تکان خوردن شانهها و صدای هقهق
گریههای مادرت ؛ نـاز کردن دخـتـرانــهٔ
خـواهـر کوچکت ؛ و جملههای هـمـراهِ
بـا آهِ بــرادر نوجوانت کــه از حــال و روز
غــمبــار و مــمــلــؤ از دلتنــگـے مــادرش
میگفت؛ هـمـان شـرمـنـدگے و احساس
شَرمے است ، کـه گـاه و بیگـاه مـونـسِ
مـن میشود ؛
منی کـــه نـام سـیّـد و عـنـوان طـلـبه بــه
اندازه کـافی بـار مـرا سـنـگین کرده بـود؛
قـریـب بـه یـک سـالے میشود کـه نگاهِ
خــاصِ تــــو و چــشــمـانِ نــورانـےِ مــادرِ
لـالـهپرورت کـارِ مـرا سختتر کرده . . .
حـالـا کـه زندگے مـرا بـه حضورت مـنـور
کــردی، خــودت دسـتـم را بـگـیـر تـا بـــا
نـور بـه نـور برسم . . .
میدانم راه زیاد است و پر پیچ و خم؛
امـا کـمـک کـن شـهـید شـوم تا عاقبت
شـهـید شوم . . .
تولدت مبارک حسین جان ✨
#معین
«فردای سالروز ولـادت حسین زینالزاده 🌷»
برای مـن یکے از زیباترین کارهایی
کــه یکی میتونه برام انجام بـده ؛
ایـنـه کـــــه در جـواب نـوشـتـههـام
بنویسه!
ممنونم از لطفتون ✨
سلـام و نـور ✨
عیدُکـمـ مَـبـروکــــ . . .🌷
انشاءالله حـدود ۲۰:۴۵
پخش زنده
حرم آقا علےبنموسےالرضا 💛