✍️ معین ؛
خیلی وقت بود پایه روضههای حاجی نبودم ؛ به یادتون هستم .. ✨️ - @Moein_Ch | معین -
ز خانهها بوی طعام میآمد
اما به جان تو بابا ، گرسنه خوابیدم .. 💔
✍️ معین ؛
خیلی وقت بود پایه روضههای حاجی نبودم ؛ به یادتون هستم .. ✨️ - @Moein_Ch | معین -
شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمیگیرم سراغی .. 😭
✍️ معین ؛
خیلی وقت بود پایه روضههای حاجی نبودم ؛ به یادتون هستم .. ✨️ - @Moein_Ch | معین -
به روی نیلی و موی سفید دقت کن
بگو شبیه که هستم پدر ، اگر گفتی .. ؟! 🥀
حقیقتش زیر قبهٔ ابیعبدالله برای هیچکس
دعا نکردم !
ولی یه معاملهای کردم که فکر کنم
راضی باشین .. ؛
من به امامم گفتم من فقط برای ظهورت
دعا میکنم ، شما هم برای کسایی که بهم
التماس دعا گفتن دعا کن ..
گفتم آقاجان شما که حاجتهاشون رو
بهتر میدونی ،
دعای شما هم که مستجابتره ؛
با اجازت من فقط برای #ظهور شما دعا
میکنم ، بقیه و زندگی خودم رو هم سپردم
به خودت ...
- @Moein_Ch | معین -
بین روضهٔ سیّدرضا ، حاج مهدی و حاج میثم ؛
با اینکه طرفدار روضههای حاج مهدی
بودم ، با اختلاف زیادی حاج میثم بینظیر
بود !
از آخرین باری که پای روضههای حاجی
نشسته بودم خیلی میگذشت ، اصلا
انتظار این حد از دلچسب بودن رو نداشتم ؛
واقعا جلسه عجیب گرفته بود ..
و جالبه ، هر سه مداح عزیز معتقد بودن
جلسهشون از اون جلسههای خوب و نظرکرده
شده .. ؛
خدا هرسهتاشون رو حفظ کنه .. ✨️
- @Moein_Ch | معین -
روضه و مداحی حاج میثم که تموم شد ،
خب مثل همیشه ملت دورش رو گرفتن
و عکس و ...
از دور با چشم به حالی که حاجی داشت
میخندیدم که یهو دیدم استاد عزیزم
تا آخر جلسه موندن !
استاد عابدینی گوشهٔ خیمه ایستاده بودن !
خودم رو رسوندم بهشون که عرض ادب
کنم و از محضرشون استفاده کنم .. ؛
که حاجآقا گفتن اگه میشه یه سفره هم
اینور بندازین شام بخوریم !
حاجی نشست و ما هم نشستیم و با
این عالم بزرگوار همسفره شدیم ؛
واقعا همنشینی و آشنایی با ایشون
رزقه .. ؛ الحمدلله
سوالی از چند سال پیش ذهنم رو از
صحبتهای خود استاد درگیر کرده بود ،
که ازشون پرسیدم و به خوبی حل شد ؛
استاد قابل استفاده و خاکی و باصفا کم
پیدا میشه ،،،
خدا امثال استاد نظافت و استاد عابدینی
و استاد عالی رو حفظ کنه ..
- @Moein_Ch | معین -
فاصلهٔ این دو عکس چهار ساله ؛
اولی قم ، دومی مشایه ..
رفاقتهای قدیمی پره از خاطره و نوستالژی ..
مثل قبل همدیگه رو نمیبینیم ،
علیرضا و سیّد دانشگاه امام صادق
رفتن و منم از وقتی طلبه شدم
روز به روز سرم شلوغتر شد ..
به قول معروف ،
" ناراحت نیستم که تموم شده ،
خوشحالم که اتفاق افتاده ... "
البته الآن که ازدواج کردیم ، امیدوارم
بشه یکم بیشتر دور هم جمع بشیم ..
مخصوصا اینکه علیرضا داره برمیگرده مشهد ..
واقعا امیدوارم به زودی زود واسه سیّد ،
داداش گلم ، شرایط ازدواج فراهم بشه
و یک همسفر امام حسینی روزیاش بشه ..
دیدنش توی لباس خادمی ابیعبدالله
برام خیلی شیرین بود .. ، مخصوصا اینکه
توی کار خودش داره متخصص میشه ..
رفاقت باید رنگ و بوی خدا بده ،
خداروشکر دغدغهاش هست ،
امید هم فراوان !
امیدوارم یه روز کارهای بزرگی برای
امام زمان انجام بدیم ...
- @Moein_Ch | معین -
✍️ معین ؛
فاصلهٔ این دو عکس چهار ساله ؛ اولی قم ، دومی مشایه .. رفاقتهای قدیمی پره از خاطره و نوستالژی ..
حالا جالبه ،
توی هردو تا عکس اتفاقی بههم رسیدیم ؛
من و علیرضا رفته بودیم قم ( اولین سفر
بدون خانواده بود .. )
بعد سیّدحمید هم با خانواده اومدن از
قم رد شدن و یه سر اومد جای ما ،
خیلی زود هم رفت ..
دوشب پیش هم که رفتم موکب " حسینا "
میدونستم حمید اونجاست ؛
همون لحظات اول داشتیم حرف میزدیم ،
یهو گفتم عهههه
اون علیرضاست ؟!
گفت نه بابا !
گفتم به جان خودم ، اون یکی هم بابای
علیرضاست ..
دیدیم بلهههه
از شب قبلش اونجا بوده ولی این دو
بزرگوار همدیگه رو پیدا نکرده بودن ..
عکس رو که گرفتیم ،
بعدش سیّد برگشت گفت چقدر این عکس
شبیه فلان عکسمون شده و ..
- @Moein_Ch | معین -