#ضرب_المثل :
علم علم
درد و ورم زری که نبود توی علم
#توضیح
خیاطی بود که قسمتی از پارچههای مردم را موقعی که رخت و لباس براشان میدوخت برمیداشت و وقتی که زیاد میشد پوشاکی درست میکرد و میفروخت.
شبی در عالم خواب دید که مرده و جلو تابوتش علمهای همه رنگ در حرکت است و به او میگویند:
"این علمها از پارچههایی است که موقع خیاطی دزدیدی"
بعد از تقلا و پیچ و تاب زیاد از خواب بیدار شد و پشیمان از کردههای گذشته با خودش عهد کرد که دیگر دزدی نکند.
وقتی هم به دکان رفت به شاگردش سپرد که:
"هر وقت خواستم از پارچه مردم ببرم و بدزدم تو بگو:
"علم علم"
تا من دست از دزدی بردارم".
اتفاقاً زد و یک پارچه زربافتی(پارچه ای که از گرده های طلا در بافت آن استفاده شده) پیش خیاط آوردند.
خیاط که چشمش به پارچه زری گرانقیمت افتاد عهدی که با خودش کرده بود یادش رفت و قیچی را برداشت تا یک تکه از آن را بچیند و برای خودش بردارد .
شاگرد که استاد را میپایید گفت: "علم علم" استاد اعتنایی به حرف او نکرد. شاگرد این دفعه با فریاد گفت:
"اوستا، علم علم"
خیاط از فریاد شاگرد اوقاتش خیلی تلخ شد و داد زد:
"چه خبرته!
علم علم و درد ورم ـ زری که نبود توی علم!"
#کاربرد
وقتی کسی توبه می کند و به بهانه ای یا به بهانه های مختلف توبه خود را فراموش می کند و هرچه به او یاد آوری میکنند باز هم با بهانه تراشی کار خودش را میکند از این ضرب المثل استفاده میشود.
ضرب المثل مرتبط:
"اوستا، علم علم، این یکی و بکش قلم!"
#قلم
#علم
@Modafeane_harame_velaya