✍️ معین ؛
بمیرم برا امام مجتبی ..💔😭 بمیرم برا سیدالشهدا ..
مگه تو اون خونه
میتونستن دیگه زندگی کنن ؟
✍️ معین ؛
مگه تو اون خونه میتونستن دیگه زندگی کنن ؟
آنقدر دست به دیوار گرفت مادر ما ..
✍️ معین ؛
آنقدر دست به دیوار گرفت مادر ما ..
جای انگشتان دستش رو دیوار گلی مونده بود ..
✍️ معین ؛
جای انگشتان دستش رو دیوار گلی مونده بود ..
چهار چوب در ، هنوز سرخ بود ..
✍️ معین ؛
سنگ بر رویِ تو خورد اَبرویِ من درد گرفت تا به پهلوی تو زد پهلویِ من درد گرفت ..
همه گفتند که از کوچه سهیم است زدند
هرچه گفتیم یتیم است یتیم است زدند
✍️ معین ؛
قاسم !
در تو دیدم حسنم را که دوباره میخواند
روضهی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد ..
✍️ معین ؛
در تو دیدم حسنم را که دوباره میخواند روضهی سیلیِ دستی که به نیلوفر خورد ..
ایستادم به رویِ پنجه پا اما حیف 😭
دستش از رویِ سرم رد شد و بر مادر خورد