eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
19.1هزار ویدیو
207 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16823204465218 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
آغاز بحران در تلاویو - @mrtahlilgar.mp3
10.45M
🔗 لاپید: اگر این فاجعه زمان من رخ میداد نتانیاهو به کمتر از سرِ من راضی نمیشد/ او باید برود/ آغاز بحران در تلاویو 🎙 یائییر لاپید: اگر این فاجعه قبل از نتانیاهو و در زمان من که نخست وزیر بودم رخ میداد آیا شخص نتانیاهو به کمتر از سر من راضی میشد؟ او همین حالا باید برود / ایهود باراک: اگر ما یک کشور عادی بودیم او حالا باید استعفا میداد / نظر سنجی ها نشان میدهد که صهیونیست ها خواهان پایان نتانیاهو هستند... 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
39.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 لاپید: اگر این فاجعه زمان من رخ میداد نتانیاهو به کمتر از سرِ من راضی نمیشد/ او باید برود/ آغاز بحران در تلاویو 🎥 یائییر لاپید: اگر این فاجعه قبل از نتانیاهو و در زمان من که نخست وزیر بودم رخ میداد آیا شخص نتانیاهو به کمتر از سر من راضی میشد؟ او همین حالا باید برود / ایهود باراک: اگر ما یک کشور عادی بودیم او حالا باید استعفا میداد / نظر سنجی ها نشان میدهد که صهیونیست ها خواهان پایان نتانیاهو هستند... 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبنامه 1414 - @mrtahlilgar.mp3
11.2M
⚜ یمن: از این لحظه هرکشتی به سمت اسرائیل برود برای هرکس باشد میزنیم / صهیون معروف در غزه هلاک شد / قسمت / ۱۴۱۴ 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
37.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜ یمن: از این لحظه هرکشتی به سمت اسرائیل برود برای هرکس باشد میزنیم / صهیون معروف در غزه هلاک شد / تحولات فلسطین / یمن رسماً بیانیه داد: از این لحظه هر کشتی برای هرکس باشد به سمت فلسطین برود میزنیم / صهیونی که تخریب خانه فلسطینی ها را به کودکش هدیه داده بود، در غزه هلاک شد / ۹ پایگاه رژیم در لبنان زیر ضربه رفت / فلسطینی ها در یک کمین ده ها کماندوی رژیم را حذف کردند / قسمت ۱۴۱۴ ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت مقدس و نورانی قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواحنا فداء و حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 🌸 السَّلامُ علیکَ یا مولا یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی ادرکنی-اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ وَعَلَى الْأَرْواحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنائِكَ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللّٰهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَلَا جَعَلَهُ اللّٰهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَتِكُمْ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ 🌸 دعایی که بر طبق روایت امام صادق علیه السلام در زمان غیبت امام زمان علیه السلام بایستی خوانده شود(اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى) 🌸 امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه‌ای می‌رسد، پس می‌مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت‌گر ، و در آن شبهه نجات نمی‌یابد مگر کسی‌که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می‌گویی{يَا اللّٰهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ، يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَىٰ دِينِكَ} ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Fani-Ali-Hadith-e-Kisa-Fa.mp3
26.36M
حدیث ڪساء با صدای استاد‌علی‌فانی 🌹پویش همگانی شانزدهمین روز از چله قرائت حدیث کساء به نیت فرج آقا امام زمان (عج) ♻️لطفا جهت اطلاع رسانی و توفیق دیگر عزیزان در این پویش حتما اشتراک گذاری فراموش نشود✅ ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @BEIT_Al_SHOHADA 🥀 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
🌸حدیث روز امام صادق عليه السلام: هر يك از شما كه مى خواهد دعايش مستجاب شود درآمد خود را پاك كند و حقّ مردم را بپردازد. دعاى هيچ بنده اى كه مال حرامى در شكمش باشد يا مظلمه كسى به گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمى رود 📚ميزان الحكمه جلد 4 صفحه 31 ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥 "معنای انتظار فرج" 🔸 گزیده‌ای از بیانات ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥راز موفقیت یک مادر ایرانی از زبان خودش در تربیت فرزندان خود 💥استاد_عالی ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
❣️ یکی از بیمارى‌هاى خطرناک، بیماری، «عادى‌شدنِ نعمت» است. این بیمارى چهار نشانه دارد: 1ـ این که نعمت‌هاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى 2ـ این که وارد خانه شوى و همه‌ى اعضاى خانواده‌ در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى 3ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و تمامى مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى 4ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى نگران و ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى.. که ما به بیماری عادی شدن نعمت دچار بودیم. ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 راه حل مشکلات دلیل برآورده نشدن بعضی از آرزوهای ما 👌 ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌖تقویم نجومی اسلامی یکشنبه🌔  ✨🌤✨🌤✨ ✴️ یکشنبه 👈19 آذر/ قوس 1402 👈26 جمادی الاول 1445👈 10 دسامبر 2023 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ⛔️قمر در عقرب است. 👼 مناسب زایمان و نوزاد عمری طولانی دارد و متوسط الحال است. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز قمر در برج عقرب است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️درمان بیمارب های عفونی. ✳️مرحم گذاشتن بر زخم. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️آبیاری. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️جراحی چشم. ✳️کشیدن دندان. ✳️درختکاری. ✳️و جابجایی و نقل و انتقال نیک است. 🔵امور نگارش ادعیه و حرز و نماز آن خوب نیست. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث رهایی از بلا می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث خلاصی از مرض می شود. 😴😴تعبیر خواب. خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 27 سوره مبارکه "نحل" است. قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین... و چنین استفاده میشود که جاسوسی خبری به این شخص برساند و او درصدد تفحص در مورد این خبر شود و خبر صحیح باشد و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد. 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 ✨🌤✨🌤✨🌤✨ 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک زیر  ارسال  کنید.نقل مطلب بدون لینک مورد رضایت محقق ونویسنده نمی‌باشد. @taghvimehamsaran https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 💠 یــڪ صفحـہ قرآטּ بـہ همراـہ ترجمـہ 📖 آیات 16 تا 24 📄 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 ✨✨✨✨✨✨✨ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🤲إِلٰهِى تَصَاغَرَ عِنْدَ تَعاظُمِ آلائِكَ شُكْرِى، وَتَضَاءَلَ فِى جَنْبِ إِكْرامِكَ إِیَّاىَ ثَنائِى وَنَشْرِى، جَلَّلَتْنِى نِعَمُكَ مِنْ أَنْوارِ الْإِیمانِ حُلَلاً، وَضَرَبَتْ عَلَىَّ لَطائِفُ بِرِّكَ مِنَ الْعِزِّ كِلَلاً، وَقَلَّدَتْنِى مِنَنُكَ قَلائِدَ لَاتُحَلُّ، وَطَوَّقَتْنِى أَطْواقاً لَاتُفَلُّ، فَآلاؤُكَ جَمَّةٌ ضَعُفَ لِسانِى عَنْ إِحْصَائِها، 💞معبودم، در برابر بزرگی نعمت‌هایت، سپاسم کوچک است و در کنار اکرامت بر من، ستایش و گزارشم از آن، خود را پست و ناچیز نشان می‌دهد، نعمت‌هایت از انوار ایمان، زینت‌هایی به من پوشاند و لطایف نیکی‌ات خیمه‌هایی از عزت بالای سرم افراشت و عطاهایت گردنبندهای زیبنده‌ای به گردنم افکند که هرگز باز نشود و طوق‌هایی بر من آویخت که به هیچ روی گسسته نگردد، عطاهای انبوهت زبانم را از شمردنش ناتوان ساخته 💫المناجاة السادسة: مناجاة الشاكرين 🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 ✨✨✨✨✨✨✨ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان۲ #قسمت_چهارم 🎬: شراره جلوی ساختمان چند طبقه ماشین را پارک کرد، کیف دستی اش ر
رمان واقعی 🎬: شراره و زرقاط با هم راهی شدند و شراره دقیقا نمی دانست کجا میروند، اما حدس میزد که جایی توی خرابه ها و شایدم یه قبرستان متروک باشد، اما برخلاف انتظارش ماشین شاسی بلند زرقاط، جلوی خانه ای ویلایی که تقریبا شمال شهر بود ایستاد، خانه ای با در کرم رنگ که با گلهای برجسته تزیین شده بود و لایهٔ زیرین گلها تلقی قهوه ای رنگ و درخشان بود، در برقی خانه از هم باز شد و ماشین داخل خانه شد. زرقاط از ماشین پایین آمد و به شراره اشاره کرد تا پیاده شود و بعد گفت: ببین دختر، من هرکسی را به اینجا نمیارم، اینجا خونه مخفی منه و به کسایی که خیلی اهمیت میدم و بهشون اعتماد دارم، افتخار ورود به این خانه را بهشون میدم. شراره همانطور که نگاهی به ساختمان بلند پیش رویش که به نظر میرسید خانه ای دوبلکس باشد نمود و حیاط بزرگ با باغچه ای مملو از چمن های سبز رنگ را از نظر می گذراند، گفت: به به! ممنون، یعنی باید اینجا موکل جدیدم، دختر ابلیس، ملکه عینه را استخدام کنم؟! زرقاط به طرف پله هایی که جلوی خانه و منتهی به بالکن میشد رفت و گفت: بله...اینجا فقط مختص بزرگان هست دو تایی وارد خانه شدند، پیش رویشان هالی بزرگ که با کاغذ دیواری های براق بنفش و صورتی کبود پوشیده شده بود و چند دست مبل سلطنتی با رویهٔ آبی زردوزی شده دور تا دور هال به چشم میخورد، سمت راست، آشپزخانه ای بزرگ و لوکس با کابینت هایی به رنگ کاغذ دیواری ها بود و در کنارش در کوچکی که احتمالا مختص سرویس ها بود به چشم می خورد، سمت چپ هم پلکانی مارپیچ و بسیار شکیل که انگار به اتاق های بالا منتهی میشد. زیر پلکان هم دری دیگر دیده میشد شراره غرق اطراف بود و در ذهنش فکر می کرد، کاش زرقاط همسرش بود که ناگهان زرقاط قهقه بلندی زد و گفت: میخ چی شدی تو؟! بعدم این فکرا را از سرت بنداز بیرون ،من آدم ازدواج کردن نیستم و اصلا احتیاج به ازدواج ندارم، وقتی زنها و دخترهای ترگل ورگل مدام به سمتم میان و خودشون را تحت اختیارم قرار میدن چه نیازی به ازدواج کردن؟! شراره یکه ای خورد و تازه به یادش افتاده بود که باید افکارش هم کنترل کند، چرا که در کنار کسی بود که اگر ابلیس میخواست به شکل انسان دراید بی شک مثل زرقاط میشد و زرقاط تجسم شیطان نادیده بود. زرقاط دست شراره را گرفت و گفت: خوب حاضری، الان می خوای شروع کنیم، موافقی؟! شراره با تعجب گفت: یعنی الان میشه؟! فک کنم داری قواعد استخدام موکل را دور میزنی هااا.. زرقاط خنده بلندی کرد و گفت: تو به من یاد نده، دنبالم راه بیافت.. شراره دنبال زرقاط به راه افتاد و زرقاط به سمت همان اتاق زیر پله ها رفت، در اتاق را باز کرد و با دست اشاره کرد که شراره داخل شود. شراره داخل اتاق شد و از آنچه که میدید غرق حیرت شده بود، داخل اتاق صحنه ای رؤیایی بود، تختخوابی سفید که با پتویی قرمز و درخشان پوشیده شده بود و دورتا دور تختخواب را پرده ای از حریر صورتی رنگ گرفته بود شراره با تعجب نگاهی به اتاق کرد و گفت: وای چه قشنگه! اینجا باید.. زرقاط وارد اتاق شد در اتاق را بست و اجازه نداد که شراره بیش از حرف بزند و به سمت در کوچکی رفت که اصلا از کنار در اتاق دیده نمی شد. در را بازکرد و به شراره گفت داخل شود. شراره متوجه شد داخل راه پله ای که به پایین ختم میشد، شده است. راهرو نیمه تاریک بود و با لامپ های ضعیف روشن شده بود، شراره از پله ها پایین رفت و وارد زیر زمین بزرگی شد. جایی که مملو از تاریکی بود و ناخود آگاه ترسی بر جان شراره افتاد،انگار تنفسش مشکل شده بود که ناگهان با خوردن دست های زرقاط از پشت شانه هایش به خود آمد.. ادامه دارد.. به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
رمان واقعی 🎬: زرقاط با اشاره به کلید برق، چند لامپ با نورهای خیلی ضعیف که بیشتر به چراغ خواب شباهت داشتند را روشن کرد و در این لحظه شراره متوجه زیرزمین بزرگی شد که در انجا بودند، زیر زمینی که کف و دیوارهای آن با سنگ سیاه پوشیده شده بود، فضایی که شباهت به سالنی بزرگ داشت که تک و توک وسیله ای داخلش چیده بودند، چند مبل سیاهرنگ یک نفره و یخچال کوچکی به رنگ سیاه و کمی آنطرف تر دری کوچک که احتمالا سرویس بهداشتی این سالن بود، گویی همه چیز در اینجا میبایست سیاه باشد اما چیزی که توجه شراره را بیشتر از همه به خود جلب کرد، تختخوابی که با پتوی سیاه پوشیده شده بود که درست در وسط این فضا قرار داشت و با کمی دقت می شد فهمید که دایره ای بزرگ با اشکال عجیب و غریب برسنگ های کف زیر زمین نقش بسته بود که این تخت درست وسط دایره قرار داشت و شراره کاملا میفهمید که این دایره با اشکالش طلسمی شیطانی ست. زرقاط که شراره را محو فضای پیش رویش می دید، خنده بلندی کرد و گفت: چت شده دختر؟! دوباره محو اینجا شدی؟! شراره لبخندی زد و گفت: این خونه خیلی اسرار آمیزه و هر جاش را که نگاه می کنیم آدم را به نوعی به هیجان میاره زرقاط به طرف یخچال کوچک رفت و همانطور که بطری نوشیدنی را از داخل یخچال بیرون می اورد به مبل ها اشاره کرد تا شراره بنشیند، شراره روی یکی از مبل ها نشست، زرقاط دو جام کبود رنگ از روی میز عسلی بین دو مبل برداشت و از نوشیدنی دستش داخل جام ها ریخت و گفت: قبل از شروع کار باید چند جام بنوشی،البته لازم نیست من چیزی بخورم اما من برای سلامتی تو فقط یه نصف جام می خورم و با این حرف جام رابه لبهایش نزدیک کرد و یک نفس سرکشید، شراره جام دستش را بالا آورد، از بوی ترشیدگی آن کاملا متوجه شد که نوعی مسکرات است که باید نوشید ، انگار با خوردن نجاسات باید مجلس را شروع می کرد. جام دوم و سوم هم سر کشید، چشمانش در فضای نیمه تاریک زیر زمین دو دو میزد که زرقاط به طرفش آمد، دست او را گرفت و به سمت تخت برد، شراره روی تخت نشست و زرقاط در کنارش ، دست چپ شراره را در دست گرفت و با ماژیک سیاه رنگی که در دست داشت مشغول کشیدن چیزی روی کف دست شراره شد. شراره که انگار سرش پر از باد بود و فقط میخواست بخوابد با بی حالی به زرقاط چشم دوخت و با لحن کشداری گفت: چ..چکار میکنی؟! من خوابمه.. زرقاط همانطور که سرش پایین بود گفت: صبر کن الان تموم میشه... بعد از لحظاتی زرقاط کارش تمام شد نگاهی به شراره که انگار در این عالم نبود انداخت و گفت: کف دستت طلسم استخدام ملکه عینه را کشیدم، تو قرار نیست کار آنچنانی کنی، فقط دستت را مشت کن و زیر سرت بگذار و روی آن بخواب، هر وقت ملکه عینه را حس کردی و پیشت آمد، از پله ها بیا بالا، من توی همون اتاق رؤیایی منتظرت هستم . زرقاط با زدن این حرف از جایش بلند شد به سمت پله هایی که از آنجا وارد زیر زمین شده بودند رفت و قبل از اینکه بالا برود لامپ های کم سوی زیر زمین را خاموش کرد. شراره درحالیکه دست مشت شده اش را زیر سرش می گذاشت روی تخت خوابید...خیلی سریع به خواب رفت، به طوریکه بیننده فکر می کرد او مرده است ... ادامه دارد.. به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌