی‌الحسین-!🖤
enc_16906776222454256981732.mp3
3.54M
کاشکی‌کربلا،باشه‌تو‌ایوون‌طلا‌..💔
- گردنت را می‌شکست آنجا اگر عباس بود .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامه خدا واسه امروزت؛ اسکرین شات بگیرو روزتو بساز.😌🤍
آره خلاصه ✋🏾😂
•••🍋🔗" میگفت‌‌‌؛ اگھ‌میگیدالگوتون حضرتِ‌زهراست‌بآیدکارۍکنید‌ ایشان‌از‌شمآراضۍباشند‌وحجآبِ‌ شمافآطمـے‌باشد":)) 💛✌🏻 -شھیدابرآهیم‌هآدۍ' {🔗🍋} ☜ {🔗🍋} ☜
🖇💚 آنهاچفیه‌داشتند… توچادرداری...! آنان‌چفیه‌می‌بستندتابسیجی‌واربجنگند.. توچادرمی‌پوشی‌تازهرایی‌زندگی‌کنی.. آنان‌چفیه‌راخیس‌می‌کردن‌تانفس‌هایشان آلوده‌ی‌شیمیایی‌نشود.. توچادرمی‌پوشی‌تاازنفس‌های‌آلوده‌دورباشی.. آنان‌باچفیه‌زخم‌هایشان‌رامی‌بستند.. تووقتی‌چادری‌می‌بینی‌یادزخم‌پهلوی‌مادرمی‌افتی.. آنان‌سرخی‌خونشان‌رابه‌سیاهی‌چادرت‌امانت داده‌اند.. توچادرسیاهت‌رامحکم‌می‌پوشی‌تاامانتدارخوبی‌باشی.. [🖇💚] ☜ [🖇💚] ☜
👑 دراین زمانہ اگر بہ خاطر "حرف مردم" تغییر ڪنے این جماعتـ هر روز تُ را جور دیگر مےخواهند 😒 ولے😌☝️ لبخند خالق را به هیچ حرفے ترجیح نده 😉
•🌻✨• امـام‌زمانـم!نامـت‌‌کہ‌‌مۍآیدآرام‌‌میـشم. گویۍجـز‌تـو‌هیـچ‌نیسـت‌مرا سوگند‌بہ‌نامت‌‌کہ‌تو‌آرام‌منۍ...!
درد این است که ما مدعی هجرانیم ؛ دردِ هجران تو چشیدی و نفهمید کسی ...
همینقدر پایه 😂🚶🏽‍♂
رفقای گل و گلاب 😁✋🏾 ما یه کانالی زدیم به نام این کانال دلیه 🥲🌱 خیلی خوشحال میشم که با ما باشید 🫀🥲 •┄┅┅┄✾🌚‌⃟💚✾┄┅┅┄• https://eitaa.com/mamloazehsas •┄┅┅┄✾🌚‌⃟💚✾┄┅┅┄• من منتظرتم و روت حساب کردم دوست من 🥲✨ 🫂مملو از احساس
مدافعان حـــرم
عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا
بسم الله الرحمن الرحیم دیگر نفس کسی بالا نمی آمد که در تاریک و روشن هوا، آوای اذان مغرب در آسمان پیچید و به »أشْهَدُ أنَ عَلِی ولی الله « که رسید، حیدر از جا بلند شد. همه نگاهش میکردند و من از خون غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریه ام گرفت. رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا می آمد، مردانگی اش را نشانداد :» من میرم میارمشون.« زن عمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :»داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!« اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه اش به وضوح شنیده میشد
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین زبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :» داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!« و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیبایی ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :» نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می-کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر داعشیها بشه؟« وعمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :» پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!« انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداری اش میداد :» مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچه هاش برمیگردم!« حالا نوبت زینب زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :» منم باهات میام.« و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد : »بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.« نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدم هایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم.
BQACAgQAAxkBAAE6zLphE-tZEuGM8a5wAVtYqIYh5_LrPgACrQoAAvgwmVBKaWikudneISAE.attheme
102.9K
تم ویژه ماه محرم🔗🖤 🖤 ⃟ ⃟ 🕊 ¦⇢ 🖤 ⃟ ⃟ 🕊 ¦⇢ 🖤 ⃟ ⃟ 🕊 ¦⇢