🕊﷽ 🥀﷽ 🥀﷽ 🕊
♥️بسم ربالشهدا و الصدیقین♥️
🕊💐سلام بر تربت پاک شهدا💐🕊
💌سلام بر انسانهای پاکی که از خون پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند💌
📌هفتمین چله "کانال معنوی
بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت "
💫شروع چله 1402/08/04
✨در این چله 100🌺صلوات، قرائت زیارت عاشورا وسوره یس را 🎁 هدیه میکنیم به چهارده معصوم علیه السلام وشهدای والامقام.🤲
🤍🥀لیست شهدای والامقام🥀🤍
🕊۱- شهید آرمان علی وردی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/10942
🕊۲- شهید مرتضی بصیری پور🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11008
🕊۳- شهید محمود اخلاقی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11058
🕊۴- شهید سید رضا حسینی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11112
🕊۵- شهید محمد حسین فهمیده 🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11154
🕊۶- شهید منوچهر نصیرالاسلامی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11204
🕊۷- شهید علی اوسط عسگری🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11254
🕊۸- شهید سید حمید میرافضلی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11301
🕊۹- شهید محمدعلی حسینی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11375
🕊۱۰- شهید جواد محمدی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11417
🕊۱۱- شهید حسن اکبری🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11475
🕊۱۲- شهید دوستعلی رئیسی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11509
🕊۱۳- شهید محمود رادمهر🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11556
🕊۱۴- شهید امان الله جزینی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11617
🕊۱۵- شهید علیرضا یاسینی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11636
🕊۱۶- شهید حسین کشتکار🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11703
🕊۱۷- شهید غلامرضا مصطفوی 🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11760
🕊۱۸- شهید محمدعلی رجایی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11816
🕊۱۹- شهید غلامرضا کاظمی 🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11881
🕊۲۰- شهید علیرضا کریمی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11921
🕊۲۱- شهید جواد عابدی 🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/11985
🕊۲۲- شهید میثم نجفی 🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12040
🕊۲۳- شهید رجبعلی شعبانی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12084
🕊۲۴- شهید یوسف داورپناه🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12143
🕊۲۵- شهید سید علی زنجانی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/12211
🕊۲۶- شهید مرتضی هداوند میرزایی🥀
🕊۲۷- شهید علی عسگر یوسفیان
🕊۲۸- شهید محمد علی برزگر
🕊۲۹- شهید حمید سیاهکالی
🕊۳۰- شهید عبدالمطلب اکبری
🕊۳۱- شهید علی روحانی یزدلی
🕊۳۲- شهید غلامعباس عباسی مکوند
🕊۳۳- شهید سیدحسین بنی فاطمه
🕊۳۴- شهید منصور گلبادی نژاد
🕊۳۵- شهید دانیال لیاقتمند
🕊۳۶- شهیده عصمت پورانوری
🕊۳۷-شهید محمد حسین یوسف الهی
🕊۳۸- شهید عبدالمهدی مغفوری
🕊۳۹- شهید غلامرضا لنگری زاده
🕊۴۰- شهید حاج قاسم میر حسینی
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
💌زنده نگه داشتن نام ویاد شهدا کمتر از شهادت نیست♥️
بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقین
✨ششمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
1402/08/29
💫 امروز "دوشنبه" متعلق است به امام حسن مجتبی(ع)🌺 وامام حسین (ع)🌺
🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ بْنَ عَلِی
🌷⃟ *صلي اَللَّهِ عَلَيْكَ يا اباعبداللَّه
📌 "بیست و ششمین" روز از چله دور هفتم با 100🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫و قرائت سـوره یس💫 متوسل میشویم به چـهـارده معصــوم (ع) و شهید امروز " شهید مرتضی هداوند میرزایی "
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
شهید امروز: مرتضی هداوند میرزایی
💐🕊🥀💐🕊🥀💐
تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۱/۱
محل ولادت: روستای شوش آباد_توابع ورامین
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۱۸
محل شهادت: شلمچه
مزار: امامزاده عبدالله روستای جلیل آباد
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🌤مختصری از زندگینامه شهید مرتضی هداوند میرزایی🌤
💐🍃شهید مرتضی هداوند میرزایی در یکم فروردین 1346، در روستای شوش آباد از توابع شهرستان ورامین به دنیا آمد.
پدرش مصطفی، در صنایع دفاع کار می کرد و مادرش رقیه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
🥀🕊سرانجام در هجدهم بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه به شهادت رسید.
🌷✨مزار ایشان در امامزاده عبدالله روستای جلیل آباد تابعه شهرستان پیشوا واقع است.
💥توصیه شهید؛
اخلاق حسنه در زندگی داشته باشید
🌹شهید "مرتضی هداوند میرزایی" در وصیت نامه اش بیان می کند: «اخلاق حسنه و حسین گونه و زینب گونه بودن فراموشتان نشود.»
خواهران گرانمایه ام زینب گونه زندگی کنید و نسلی که در آینده تربیت کرده و می کنید آن چنان تربیت نمائید که روح اسلام را در فرزندانتان پیاده نمائید
و اسلام واقعی را فراموش نکنید در شهادتم بر مصیبت زینب و زهرا سلام الله علیها گریه کنید
و مادر عزیزم در زندگی نقش مادران صدر اسلام را داشته باش همچنانکه قبلاً هم داشته اید.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
💠وصیت نامه شهید والامقام مرتضی هداوند میرزایی💠
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
کسانی که در راه ما جهاد می کنند ما آنها را به راه خودمان هدایت می کنیم.
(قرآن کریم)
🌷به نام او که هر چه دارم از اوست. جان و روح و روانمان همه متعلق باوست و در آخر کسی جز او در این جهان استوار و ماندنی نیست و او نمی میرد و جاودانی است زیرا (کل نفس ذائقة الموت) (همه افراد طعم مرگ را خواهند چشید.) ولی چه مرگی، آیا آن مرگی که بعد از هزاران معاصی در نزد خدا انجام می شود سزاوار است یا مرگی که با عزت و شرف و مرگی که خداوند آن را می پذیرد با ارزش است.
🌷زیرا خداوند خود وعده کرده است که شهید با ریختن اولین قطره خونش گناهانش پاک می شود و تنها او خونهای گناهانش میشود پس این مرگ بهتر است و من از تمام مرگها حب این مرگ هستم و از او میخواهم که او این مرگ را نصیبم گرداند و خیر دنیا و آخرت نصیبم شود عزیزان وقتی بار سنگین گناهان را مشاهده می کنم و در آخر مرگی که تمام آرزوهایم را بگور می برد راه جهاد در راه معبود را انتخاب می کنم.
🌷زیرا او خود وعده داده است که اگر در راه او جهاد کنیم او خود ما را براه خود هدایت می کند و راه او شهادت است آری من با خون خود شهادت دادم که معبودی جز او نیست و شهادت دادم که محمد رسول اوست و علی ولی اوست و او را سپاس می گویم که مرا از قفس تنگ دنیا و زر و زیور این دنیای فانی نجات داد و مرا در زمره راهیانش قرار داد.
(الحمدالله رب العالمین).
🌷پیام به خانواده عزیز و محترم: ای پدر و مادر عزیزم که عمر درازی را در بزرگ و تربیت نمودن فرزندانتان سپری کردید و تا بحال وظیفه پدر و مادر بودن را با خود به یدی کشیدید از شما می خواهم که هر بدی که از من مشاهده کردید به بزرگی خودتان ببخشید.
🌷و از خداوند متعال به خاطر زحماتی که برای این امانت الهی کشیدید و در آخر او را در آبیاری درخت اسلام و معبود تقدیم کردید صبر و اجر عظیم مسئلت می نمایم و سعادت اخروی و دنیویتان را از درگهش خواستارم.
🌷پیام به دوستان و آشنایان: ای دوستان و برادران عزیزم که یک عمر را با شما سپری کردم و در کلاس و در جاهای دیگر با هم مونس و همدم بودیم من رفتم که درخت اسلام را آبیاری کنم و در راه معبود فدا شوم ای دوستان عزیزم شاید در من خصلت و صفتی ندیدید که مرا لایق شهادت بدانید ولی باید این را بدانید که خداوند بزرگتر از آن است که بنده گنهکاری که از گناهانش مهاجرت کرد و بسوی او شتافت را از درگاهش رد کند پس همیشه بیاد او باشید زیرا یاد او دلها را آرامش می دهد (الا بذکرا..تطمئن القلوب).
🌷و بدانید که هیچ راهی بهتر از شهادت در راه او نیست و سعی کنید که به این راه بشتابید و هر تندی و بدی که از این حقیر دیدید به بزرگیتان ببخشید و از اهالی حیدر آباد خواهش می کنم یک مقدار به اسلام فکر کنید ای دوستان عزیزم ای کارمندان دولت، اسلام را فراموش نکنید.
🌷و ای برادرهای انجمن اسلامی و پایگاه بسیج خواهش می کنم کارهایتان خالص باشد در جهت خدا و ندای ملکوتی قران و دعاها در مسجد در شبهای به خصوص مثل جمعه و غیر و فراموش نشود و راه حسن و اسماعیل عزیز را و دیگر شهیدان را ادامه دهید بخدا ما مسئولیم.
🌷پیام به مسئولان آموزشی: معلمین عزیز که یک عمر در خدمت شما به تحصیل مشغول بودم و بواسطه آموختنِ کلمه ای بنده شما بودم و از همه شما بخاطر رنج و مشقتهایی که در راه پرورش و آموزش این شاگردتان کشیدید سپاسگزارم
و از خداوند سعادت دنیا و آخرت برایتان آرزومندم و از شما معلمین و مدیر دبیرستان انقلاب اسلامی می خواهم که هر بدی و تندی که از بنده دیدید به بزرگواری خود ببخشید خداوند عنایت خاصه اش را نصیبتان گرداند ان شاءالله.
🌷خواهران گرانمایه ام زینب گونه زندگی کنید و نسلی که در آینده تربیت کرده و می کنید آن چنان تربیت نمائید که روح اسلام را در فرزندانتان پیاده نمائید و اسلام واقعی را فراموش نکنید در شهادتم بر مصیبت زینب و زهرا سلام الله علیها گریه کنید و مادر عزیزم با بودن و استواری است در زندگی نقش مادران صدر اسلام را داشته باش همچنانکه قبلاً هم داشته اید.
🌷و از کلیه اقوام و دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم مرا عفو کنید تا قرار گیرم در آن دنیا در هر امری خدا را از یاد نبرید
و اخلاق حسنه و ساده و حسین گونه و زینب گونه بودن فراموشتان نشود من میروم نزد مولایم حسین و نگرانم نباشید که در این عملیات مادرم زهرا (س) با ماست.
🌷خداحافظ اجر شما با خدا باد / دوستدار شما مرتضی هداوند میرزائی منطقه عملیاتی جنوب سال 65 تیر بارچی گروهان محبار دسته یک تیم یک. 110 خاتم الانبیاء استان تهران
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
❣خاطره ی مادر شهید بزرگوار مرتضی هداوند میرزایی❣
بعد از شهادت پسرم مرتضی
یک کبوتر🕊 تا چهلم شهید هر روز می آمد خانه ما...
حتی سر سفره هم با ما بود😢
تا صداش میکردیم می آمد
انگار روح شهید در قالب کبوتر🕊 بود چهل روز این کبوتر با بود.
بعد از چهلم رفت😔
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊گوش ها و چشم هایتان را متبرک کنید...
🦋مثل این کلیپ رو
خیلی کم میتونید گیر بیارید..
♥بیست عشق در یک قاب
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🚩هم نوا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🕯✨100🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫 و قرائت ســـــــــوره یس💫 به نیت چـهــــارده معددــوم (ع) و شهید مرتضی هداوندی میرزایی✨
🎁فایل pdf متن و ترجمه زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6008
🎁فایل صوتی به همراه متن سوره یس
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/7638
⚠️لطفا برای معرفی کامل شهدا به کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت بپیوندید .
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان #قسمت_هشتاد_چهارم 🎬: وشوشه برای شراره خبر آورده بود که هیچ دختری توی زندگی س
رمان واقعی
#تجسم_شیطان
#قسمت_هشتاد_پنجم 🎬:
سعید روی مبل خودش را انداخت و گفت: وای مامان اصلا حال رفتن به سرکار را ندارم..
محمود که خودش را با خواندن روزنامه سرگرم کرده بود، سری از تاسف تکان داد وگفت: حتما اینجا هم باز مثل کارای قبلت بدبیاری آوردی و نمی خوای بگی هاا؟! چقدر بهت گفتم نمایشگاه اتومبیل می خوای بزنی همین جا تو شهر خودمون ، ورامین بزن، لج کردی که حتما باید تهران باشه و شمال شهر...بهت گفته باشم، اینبار اگر ورشکست بشی وچمیدونم بگی کلاه سرم رفته و.. من نیستم، والا اندازه ده تا بچه خرج تو یکی کردم، بیا همراه خودم تو باغ و روستا کار کن ، این باغ اگر یک سوم نمایشگاه درآمد نداشته باشه، اونقدرا هست که بتونی زندگیت را بگذرونی و بری پی زن و..
فتانه که مشغول درست کردن چای بود،از روی اوپن سرکی کشید و گفت: اتفاقا خوب کاری کرد تهران زد، اولا ازاینجا تا تهران راهی نیست، بعدم اونجا درآمدش بیشتره، اینجا کی میاد ماشین انچنانی بخره؟! بعدم اگر می خواستم از توی روستا براش زن بگیرم که هزارتا بود، باید یکی را براش بگیرم که سعید منو ببره بالا تا عرش ،یه زن دهن پر کن در حد خانواده...
محمود نیشخندی زد و گفت: بگو می خوای یکی را بگیری مثلا با روح الله مقابله کنی، دست بردار زن، ببین روح الله توکل به خدا کرد و هر روز هم خدا را شکر مقامش میره بالا و بالاتر..
فتانه با خشم نگاهی به محمود کرد و گفت: میشه زیپ دهنت را بکشی، هر حرفی ما میزنیم آخرش باید به روح الله و مقام و پول و زن و بچه اش ختم بشه، حالا خوبه که چند ساله رفت و امد ندارین، اگر میومدن و میرفتن دیگه چه جوری چشای ما را در می آوردی؟!
محمود می خواست جوابی بده که صدای زنگ آیفون بلند شد.
سعید بازویش را از روی پیشانیش برداشت و گفت: این کیه؟! منتظر کسی هستین؟!
فتانه با حالت سوالی نگاهی به محمود کرد و محمود همانطور که از جا بلند میشد به طرف آیفون رفت و بعد از سلام و علیکی ، دکمه آیفون را فشار داد و رو به فتانه گفت: خیلی عجیبه، جمشید بود،این اینجا چکار میکنه؟! مگه زندان نبود؟
فتانه همانطور که به طرف اتاق میرفت تا لباس پلوخوری بپوشه گفت: قوم و خویشا تو هستن از من میپرسی؟!
محمود خنده بلندی کرد و گفت: تو و شمسی مدام جیک تو جیک هستین ،پس من از کی بپرسم و در همین حین تقه ای به در هال خورد و در بازشد و سر جمشید با موهای جوگندمی بلند و سبیل تا بنا گوش در رفته و صورت سبزه و چشمهای دریده از بین در پیدا شد.
سعید از جا بلند شد و همانطور که لباسش را مرتب می کرد ایستاد.
جمشید داخل شد و پشت سرش زیور و بعد هم شراره..
سعید با همه سلام علیک کرد، فتانه خودش را به هال رساند و محمود هم در حال خوش و بش با مهمونا بود.
مهمانها نشستند و فتانه داخل آشپزخانه شد و به سعید اشاره کرد که داخل اشپزخانه بشه..
سعید داخل آشپزخانه شد و فتانه به یخچال اشاره کرد و گفت: تا من یه چایی میریزم تو هم سبد میوه را بیار بچین توی این ظرف، انگار مصلحت بود تو نری سرکار و اینجا کمک دست من باشی
سعید خنده ریزی کرد و گفت: حالا انگاری چه شخص شخیصی اومده مهمونی، به قول بابا جمشید گوش بُر اومده، اون دخترش همچی آرایشی کرده، انگار اومده عروسی، چقدرم زشته..
فتانه هیسی کرد و گفت: نگو اینجور میشنون ناراحت میشن.
فتانه سینی چای به دست وارد هال شد، چای را به دست محمود داد تا بچرخونه و خودش روی مبل روبروی شراره نشست.
شراره نگاه خیره اش را به چشمهای فتانه دوخت، هر لحظه داغ و داغ تر میشد و همین حس را فتانه داشت.
شراره نگاهش را از فتانه به سعید دوخت که با ظرف میوه وارد هال شد، انگار بندی درون قلبش پاره شد، زیر لب گفت: چقدر خوش تیپه، حتی خوش تیپ تر از دیروز که توی نمایشگاه دیدمش و آرام زمزمه کرد، تو باید مال من بشی، حتی به قیمت جنگیدن با فتانه...
فتانه که سهل است با دنیا میجنگم تا به دستت بیارم، درسته من از نُه، ده سالگی به لطف مادربزرگم ،کارام را با موکلم انجام میدادم، خیلی راحت به خواسته ام میرسیدم، اما الان پشت سر سعید یکی مثل فتانه است که اون هم موکل داره، پس باید با قدرت بیشتری بجنگم تا سعید را بدست بیارم و میارم..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
رمان واقعی
#تجسم_شیطان
#قسمت_هشتاد_ششم 🎬:
از وقتی شراره چشمش به سعید افتاده بود دیگر شب و روز نداشت، مدام دنبال کارهایی بود که سعید را به سمت خودش بکشد و از برخورد پدرش هم متوجه شده بود که خیلی از سعید خوشش آمده، گرچه پدرش هم به منافع خودش بیشتر می اندیشید تا خوشبختی دخترش و این از ازدواج خواهرش شیلا مشخص بود.
اما حمایت جمشید برای شراره برگ برنده محسوب میشد.
شراره هر روز صبح که از خواب بیدار میشد با وشوشه و موکلش مدام خانواده آقا محمود را چک میکرد، حتی یک زمانی متوجه شد که فتانه دختری را برای سعید در نظر گرفته و قرار خواستگاری گذاشته، شراره که دلش راضی نمیشد فقط به عملکرد موکلش قناعت کند با بکارگیری طلسمی قوی، ان وصلت را بهم زد، هر چه زمان می گذشت، شراره بی قرارتر می شد، باید کاری می کرد که به سعید برسد
بیش از یکسال از شروع مراودات خانوادگی جمشید و محمود که بیشتر به خاله بازی شبیه بود می گذشت اما هر چه شراره بیشتر شیدای سعید میشد، انگار سعید از او دورتر میشد.
پس میبایست کاری کند کارستان، برای همین با چند نفر از اساتیدی که در حوزه جادوگری میشناخت تماس گرفت، کسانی که از برترین های روزگار در این زمینه بودند، همهٔ آنها متفق القول به شراره پیشنهاد کردند تا موکلی قوی تر استخدام کند، موکلی که کارهای سخت را خیلی راحت انجام میداد، اما گرفتن چنین موکل هایی، مستلزم کشیدن سختی هایی بود که باید تحمل میکرد.
شراره بعد از مدتها فکر کردن و سبک و سنگین کردن تصمیم خودش را گرفت پس باید زودتر آن موکل را میگرفت.
شراره، بر خلاف همیشه که تا لنگ ظهر می خوابید صبح زود از خواب بیدارشد، بدون اینکه صبحانهٔ درست و حسابی بخورد از خانه بیرون زد، مقصد شراره، بازار مرغ فروش ها بود البته مرغ زنده...
بالاخره بعد از یک ساعت به مقصد رسید و جلوی هر فروشنده ای می ایستاد و از آنها کلاغ میخواست، چند نفری او را مسخره کردند اما نفر آخر پسر بچه ای تر و فرز بود که برق شیطنت از چشمانش می بارید، تعدادی کبک داخل توری جلویش بود، شراره نزدیکش شد و همانطور که خم شده بود و کبک ها را نگاه می کرد گفت: ببینم آقا پسر، توی این بازار کسی کلاغ میاره برا فروش؟!
پسرک نیشخندی زد و گفت: هر جونوری بخوای هست اما کلاغ نیست،توکه از کلاغ خوشت میاد، حتما موش هم دوست داری بیا ببرمت پیش یکی از دوستام..
شراره وسط حرفش دوید و گفت: نه من کلاغ میخوام
پسرک که متوجه شد شراره شوخی نمی کند، همانطور که با دست سرش را می خاراند گفت: چند تا می خوای؟
شراره گفت: دوتا،سه تا..
پسرک آهانی کرد و گفت: اگر پول خوبی بدی، شاید تونستم فردا برات بیارم.
شراره لبخندی زد و گفت: باشه قبول، روزانه چقدر درآمد داری؟! من حاضرم درآمد یک روز را بهت بدم تا برام چندتا کلاغ بیاری
پسرک خوشحال شد و گفت: یعنی صدهزارتومان میدی؟
شراره با تعجب گفت: مگه تو صد هزارتومان روزانه درآمد داری؟
پسرک لبخند گل گشادی زد و گفت: نگا نکن ریزه میزه ام اما خیلی زرنگم هااا
شراره سری تکان داد و گفت: باشه تو برام کلاغ بیار من بهت پول میدم
پسرک که انگار هیجان زده شده بود،شروع کرد به جمع کردن بساطش و گفت: باشه، فردا صبح بیا همینجا، قول میدم یه دسته کلاغ برات بگیرم..
شراره سری تکان داد و گفت: قول دادی هااا، فردا میام..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
03_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
29.6M
⭕️ شرح و بررسی کتاب « سه دقیقه در قیامت »
✅جلسه سوم
🛑چرا بریم قبرستون؟!
🛑هیچ چیز اتفاقی نیست...
🛑یاد مرگ درست و حسابی چجوریه؟!
🛑همه آدما حامله هستن مرد و زن نداره!
🛑کدوم عالم رو هر وقت یاد کنی او هم یادت میکنه؟!
🛑 داستان زنی که حضرت قمر بنی هاشم بهش استخاره یاد داد...
#سه_دقیقه_در_قیامت
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🎁 @BEIT_Al_SHOHADA
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
04_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
23.2M
⭕️ شرح و بررسی کتاب « سه دقیقه در قیامت »
✅جلسه چهارم
🛑 چگونه چشم برزخی پیدا کنیم؟
🛑 مرگ چیه ؟
🛑ستونی که چون پیامبر بهشت تکیه نکرد فریاد زد!
#سه_دقیقه_در_قیامت
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🎁 @BEIT_Al_SHOHADA
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠
🔅
✅گردو دوست خوب روزهای سرد!
✍ مزاج گردو، گرم و خشک است ولی رطوبت اضافهای دارد که به آن، رطوبت فضلیه میگویند.مصرف گردو در فصول سرد، بسیار مناسب است و باعث تأمین حرارت کافی برای بدن میشود. با مصرف متعادل گردو، درون بدن گرم شده و همه اعضای داخلی بهویژه کلیهها، از گزند سرما در امان میمانند.
مصرف گردو برای افراد مسن بسیار خوب است و در پیشگیری و بهبود آلزایمر مؤثر است. جوشانده گردو در شیر هم به رفع یبوست سالمندان کمک میکند. مصرف گردو با انجیر، پادزهر بسیاری از سموم دانسته شده، پس میتواند برای دفع سموم غذایی و آبوهوا و... مورد توجه باشد.
مصرف زیاد گردو برای گرممزاجان، بهویژه در فصول و جاهای گرم، مضر است. گردو باعث کاهش اثر قرص لووتیروکسین سدیم (داروی کمکاری تیروئید) میشود، و لازم است بین مصرف آنها دستکم 2ساعت فاصله باشد.
📚دكتر ناصر رضايي پور(متخصص طب سنتی ايراني)
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velaya
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠
کرفس☘
کرفس؛ مکملی برای تقویت ماهیچهها
ویتامین B6 و اسید پانتوتنیک به همراه منیزیم و کلسیم موجود در کرفس، تاثیر مثبتی در تقویت ماهیچهها دارد. علاوه بر این، این مواد مغذی به ایجاد آرامش درونی کمک میکنند.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velaya
ضد التهاب طبیعی با بالنگ:
این میوه دارای خواص ضد التهاب است و شامل مقادیر زیادی آنتی اکسیدان است.که کمک به کاهش رادیکال های آزاد در بدن و کاهش خطر ابتلا به بیماری های التهابی می کند.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velaya
افزایش انرژی با لپه:
ویتامین B نیز درلپه وجود دارد، ریبوفلاوین و نیاسین متابولیسم کربوهیدرات را افزایش می دهند و از ذخیرهسازی چربی جلوگیری و سطح انرژی را افزایش می دهند؛ این برای افرادی مناسب است که در آب و هوای خشک زندگی می کنند، کار فیزیکی، انرژی را به سرعت کاهش می دهد.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velaya