eitaa logo
🇵🇸🥀مدیران طرح ثامن 🥀🇵🇸
108 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
228 فایل
/اطلاع رسانی ✔ +محتوا بصیرتی /🎤🕪 ارتباط با مدیر کانال @I_Moazeni
مشاهده در ایتا
دانلود
📚📿🕌 🚥🚦تقلید و علائم بلوغ 🙍‍♂تقصیر من چیه⁉️ وقتی معلم درست و شفاف نمی پرسه یا خوب درس نمی ده، خوب معلومه، هرکی هم جای من باشه متوجه نمی شه من از همون اول دبستان تا الان که کلاس پنجم هستم و بيست سالمه شانس نداشتم. 🤦‍♂ معلمام یا تند حرف می زدن یا آهسته، بعضی هاشون هم کم حوصله بودن. 💆‍♂ یه مطلب رو برام بیشتر از بیست بار توضیح نمی دادن و زود خسته می شدن بعضی هاشون هم که یا زبونشون لکنت داشت.💁‍♂ یا بلد نبودن شفاف حرف بزنن. ❌ مثلا روز اولی که رفتم مدرسه مدیر مدرسه بلد نبود شفاف بپرسه و گفت : مشخصات📝 گفتم :آقا اجازه؟ یعنی ما الان نامشخصیم؟ 🙇‍♂ نمی دونم چرا عصبانی شد. گفت هرچی می پرسم جواب بده گفتم :چشم مدیر گفت: اسمت گفتم :آقا اجازه؟ عصمت خانم خیاط رو میگین یا عصمت خانم آشپز 😀 مدیر داد زد پدرت توی خونه چی صدات می زنه : گفتم :آقا اجازه؟ بستگی داره. وقتی خیلی غذا می خورم میگه الاغ! 🐎 اگه الاغ نصف تو خورده بود دل درد می گرفت. وقتی زیاد می خوابم بابام میگه : آقا خرسه!🐻 پاشو زمستون تموم شده. وقتی پام به چیزی می خوره و میشکنه بابام میگه :شتر جان! 🐫پیش پاتو هم نگاه کن وقتی هم بابام درسامو می پرسه به احترام بابام سکوت میکنم آخه بد ابهتی داره.😁 بابام میگه :گوساله! 🐂بشین درساتو بخون. اصلا پدرم با زبان کلیله و دمنه📙 باهام حرف می زند یه جوری میگه که من بهم بر نخوره مدیر دوسه تا قرص خورد 💊و یک نفس عمیق کشید و گفت :تبریک می گم پدر فهمیده ای داری و ادامه داد :شناسنامه ات همراهته؟ 🔖 گفتم : آقا اجازه همراهم ایرانسله 📱 مدیر فریاد زد :شناسنامه ات توی جیبته؟ ترسیدم گفتم: آقا مگه حرف بدی زدم ناراحت شدید شناسنامه ام توی کیفمه آقا. 💼 مدیر دست روی پیشونیش گذاشت و مکثی کرد و گفت :خوب کیفت کجاست 🤦‍♂ گفتم :کیفم توی جیبمه جاش امنه آقا اصلا جوش نزنید مدیر دلش به حالم سوخت و با گریه داد زد شناسنامه ات رو بده بده بده قند توی دلم آب شد مدیری که برای شناسنامه ی من اینجور بی تابی کنه😇 حتما برای من می میره شناسنامه ام رو خیلی سریع به مدیر دادم تا نگاهش به شناسنامه ی من افتاد اینقدر از شناسنامه ام خوشش اومده بود که مطالبش رو برای خودش روی برگه ای یادداشت کرد. 📝 گفتم : آقای مدیر دلسوز عزیز مهربان! گریه نکنید من هیچگاه از شما جدا نخواهم شد 😘 مدیر هم به احترام من از جاش بلند شد شلاق رو دور دستاش پیچید نمی دونم چی شد که بابای مدرسه سریع دستم رو گرفت و با احترام از دفتر پرتم کرد بیرون🤨 🤓 خداییش همش هم تقصیر معلما نبود یه ذره هم تقصیر خودم بود نه به اندازه ای که هر سه سال یک کلاس باشم و با معدل 10😨 قبول بشم یه کم حواس پرت بودم و یه کم فراموش کار و یه کم تنبل و یه کم خوش خواب و یه کم خوش خوراک و دو سه کم😬😲 بازیگوش، خداییش وقتم پر بود. بازی کامپیوتری 💻و بازی های موبایل 📲و تماشای فیلم و سریال و کارتون و غذا خوردن و خوابیدن و گل به روتون دستشویی رفتن آدمو خسته می کنه و وقتی هم برای استراحت و رفع خستگی نمی مونه😜 باور کنید اگه معلمای خوبی داشتم قول می دادم هر سه سال یک کلاس رو با معدل 12 قبول بشم اون موقع بود که بابام بهم افتخار کنه😏🤣😃 ادامه دارد........ 😁😂👨‍🏫🙋‍♂ 😎 ویژه نوجوان😁
😂👨‍🏫👳‍♂🙅‍♂🙇‍♂ .......یه دفعه به خاطر همین شفاف نبودن، معلم پرورشی مون دو روز رفت مرخصی 😧 پشت بندش جاتون خالی صورتم با کف دست بابام یه تصادف کوچولو کرد خدا رو شکر به خیر گذشت و دست بابام نشکست 🙄 داستان از این قرار بود که معلم پرورشی مون قرار بود احکام باهامون کار کنه 🤓 معلم گفت: بچه های عزیز دفتراتون رو بیارید بیرون📖 منم دفترم رو برداشتم ببرم از کلاس بیرون🚪 معلم گفت :آقای نشاطی کجا کجا گفتم :خودتون گفتید دفتراتون رو بیارید بیرون😂 آقا معلم گفت :برو بشین سرجات، من گفتم دفتراتون رو از توی کیف تون بیارید بیرون🎒 خوب منم که کیف نداشتم پرسیدم آقا اجازه ما که کیف نداریم دفترمون رو از کجامون بیاریم بیرون. 😎 آقا معلم هم با مهربانی دهانش رو کرد توی سوراخ گوشم و با صدایی دلنشین که از اعماق وجودش برمی خاست صدا زد :دفترت رو بذار روی میز، 😏 تازه فهمیدم چی می گه معلمی که گوش رو با میکروفون اشتباه می گیره 🎤 معلومه که نمی تونه شفاف حرف بزنه💥 معلم گفت این جمله را توی دفتر بنویسید مکلف باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید کند✅ 👌 یعنی کسی که به سن تکلیف می رسه باید از مجتهد جامع الشرایط تقلید کنه. متوجه شدید⁉️ همه گفتند بله منم برای این که کم نیارم بلند تر از همه گفتم: بله😆 یهو آقا معلم به من پیله کرد که آقای نشاطی بفرما معنی این جمله چیه منم گفتم: آقا معلم اجازه 🤚 یعنی کسی که به سن مشق رسیده یعنی می تونه مشقاشو بنویسه مشقاشو به آقا شاطر مجتهدی تلقین کنه😵😬😳 معلم فشارش زد بالا و با عصبانیت گفت :چی می گی نشاطی شاطر مجتهدی کیه😩 گفتم آقا اجازه ناراحت نشید آدرس بدید خودم می رم پیداش می کنم مشقامو هم بهش می دم 🤪😆 معلم گفت نشاطی جان جمله ای که نوشتم بخون نوشتم مجتهد جامع الشرایط، بعد معلم شروع کرد به کلمه کلمه توضیح دادن...🤓 ادامه دارد......... 📗📕📘📙📚 😎نوجوان2😃
🤓😬👳‍♂👨‍🏫🤦‍♂ 🔸✨احکام به بیان طنز .....مکلف به کسی می گن که به سن بلوغ رسیده باشه👱‍♂ پرسیدم آقا اجازه چند سال طول می کشه تا برسیم ✋ معلم گفت :کجا برسی گفتم : به سن بلوغ معلم گفت آفرین به نشاطی، سوال خوبی پرسیدی. بچه ها از نشاطی یاد بگیرین😁 🔹 پسرها تا 15 سال قمری و 🔹دخترا تا 9 سال قمری طول می کشه به سن بلوغ برسن 🧕👱‍♂ پرسیدم یعنی دخترا الگانس🏎 تشریف دارن که خیلی زود تر از ما به سن بلوغ می رسن اینجور باشه ما موتور گازی هم نیستیم 🏍 پرسیدم : آقا اجازه؟ اگه بخواهیم بریم به سن بلوغ باید پیاده بریم یا سواره؟🚶‍♂🚕 معلم به نگاهی به من کرد و سری تکان داد و گفت :تو که الحمدلله کلا پیاده ای😂 گفتم : خوب آقا اگه با هواپیما✈️ بریم زودتر به سن بلوغ می رسیم خیلی دوست دارم ببینم سن بلوغ چطور جایی هست خیلی دوست دارم زودتر از همه برسم حتی از دختر خاله ام 🙃 آقا معلم وقتی دید ایکیوی من بالاست و علمش قد نمی ده جواب منو بده محلی بهم نذاشت😕 و رو کرد به بچه ها و گفت : دانش آموزان عزیز! دختر وقتی 9 سالش تمام میشه به سن بلوغ می رسه و پسر وقتی 15 سالش تمام می شه بالغ میشه 🔶بلوغ علامت های دیگری هم دارد که اگر یکی از آن علامت ها قبل از رسیدن به سن بلوغ در انسان ایجاد شود انسان بالغ می شود پرسیدم: آقا اجازه اگه پسر سبیل 🧔در بیاره بالغ شده؟ معلم گفت :نه بچه ها زدن زیر خنده و معلم منو آورد پهلوی تخته و گفت دوتا دستات با یه پات رو بیار بالا 🙆‍♂ من که دنبال حفظ تعادلم بودم معلم فرصتی پیدا کرد و گفت : سن بلوغ یعنی سن رسیدن، سن ثمر دادن، سن فهمیدن 🧠و درک کردن ، سنی که توان و فهم و عقل و درک و احساس و عاطفه ی انسان به حد استاندارد می رسه، انسان وقتی بالغ می شه چون می تونه به دستورات خدا عمل کنه دستورات خدا براش واجب میشه اگه انجام نده گناه کرده ❌ 📝دستورات خدا همان تکلیف یا مشقه ولی نوشتنی نیست عمل کردنی است 👌 ✅معلم داشت صحبت می کرد که یهو تعادلم رو از دست دادم و گرمبی 😇🙃افتادم روی زمین و نشیمنگاهم چپید توی سطل آشغال گوشه ی کلاس وکلاس رفت روی هوا. 😁🤣😂 دوتا از بچه ها کمک دادن تا اومدم بیرون. معلم گفت : برو بشین تا نشستم گفتم: آفرین آقا معلم اینجوری که توضیح دادید فهمیدم سن بلوغ و تکلیف چیه😎 فقط یه سؤال داشتم معلم گفت: بفرما پرسیدم: آقا اجازه؟ اینکه گفتید عقل و درک و توان ما به حد استاندارد برسه🤚 این استاندارد ایزو دوهزار و چنده و آیا گارانتی هم داره؟ 💭📊 نمی دونم معلما به جای اینکه پاسخ سؤالات مهم منو بدن چرا نمی تونن هوش سرشار منو تحمل کنن و حسودی شون میشه؟ ☺️😌 یا سرشون رو به دیفال می زنن یا قرص می خورن و می خوابن 🤪 ولی من می دانم اگر تلاش کنم به کوری چشم حسود زمانی بوعلی سینا خواهم شد.🤓 به خاطر یه سؤال که نباید معلم سرشو به دیفال بکوبه ☹️ قرار است معلم پرورشی بعد از مرخصی دو روزه بقیه جمله را هم معنی کند😉😂😆😁🤣😄 ادامه دارد....... 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 😎نوجوان😄
🙆‍♂🙅‍♂💁‍♂🙇‍♂🤦‍♂ 👼بیان احکام درقالب طنز .......بابام یه نگاه بهم کرد و سری تکان داد 😇و گفت :لا اله الا الله. من هم یه نگاه به پدر کردم و سری تکان دادم و گفتم لااله الا الله.🙃 🌗اون شب از شانس بد من ننه ام شام اشکنه با روغن دنبه پخته بود که من خیلی بدم می اومد 🍵و اگه می خوردم دل درد می شدم. 😢گفتم ای خدای مهربان برس به داد این ناتوان. سفره غذا کشیده شد 🥣بابام تا فهمید اشکنه داریم سرشو برد نزدیک قابلمه یه بویی کشید و گفت :به به چه بوی خوبی داره دستت درد نکنه خانم . 🍵 و کاسه رو پر از نون خرد شده کرد و دوتا ملاقه اشکنه ریخت توی کاسه و تلید کرد🥄🥣 و شروع کرد خورندن من هم چاره ای نداشتم سرمو آروم آروم بردم نزدیک قابلمه 🍵عینهو بابا غذا رو بو کردم و جلوی تهوعم رو گرفتم و گفتم به به چه بوی ناجور خوبی داره دستت کم درد نکنه ننه خانم .☹️ نان و اشکنه رو توی کاسه تلید کردم عین بابا شروع کردم به خوردن.😖 فقط با هر قاشقی که بالا می زدم یک یا ابالفضل هم می گفتم و چشمام رو به هم می فشردم 😑 ننه یه خورده خیره خیره بهم نگاه کرد و رو کرد به بابام 🙄گفت :آقا! چیه این بچه چشه اینکه از اشکنه بدش می اومد🤔 بابام گفت :جان من ولش کن بذار هرکاری دوست داره بکنه من دیگه حوصله سر و کله زدن با این دانشمند رو ندارم 😶 من هم بلافاصله عین این جمله رو تکرار کردم. 🤓بابا آروغ زد عطسه کرد بابا سرفه کرد.🤧 آب خورد. خنده کرد انگشتش رو کرد توی دماغش. نشست برخاست وو... منم عین بابام آروغ زدم عطسه کردم سرفه کردم آب خوردم🥛 خنده کردم انگشت توی دماغم کردم نشستم برخاستم هرکاری که بابام گفت و یا انجام داد منم گفتم و انجام دادم. ☺️ ننه شروع کرد گریه کردن 😭و گفت خدا مرگم بده از بس این بچه درس خوند دیوونه شد بابام گفت گل پسرت دیوونه بوده حالا داره پیشرفت می کنه 🤨😠 بابام رفت دستشویی منم رفتم در دستشویی ایستادم و گفتم بابا تو رو خدا هرکار می کنی بگو منم انجام بدم آخه من از پشت در..... ننه ام اومد و گوشم😰 رو گرفت و از محل حادثه دورم کرد و گفت خجالت بکش بچه چکار داری می کنی؟ گفتم :ننه کارم نداشته باش دارم تقلید😯 میکنم ننه گفت :من که نمی فهمم چی می گی ولی فکر کنم باید بستری بشی🤒. بابا خوابید و من که اشکنه خورده بودم درد دلی داشتم خطری. با خودم گفتم حالا که خواب نمی روم بهتره تا صبح تقلید کنم لذا شب تا صبح عینهو بابا خر و پف کردم😴💤 خیلی سخت بود نزدیک بود گلوم پاره بشه 😵 من که از سر شب تا کله ی ظهر می خوابیدم و عادت به سحر خیزی نداشتم و همیشه صبحانه رو یک ساعت قبل از نهار می خوردم عین بابا صبح خیلی زود پا شدم🌤 نماز خوندم و عینهو بابا صبحانه رو خوردم🥘☕️ و مثل بابا چایی رو هورت اندر هورت نوشیدم یک هورت هورتی توی خونه راه افتاده بود که نگو و نپرس🤣🤣 بابا دست کرد توی جیبش و پنجاه هزار تومان آورد💶 بیرون و به مادرم داد و گفت تا سر برج دیگه پولی نیست من هم دست کردم توی جیبم و الکی مشتم رو آوردم سمت ننه و صدام رو کلفت کردم و گفتم تا سر برج دیگه پولی نیست💰 یک دفعه بابام عصبانی 😡شد و داد زد از دیشب هی داری ادای منو در میاری بچه خجالت نمی کشی 😠 خدای نکرده من بابای توأم 😣 تا اومدم بگم بابا ادا نیست دارم تقلید می کنم در رو محکم بست و رفت سر کار.......🤨 ادامه دارد......... 😂🤪😫🙇‍♂ 😎 نو+جوان😄 😁 💢😅 ویژه حلقه صالحين
👳‍♂👨‍🏫🤦‍♂🙋‍♂💁‍♂🙇‍♂🙆‍♂🙅‍♂ بیان احکام درقالب طنز☺️ 😴خیلی خسته و خواب آلود اومدم مدرسه 🏫 ولی خدا رو شکر تقلید رو خوب یاد گرفته بودم.😌 دم دفتر ایستاده بودم تا معلم پرورشی از دفتر اومد بره سمت کلاس منم همراهش راه افتادم با معلم وارد کلاس شدم 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ بچه ها سرپا ایستادن. 👨‍🏫 معلم گفت: بفرمایید بنشینید منم عینهو معلم صدامو. انداختم توی بینی ام و گفتم بفرمایید بنشینید 💁‍♂ کلاس یهو رفت رو هوا 🤣😂😆 معلم خطکش بلندی که داشت برداشت 📏در حالیکه آروم آروم به کف دستش میزد و به طرفم می آمد گفت :به به آقای نشاطی صبح اول صبح با من شوخیت میادبله؟ 🧐🤨🤓 منم یه خط کش کوچک داشتم سریع از توی کیفم برداشتم و آروم آروم کف دستم زدم و گفتم به به آقای نشاطی صبح اول صبح با من شوخیت میادبله؟ 🤓😎📏 یک دفعه معلم داد زد برو بشین 😤 من که ترسیده بودم. در حالیکه می رفتم بنشینم بریده بریده گفتم :برو بشین. 😢 معلم گفت :دانش آموزان گلم درسمان در باره تقلید بود اما نه تقلید از هر کسی و نه تقلید در هر چیزی تقلید فقط باید در احکام دین اسلام باشه و از مجتهد باید تقلید کرد 👳‍♂📚 من هم عین جمله ی معلم رو برای بچه ها گفتم 🗣 معلم گفت نشاطی امروز حالت خوب نیست ⁉️چرا ادا در میاری ⁉️ گفتم : نه آقا معلم ادا چیه⁉️ دارم تقلید می کنم.🙄 خودتون گفتید تقلید یعنی پیروی از گفتار و رفتار یک شخص. منم با خودم گفتم تا مجتهد جامع الشرایطی گیرم بیاد فعلا از بابام و شما تقلید کنم.😲 معلم زد زیر خنده😁😄 گفت :بچه های عزیز یادتون باشه تقلید چند قسمه تقلید نادان از نادان 🤪😜 تقلید دانا از نادان 🤓😜 تقلید نادان از دانا 😟🤓 دوتای اولی خوب نیست❌ تقلید کورکورانه است مدگرایی و مدل گرایی است.⚠️ اینکه ما طرز لباس پوشیدن و مدل مو و نوع زندگی مون رو از ماهواره 📡 تقلید کنیم همان تقلید کورکورانه و احمقانه است تقلید نادان از دانا خوبه😟🤓 گفتم آقا اجازه تقلید من از شما نابینایانه بود😎🤣 یعنی تقلید من از نادان بود⁉️ معلم گفت : نشاطی ادب داشته باش اونی که تو انجام دادی ادا درآوردن بود تقلید نبود 🙄 گفتم :بالاخره پیروی بود اونم چه تقلیدی👌 ماه توپ✅ معلم گفت :نشاطی جان چسب کاغذی داری یا بهت بدم چند دقیقه اون دروازه رو ببندی 😷 معلم ادامه داد 👨‍🏫 بچه های گلم تقلید غیر متخصص از متخصص خوبه.🧔👳‍♂ مثل تقلید مریض🤒 از دکتر👨‍⚕ برای درمان. یا تقلید کسی که ماشینش خراب شده از مکانیک👨‍🔧 برای تعمیر ماشین و برای پی بردن به احکام الهی باید از متخصص و فقیه 👳‍♂که همان مجتهد است تقلید کرد ✅ معلم داشت درس می داد که سر کلاس یهو خوابم برد 😴یک دفعه با صدای معلم از خواب بیدار شدم و در حالیکه هنوز توی چرت بودم💤 معلم پرسید: فهمیدی آقای نشاطی⁉️ منم گفتم: بله آقای مکانیک👨‍🔧 معلم گفت :آقای نشاطی بگو ببینم کدوم تقلید خوبه⁉️ منم که خواب آلود بودم گفتم :تقلید مکانیک👨‍🔧 از دکتر👨‍⚕ و فقیه 👳‍♂از مجتهد 👳‍♂و بابا از شما و ما از آنها و.. خر و پف خر و پف....😴😴😴😴 ادامه دارد....... 🤪😂😅🤣 😎 نو+جوان 😄 😄 💢😄
😂👳‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙇‍♂ 👼بیان احکام درقالب طنز 🙋‍♂سلام رفقا منم که همیشه انقدراز فسفرمغزم 🧠کارمیکشم خسته میشم وخوابم می‌بره راستش یادم رفته بود بگم قبل اینکه ادابازی دربیارم که عین خودخودتقلید بود خوابم برد وخاطره ام وپس وپیش تعریف کردم😴🙄 بیایین یه کم بریم عقبتر تا براتون بگم😎 🤓شنبه روز اول هفته قبراغ و سرحال منتظر ورود معلم بودم تصمیم گرفتم تحت هیچ شرایطی سؤال نپرسم یک جوان نخبه چیزی یاد نگیره بهتر است از این که یک معلم که سرمایه ی فرهنگی کشور است تلف بشه🤨 آخه حرف زدن من همیشه تلفات داشت😌 🗓همین پنجشنبه ی پیش معلم ریاضی می گفت پنج ضربدر 12 میشه 60. 📟 هرچی دلیل آوردم که چنین چیزی امکان نداره قبول نکرد که نکرد حتی ماشین حسابش هم خراب بود. 🔢احتمالا اونی که جدول ضرب رو درست کرده ستون پنجم دشمنه.👾میخواسته ما چیزی یاد نگیریم و جهان سومی باقی بمونیم😼پنج ضربدر 12، هفت هشت هزار میلیارد تومانی میشه. 😵 آقا، کارمند دولته. ماهی پنج میلیون تومن حقوقش بوده بعد از 12 ماه یهو میلیاردر میشه.😲 چون ریاضی تون ضعیفه یا به جدول ضرب اعتماد کردید به مردم تهمت دزدی می زنید مملکتی که بودجه نداره و کسری بودجه رو فقرا باید جبران کنن چیزی وجود نداره که کارمند دولت بخواد ببره.🙄 معلم ریاضی مون به جای اینکه بپذیره ناراحت شد می خواست از دست من خودکشی کنه.😬 بعدش هم کلاس پرورشی که ..... 🤐 سرتون رو درد نیارم چسب کاغذی زدم روی دهانم و روش نوشتم: برای حفظ جان شما از حرف زدن معذورم اگرچه هیچی یاد نگیرم داشتم می گفتم. 😷 معلم پرورشی مون به کلاس تشریف آوردند. الحمدلله خوب شده بود😜 روی تخته نوشت :مجتهد جامع الشرایط مهربان معلم فرمود👨‍🏫 دانش آموزان گلم خواهش میکنم وسط صحبت من سؤال نکنید❌ پایان درس سؤالات خودتون رو بپرسید معلم چون منو از دیگران بیشتر دوست داشت😍 ده بار گفت :نشاطی! جون مادرت یه امروز رو از خیر سؤال کردن بگذر☺️ منم اشاره کردم به چسب روی دهنم 😷و ایستادم به احترام معلم تا کمر خم شدم و گفتم هشم یعنی چشم 💁‍♂ ✅معلم تکرار کرد که :دانش آموزان عزیز وظیفه ی اصلی هر مسلمان این است که در به دست آوردن احکام اسلامی تحقیق کند اگر نتوانست از کسی که تحقیق کرده پیروی کند. 🌀 📝من قلم و کاغذ برداشتم و یک ماه تمام توی کوچه و خیابان 🏘 محله مان شروع کردم از مردم در باره ی احکام تحقیق کردن. از رئیس مدرسه 👨‍💼بگیر تا بقال محل👨‍🌾. از دلاک بگیر تا سلمونی. از مل شکر الله بگیر🎅 تا مداح مسجد محل، 🧔حتی از مشتی اکبر و حاج اصغر و کل صغری🧕 هم پرسیدم از دکتر سیروس👨‍⚕ و هوشنگ سبیل و آقا مهندس 👷‍♂و پهلوان قنبر 💪و چندتا ورزشکار و فوتبالیست🏃‍♂ هم پرسیدم هر کدوم یه حرفی می زدن بعضی حتی به گوششون هم نخورده بود بالاخره خیلی چیزا از احکام یاد گرفتم تقریبا دوتا دفتر صد برگ مطلب نوشتم 📖 یه روز که بابام اومد خونه، گفتم : بابا. یه لیست تهیه کردم حتما باید بری برام بخری. 📋 نعلین عبا عمامه قبا عصا انگشتر عقیق عرقچین 📿 بابام با تعجب گفت.: اینا چیه صدایم را کلفت کردم و گفتم اینها لوازم اجتهاد است👳‍♂ و هم اکنون من مجتهد شده ام و بر شما واجب است به من احترام بگذارید و از من تقلید کنید 🌿✨ الان یک ماه است در باره احکام اسلامی در تمام محله تحقیق کرده ام و اطلاعاتم در باره ی احکام دین کامل شده است. ✅ ابتدای دفتر فهرست تحقیقاتم را نوشته بودم📖 پدرم یک نگاهی به من انداخت و گفت :خدایا چه گناهی کرده ام که به این گرفتاری دچار شدم آخه چرا من🙄🤲 گفتم :فردا در محل در این باره هم تحقیق می کنم و خبرت می کنم 😌 نمی دانم چرا بابا رنگش سرخ شده بود و دندان هایش را به هم می فشرد و با خودش می گفت :باید یه تيمارستان خوب پیدا کنم، 😬 بابا یه نگاه به دفترم انداخت و چندتا از احکامی که تحقیق کرده بودم خواند 🙂 از جمله 😇 مسأله 1-سیاست فقط مال دزدهاست دین مخصوص آخوندها و مساجد است چون دنیا الان اینجوری است ، دکتر سیروس اینا 😄😁 مسأله 2-دین اسلام فقط دین رحمانی است بنابراین واجب است انسان های خونخوار و آدم کش و دزد را ناز کنید و خیلی دوستشان داشته باشید و به آنها جایزه بدهید و نوکرشان باشید تا شما را نخورند منبع :آیت التلگرام و آیت السایت و بی بی سی اینا 🤭🤔😦 مسأله 3-به آدم های جنایت کار و دزد و خشن و معتاد و عرقخوار کمتر از گل نگویید که اسلام دین تساهل و تسامح است. چون باید آنها را جذب کرد تا به خارج نگریزند و مردم خودمان را لت و پار کنند نه خارجی های خوب را منبع. :هوشنگ سبیل اینا 😨😰☹️ ادامه دارد........ 😎 نوجوان
🙇‍♂💁‍♂🙅‍♂🙆‍♂🙋‍♂🤦‍♂🤷‍♂💆‍♂ 💠بیان احکام درقالب طنز😄 📗مسأله 4-سازش با هرگردن کلفت واجب است.تا دورتر به ما حمله کنند و به جای سر بریدن با بمب پودرمان کنند تا زجر نکشیم منبع :سیامک خان اینا و لطیف خان اینا 😡👊🇺🇸 🕺💃مسأله 5- به آواز و رقص و روابط زن و مرد گیر ندهید واجب است آنها را آزاد بگذارید هر غلطی که خواستند انجام بفرمایند به خصوص در عروسی ها چون ی یک شب الاغ بازی هزار شب نمی شود منبع :شیرین جان اینا و نوشین جان اینا 🧟‍♀🧛‍♂👹😈 🏃‍♂مسأله 6- فحش کاری و زد و خورد در ورزش به خصوص در فوتبال جایز است. چون فوتبال بدون حاشیه مزه ندارد منبع کامران شوتی اینا و برخی از طرفداران آبیته💙و قرمزته❤️ ایناووووووو....... 🤦‍♂🗣 🙄😬مسأله 7-علم و کتل و شده و چل چراغ و شبیه خوانی و سفره حضرت رقیه و سفره حضرت ابالفضل ووو... نوحه های به سبک ترانه خوندن و قمه زدن و خودزنی در محرم و عزاداری خیلی صواب دارد چون از قدیم بوده است و ثواب سینه زدن و کف زدن و صلوات مثل هم است منبع :چندتا از مداحان اینا با همکاری کوکب خانم اینا و ده تا از زن های دیگر اینا 🤭😱😳 🤯مسأله 8-آرایش کردن گوسفند قربانی و مراسم ختم میت در روز سوم و هفتم و سالگرد واجب است مراسم ازدواج و رونما و شیربها و پاتختی با هزینه های سنگین و مهریه های خیلی زیاد ثواب دارد هرچه زیادتر ثوابش بیشتر . چون اگر غیر از این باشد مردم پشت سرمان حرف در می آورند منبع: مهری خانم اینا و مرجان جان اینا و خیلی از زن ها ی دیگر اینا 😏☹️😫 ☠👻مسأله ۹_اگر مرده ای روز شنبه فوت کند در قبرش یک لنگ کفش بگذارید👟چون اگر دو لنگ بگذارید یهو از قبر بیرون می آید و مردم سکته می کنند مشتی اکبر اینا 😢😔😳 😎مسأله ۱۰_اگر از کسی ناراحت هستید و می خواهید گور به گورش فرمایید از مسجد قرآن و مهر نماز گرو بردارید منبع صغری خانم اینا 🙈🙊 مسأله ۱۱_برای پول دار شدن برای درخت بید و چنار و زیارت گاه های خوابکی و سنگکی و کوهکی نذر کنید و با پارچه یا قفلی بر آنها دخیل ببندید تا حاجت شما فرار نکند منبع کبری خانم اینا 🌴🌲🌳 مسأله ۱۲_ غذای عقیقه را بیرون بریزید منبع مینا خانم اینا و سینا خانم اینا 🥩🥓🍖🍗 📖پدرم وقتی تحقیقاتم را خواند گفت : هوشنگ جان یک ماه بیشتر طول نمی کشه فقط یک ماه بستری در تيمارستان رو تحمل کنی حتما خوب می شی 😔😂 فقط میگم اونجا هم یک جا تنها باشی که بیچاره دیوونه ها دیگه خودکشی نکنن گناه داره 😁😭 بابام وقتی دید فاز تحقیقاتم خیلی بالاست ترسید که یه دفعه به مغزم فشار نیومده باشه 📚🗞 به بابا گفتم :از اینکه به فکر منی خیلی ممنونم ولی خدا رو شکر طوریم نیست تازه فقط از یک صدم مغزم کار کشیدم. بابا کم کم خودت می فهمی خدا چه گل پسر نابغه و چه نعمتی بهت داده خدا رو شکر بالاخره منو کشف کردی حالا بابا عبا قبا عمامه برام می خری⁉️⁉️⁉️😳😂😁 بابام دو طرف سرش رو گرفت🤦‍♂ و از خوشحالی بلند بلند خندید😆 و چهارتا مشت محکم زد توی سر خودش. شاید به خاطر این بود که دیر منو شناخته و از این بابت ناراحتی وجدان داشت 😇 روز بعد کت بلند بابام رو دزدکی پوشیدم🧥 و یک تسبیح📿 به دست گرفتم و با خوشحالی رفتم مدرسه وقتی معلم پرورشی اومد سر کلاس تا خواست درس بده سه چهارتا سرفه الکی کردم 😖😣 معلم ساکت شد منم ساکت شدم معلم گفت بچه های عزیز درسمان در باره تقلید از مجتهد جامع الشرایط بود و...👳‍♂ دوباره شروع کردم این دفعه بلندتر سرفه کردن 😖😣 معلم گفت نشاطی امروز دیگه چته گفتم آقا من مجتهد شدم 😜دو تا دفتر صد برگ گذاشتم جلوش و گفتم این هم تحقیقات این جانب معلم یه نگاهی به دفترم انداخت و چند مسأله را خواند و اینقدر از هوش سرشارم خوشش آمده بود که تا آخر با بچه ها یه ریز می خندیدند و من از آنها تشکر می کردم 😁😆😂🤣 معلم گفت فعلا تحقیقات رو متوقف کن تا درس تقلید از مجتهد جامع الشرایط رو یاد بدم 😌 👨‍🏫معلم گفتند :مجتهد کسی است که ده ها سال با جهد و تلاش فراوان احکام اسلامی را از آیات قرآن و روایات پیامبر و دوازده امام علیهم السلام ✨استخراج می کند و در اختیار ما قرار می دهد نه از کد خدا و کل صغری و هوشنگ سبیل و مرجان جان اینا 😂😁 ✅بعد از این جمله تازه فهمیدم اشتباه می کردم احکام دین رو باید از توی قرآن و روایات معتبر به دست آورد📖📙📚📘📔 و اگر مردم از محقق و کارشناس دینی و مجتهد تقلید می کردند گرفتار این همه خرافات و مشکلات نمی شدند.🤔😯🤭 ادامه دارد....... ☺️😂😁😎🤣 😎 نو+جوان 🌺🇮🇷🌺