•••🗿🎤"
گفتیم بفرما انار.
یک انار برداشت, رفت بیرون سنگر. هم انار را شسته بود, هم وضو گرفته بود.یه دستمال سفید پهن کرد رو به قبله, انار را گذاشت, روی ان و شروع کرد دعا کردن و شکر خدا گفتن. بعد از ربع ساعت حمد گفتن, انار را پاره کرد و شروع کرد دانه دانه خوردن...
چه لذتی می برد از خوردن آن انار.
هدیه به شهید محمدرضا حسین پور صلوات,
{🗿🎤} ☜#شهیدانه
{🗿🎤} ☜#خاطرات_شهید
{🗿🎤} ☜#شهید_حسین_پور
🔴 «هی میگفت میخواهم مدافع حرم شوم! آن موقعها کم سن و سال بود و اجازه ندادم؛ مدام میگفت کاش در کربلا شهید شوم...
🔹 وقتی از پایگاه به امیر زنگ زدند که انگار چند نفر میخواهند بنرهای امام حسین(ع) را که به مناسبت محرم در میدان ساعت نصب شده است را آتش بزنند، طاقت نیاورد، لباس رزم پوشید و رفت. میگفت نابرادرها به امام حسین(ع) زورتان نمیرسد به جان بنرهایش افتادهاید؟؟ پسرم دست خالی بود! آن نابرادر چند ضربه به او زد و چاقو به یکی از چشمهایش زده بود که شدت جراحت به قدری زیاد بود که بعد از 4 روز به شهادت رسید همان آرزویی که داشت.»
🔹خاطره ای از پدر شهید مدافعامنیت امیر حسینپور
شادی روح شهید حسین پور صلوات🌹
#شهیدانه
#خاطرات_شهید
#شهید_حسین_پور