eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
19.4هزار ویدیو
207 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲ذکر "لاحول و لا قوة الا بالله" ذکر شریف《لا حول و لا قوة الا بالله》 را تأثیری است شگفت در برآورده شدن حاجت و باز شدن روزی. این ذکر دارای خاصیت هایی بسیار است. حضرت صادق علیه السلام که فرموده است: تعجب می کنم از کسی که مال و متاع دنیایی می خواهد و به این کلمه [ ذکر لا حول ] پناه نمی برد! همچنین از امام صادق علیه السلام نقل است که هر کس روزی صد بار این ذکر را بر زبان آورد، حق تعالی هفتاد نوع بلا را از او دفع می کند که کم ترین آن ها فقر و غم است. و نیز فرموده است که هر کس صد بار این ذکر را بگوید، فقر او را در نمی یابد. 📚 باقیات صالحات شیخ عباس قمی، ص۷۹۶ ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat 🎁@BEIT_Al_SHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹گرفتن حق... 🔸 آیت الله آقا مرتضی تهرانی (ره) ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat 🎁@BEIT_Al_SHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت نوزدهم: پدر حرف میزد و حرف میزد و سحر غرق در افکار ریز و درشتش بود و به اتفاقات چند ساعت پیش فکر میکرد و با خود می گفت: بی شک نجات از دست پلیس ، بدون حضور خانواده و آوردن وثیقه، مثل معجزه بود ، یک خوش شانسی که شاید برای هر کسی یک بار در طول عمرش پیش بیاید‌. بالاخره بعد از گذشت نیم ساعتی که سحر متوجه نشد چه جور گذشته، به کوچه نیمه تاریک منزلشان که در جنوب شهر بود رسیدند. چراغ تیر برق سر کوچه ، مثل همیشه پت پت می کرد و درب کرم رنگ و نیمه باز خانه شان که در انتهای کوچه بود، نشان میداد،کسی بی صبرانه منتظر آنهاست.. ماشین جلوی در ایستاد و پدرش با عجله پیاده شد و اشاره به سحر کرد که پیاده شود. سحر همانطور که در ماشین را میبست گفت: بابا، ماشین را داخل نمیاری؟! پدر بدون اینکه جوابی دهد با حرکت سر به او فهماند که فعلا ماشین را داخل نمی آورد. سحر پشت سر پدر وارد حیاط خانه شد. برق روی حیاط روشن بود و حیاط مثل همیشه تر و تمیز بود، خاک باغچه وسط خانه که درخت انگور و انار و خرمالو داشت نمناک بود و نشان میداد کسی به درختان آب داده و شاید برای اینکه وقت بگذرد خود را مشغول آن کرده است. سحر از دومین پله تراس بالا رفت که در ساختمان باز شد و مادرش در حالیکه اشک میریخت گفت: خدا مرگم بده سحر! کجا بودی دختر؟! سالمی؟! طوریت نشده؟! پدر همانطور که کفشهایش را در می آورد گفت: برو داخل هوا سوز داره، بزار به سر برسیم بعد سیم جین کن... مادر آهسته سرش را پایین آورد تو‌گوش سحر گفت: عمه مهری و پسر عمه ات، آقا جواد اینجان،روسریت را درست کن... سحر اوفی کرد و گفت: به خدا توی احوالات حوصله عمه ی تیز بین و اون استاددد دانشگاهش را ندارم، نمیشد امشب نیان؟؟ احتمالا خبرگزاریتون اونا را به اینجا کشیده؟! مادرش زهر چشمی گرفت و گفت: صدات را ببر، بده که نگرانت شدن هااا؟! ادامه دارد... 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
قسمت بیستم: پدر و مادر و سحر وارد هال شدند، به محض ورود عمه مهری صداش بالا رفت و‌گفت: به به، اینم سحر خانم، دیدی گفتم نگرانش نباشین ،این دختر زبر و زرنگی ست و در همین حین ،جواد که مثل همیشه کت و شلوار اتو کشیده اش جلب توجه می کرد از جا بلند شد و همانطور که با نگاهش انگار تا مغز استخوان سحر را میدید گفت: دختر دایی کجا بودین؟! ما خیلی نگران... در همین حین عمه مهری وسط حرف پسرش پرید و گفت: باورتون نمیشه وقتی زنگ زدین و‌گفتین سحر خونه ما هست یا نه؟ آقای دکتر چقددد نگران شد، آخه...آخه... جواد که انگار میفهمید ته حرف مادرش چه خواهد بود، بریده ،بریده گفت: چرا این شکلی شدین سحر خانم؟! پدر سحر رو به جمع کرد و همانطور که اشاره به مبل های راحتی قهوه ای رنگ که کنار دیوار چیده شده بودند ،میکرد، گفت: سر پا واینستین ،بشینین....ماجرا داره... سحر که دختر محجبه و متینی هست ، همیشه هم چادر سرشه و... پدرش مشغول تعریف کردن داستانی شد که سحر سر هم کرده بود، مادرش که میدونست سحر مدتی ست ریخت و قیافه و پوشش تغییر کرده ، آه کوتاهی کشید و با اشاره به سحر به او فهماند که توی آشپز خونه بره و بعد خودش هم از جا بلند شد و گفت: حالا که خیالم راحت شد، برم یه استکان چای بیارم ، گلویی تازه کنید... همزمان سحر هم از جا بلند شد و گفت: منم برم لباسام را عوض کنم.... عمه مهری که غرق قصه داداشش بود چیزی نکفت و فقط جواد همانطور که خیره به سحر نگاه می کرد گفت: برو سحر جان... و این سحرجان گفتن،با اون حرکات عمه مهری،خبر دیگه ای میداد و سحر کاملا حس کرده بود که اینهمه محبت تازه، پشتش نیتی پنهان شده... سحر به طرف اتاقش رفت و مادر هم بدون اینکه چای بیاره، دنبال دخترش راه افتاد، محبوبه خانم می دانست که اتفاقی افتاده و خوب میفهمید اتفاقی که افتاده اون قصه ای نیست که شوهرش داره تعریف میکنه،پس دنبال سحر راه افتاد تا حقیقت را از زبان دخترش بشنود... ادامه دارد... 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
قسمت بیست و یکم: سحر وارد اتاق شد و‌ می خواست در را پشت سرش ببندد که متوجه حضور مادرش شد. مامان وارد اتاق شد ، در را بست و پشتش را به در زد و گفت: چی شده سحر؟ راستش را بگو، این چیه انداختی سرت؟ وقتی رفتی از خونه یه چی دیگه سرت بود‌.‌ سحر همانطور که دکمه های مانتویش را باز میکرد، برق اتاق را روشن کرد و گفت: مامان به خدا حوصله سین جین ندارم، یه بار برا بابا تعریف کردم ، برو بشین کنار بابا و عمه اینا، اونموقع کامل متوجه میشی.. مادر نگاه تندی به سحر کرد و‌گفت: نکنه توقع داری اون حرفهای الکی را که سر هم کردی و به خورد بابات دادی، منم باور کنم؟! بابای بیچارت در جریان نیست، اما من که می بینم و میدونم که چادر سر نمی کنی.....و با صدایی کشدار ادامه داد: ریختن سرم چادرررم را کشیدن؟! کدوم چادر را دختره ی چش سفید؟! یا همین الان واقعیت را میگی یا‌... سحر که اعصابش به قدر کافی خورد بود پیراهن بلند پسته ای رنگش را از کمد لباس کشید بیرون و همونطور که پیراهن را میپوشید گفت: مامان تو رو خدا دست بردار، چشم برات میگم ، اما نه الان...بزار عمه اینا برن...و بعد با حالتی ناراحت ادامه داد: اصلا کی عمه را خبر کرد؟ این پسره اتو کشیده را چرا انداخته دنبالش؟! مادر که با این حرف سحر یاد چیزی افتاده بود گفت: دیگه شد...بابات نگرانت بود...بعدم یه چی هست چند روز قبل می خواستم بهت بگم که نشد،یعنی بابات گفت بگم بهت..‌ سحر شال سبزش را روی سرش مرتب کرد و روی تخت نشست و‌گفت: تو رو خدا من امروز استرس زیادی کشیدم، ظرفیت یه فشار دیگه را ندارم مادر کنارش نشست و همانطور که به صورت زیبای سحر چشم دوخته بود گفت: استرس چیه؟! پسر عمه جانت، آقای دکتر، انگار گلوش پیشت گیر کرده و تو رو از بابات خواستگاری کرده... سحر اووفی کرد و‌گفت: توی این وضعیت همینو کم داشتم والااا بعد خودش را بالاتر کشید و گفت: حالا که اینجور شد، من اصلا از اتاق بیرون نمیام، خسته ام...خسته.. مامان از جاش بلند شد و‌گفت: پاشو دیگه ناز نکن...من که میدونم تو‌جواد را دوست داری، زشته...اونا بخاطر تو اومدن... سحر با یه حرکت شالش سرش را در آورد و‌گفت: من که دوستش ندارم، جوابم هم منفی هست،بزار از همین الان بفهمن چی به چیه... هر چی مامان اصرار کرد، سحر راضی نشد، روی تخت دراز کشید و وقتی صدای بسته شدن در اتاق رشنید، نفسش را بیرون داد... سحر خوب میدونست که جواد پسر خوب و تحصیل کرده ای هست و دست روی هر دختری بزاره ،جواب رد نمیشنوه...اگر توی شرایط دیگه ای بود ، حتما جوابش مثبت بود... اما سحر رؤیاهایی داشت....و ازدواج در این رؤیا جایی نداشت.. ادامه دارد.. 📝 به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
🕊✨ دلت که گرفت، قرآن و بردار، بسم‌الله بگو و یه صفحه‌شو باز کن و بگو: خدایا یه کم باهام‌حرف‌بزن، آروم‌شم 🕊🌿 دلتون برقرار ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
🕊🌿قوت قلب اونجا که خدا میگه: لَا تَخَافَا ۖ إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ نترسید بندگان من! حواسم بهتون هست، می بینمتون و می شنومتون. ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
📆 تقویم روز 📌 پنجشنبه ☀️ ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ هجری شمسی 🌙 ۲۱ صفر 1445 هجری قمری 🎄7 سپتامبر 2023 میلادی ╲\   ╭``┓ ╭``🦋╯ ┗`╯  \╲‌ ╔═ೋ✿࿐ #🦋 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
صبح دلنشین... - صبح دلنشین....mp3
5.06M
روز 16 شهریور ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی خیلی ساده است ، در چهار عبارت خلاصه میشود؛ که اسرار حیات آدمیست! 1⃣آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛ تا بتواند بگوید: "متاسفم" 2⃣آدمی باید شجاعت داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "من را ببخش" 3⃣آدمی باید عشق داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "دوستت دارم" 4⃣آدمی باید شاکر داشته و نعمتهایش باشد؛ تا بتواند بگوید: "متشکرم" و در نهایت آدمی باید به درک راز نهفته در این چهار عبارت برسد؛ تا بتواند مسئولیت زندگی خویش را به تمامی بپذیرد... ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫هربار که میگی حسش نیس یه سیلی تو گوش آرزوهاته...💫 ‼️این ویدیو رو بادقت ببین‼️ @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
️حاتم طایی، هیچگاه اسمشو روی درخت یا سنگی حکاکی نکرد، ️او حتی با هیچ قلم، مرکب و رنگی اسمشو روی در و دیوار کسی ننوشت؛ ️ولی در کمال تعجب، نامش دنیا رو پر کرده!! با جوهره محبت نامت را بر دلها بنگار، بگذار نیکویی، نامت را زنده نگهدارد... @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ پنجشنبه ها، 🥀دلتنگی جور دیگری است ✨دلتنگ کسانی می شوی؛ 🥀که نبودنشان عمیق تر ✨از بودن خیلی هاست... ✨باید بنشبنی گوشه ای 🥀و با نداشته هایت خلوت کنی، ✨و بین اشک و لبخندهایت 🥀جای خالی آنها را ✨به آغوش بکشی... ✨به یاد عزیزان آسمانیمان 🙏شادی روحشان بخوانیم فاتحه و صلوات🙏 🙏😔 🕊✨ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍوعَجِّلْ فَرَجَهُم ╲\   ╭``┓ ╭``🥀╯ ┗`╯  \╲‌ ╔═ೋ✿࿐@Modafeane_harame_velayat🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟩 آیا می توانید جواب ضرب المثل تصویری بالا را حدس بزنید ؟ 🔹پاسخ ضرب المثل بالا فردا در کانال گذاشته میشود
🔻پاسخ ضرب المثل تصویری قبل 🟩گسترش و باز آفرینی ضرب المثل گل بود به سبزه نیز آراسته شد 🔹یعنی هر چقدر ذهنش خراب فکر می‌کرد، سعی داشت که خود را آرام کند و چیزی خراب نشود، دقیقا برعکس خراب شد و آشوب ذهنی هم که داشت خراب‌تر از قبل شد @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌نامه ای از طرف امام حسین علیه السلام، برای جاماندگان سفر اربعین 💔 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat 🎁@BEIT_Al_SHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸زندگی فراز و نشیب دارد. 🔹غم و شادی دارد, 🔸ثروت و تنگدستی دارد. 👫زن و شوهر عاقل باید: 👈با اعتماد به نفس و خوشرویی با همه این حوادث مواجه شوند 👈 در ناملایمات و سختیها, زود از جا در نروند و بی تابی نشان ندهند که بی تابی نشانه ضعف انسان است. 👈و بدانند که «قطعاً با هر سختی آسانی[نیز] است» ♡@Modafeane_harame_velayat
🍃 مرد بایستی به همسر خود، بخصوص در حضور دیگران احترام بگذارد. این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد. 👈 زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است به ویژه هنگامی كه در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد. ✅ این امر باعث می‌شود كه زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی كند و این احساس، شوق او را به زندگی زناشویی و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیت‌ها و سختی‌های احتمالی بیشتر می‌كند. @Modafeane_harame_velayat
✅ تجربه ای برای رسیدن به خواسته ها 👇 سلام خدمت همه خانمهای عزیز و دوس داشتنی😘 میخواستم تجربمو در مورد قانون جذب بگم... من ازش استفاده میکنم و واقعا رد خور نداشته تا الان...👍 اول اینکه من هر موقع چیزی احتیاج دارم میشینم یه لیست بالا بلند مینویسم از چیزایی که دوس دارم داشته باشم... ایده آل فکر میکنم و می نویسم... بدون اینکه حتی پول داشته باشم اون لحظه... فقط عمیقا باور دارم که هر چیزی رو که بنویسم محقق میشه برام ، چه کوچیک چه بزرگ باورتون نمیشه بعد از یه مدت دفترم رو که باز میکنم شروع میکنم تیک زدن😋 دومین اینکه من همسرم سه ماهه تابستون بیکار بود کلا... شغل آزاد... شرایط بدی بود واقعا... اما من مدام زیر دوش آب تکرار میکردم بهش پیشنهاد کار خوب میشه... و توی دفترمم می نوشتم صدها بار... دقیقا اخر تابستون بود که کار پشت کار تا همین امروز گیرش میاد و تونستیم کلی پس انداز کنیم اونم تو این شرایط سخت مالی و کاری...😉 برای من خرجش فقط یه دفتر بود و بس... همین الان شروع کنید و باور قلبی داشته باشید به کارتون... مثبت اندیش باشید☺️ گله و شکایت نکنید از وضع مالی... بگین همه چیز خوبه... خداروشکرکنید همیشه... مطمئن باشین نعمت به خونه ها تون سرازیر میشه😍 @Modafeane_harame_velayat
در وجود هر انسان بذری به نام استعداد هست که سالهای اول کودکی شروع به جوانه زدن می کند، این بذر برای قد کشیدن و میوه دادن نیاز به مراقبه و بستری امن و حاصلخیز دارد، وگرنه مانند بذری افتاده در شوره‌زار، از بین می‌رود. به محض دیدن جوانه استعداد فرزندانتان، بستر مناسب و مراقبه مورد نیاز را به عمل آورید و به آنها بگویید: اعتماد دارید که می توانند در آن زمینه فوق العاده باشند. 👠 @Modafeane_harame_velayat
🌱✨🌱 🌸🍃 وقتی همسرتان با شما درد و دل می‌کند؛ لطفا فقط گوش کنید! ➖ نگویید: حقته! ➖ نگویید: راست گفته! ➖ نگویید: مقصر خودتی! 🍂 حتی اگر شما هم در موضوع هستید، حرفی نزنید. بگذارید تخلیه شود و کنار شما به آرامش برسد. 👌🏼 چه مرد و چه زن نیاز دارند که گاهی فقط حرف‌هایشان شنیده شود و هیچ انجام نشود...! رابطه زناشویی @Modafeane_harame_velayat
.⭕️ اگر همیشه افکارتان منفیست؟ اگر روابطتان ناپایدار است؟ اگر همیشه افسرده و نگرانید؟ اگر درگیر اتفاقات گذشته هستید؟ @Modafeane_harame_velayat