تـو همـانـی کـه دلـم لـک زده لبـخنـدش را
او کـه هـرگـز نتوان یـافـت همـانندش را
منم آن شـاعـر دلـخـون کـه فقط خـرج تـو کرد
غـزل و عـاطفـه و روح هنـرمنـدش را
#منهای_معین
May 11
نگـاه میکـنم،
مـوجهـا چـه مجنون و بـیقـرار
دل بـه دریا میزننـد ؛
و چـه عـاشقـانـه
در آغـوشِ سـاحـل آرام میگیرند.
نـمیدانـم،
شـایـد حـرفشـان ایـن است :
بـرای آغـوش تـو،
بـایـد مجنون بـود و دل بـه دریـا زد . . .
جنون
#معین
مهجوری از تو اين روزها ؛ نایِ نفس نگذاشته برایم .
سرگردانم از بغض هایِ شکسته گلویم تا
صدایت .
از شانهاَم تا آغوشت .
از دَستانم تا موهایت . .
آه عزیزِ دور من ، دگر از چه بگویم برایت؟
از لشکر غمی که هر روز به سمتم روانهست
و اذن دخول به قلبم میخواند؟
یا از بدنی که دردِ آغوشِ نداشته ، خستهاش کرده؟
یا از نوشیدن و مست نشدن ،
گریستن و از یاد نبردن ،
صدا زدن و پاسخی نشنیدن ،
دویدن و نرسیدن ،
از چه بگویم برایت؟
دردِ دوریات به استخوانم رسیده اما دم نمیزنم،
چرا که به گمانم در راه عاشقی ، گِله گذاری روا نباشد .
شکایتی ندارم از این آشفتگیام ،
سرِ شما سلامت حضرتِ معشوق .
✍️ #دیوانهای_در_شهر_عقلا
#منهای_معین
هدایت شده از مصاحبت معینها
📪 #سوال_مفید
💬 سید اگه بخوایید یه نکته از این سفرتون بگید چی به ما میگید؟
___
#سیدمعین
دریا برای کسایی که تو شمال و جنوب زندگی میکنن، جذابیت چندانی نداره
یا اونی که تو کبودوال سوپری داره لذت خاصی از جنگل فوقالعاده بکر دور و برش نمیبره
یا حتی متأسفانه مشهدیها اون شوقی که بقیه به حرم آقا دارن رو ندارن
چرا ؟
چون عادی شده و توجه نسبت به زیباییها و جذابیتهای اون نعمت کم شده
به قولی، حقیقت امر قربانِ تکرار شده
و این فقط درمورد مکانهایی که تو شهرمون داریم نیست
تمام نعمات همین هستن
مثل پدر و مادر،
خود نعمت اسلام عزیز و . . .
چی میخوام بگم ؟
اگر همیشه با نگاه کسی به نعمتهامون نگاه کنیم که اون رو نداره و ازش دوره،
مثل من به دریا و جنگل
یا یه دور از حرم به مشهد
یا یتیم به پدر،
اونوقت هم بیشتر لذت میبریم، هم بیشتر شکر میکنیم، هم بیشتر قدر میدونیم . . .
نمیدانم سـاحـلـی یـا دریـا ؛
تـو ،
برای دریـای خـروشـان قلـبم، آغـوش نـرم و مـاسـهای هستی ،
بـه هنگام رسیدن بـه تـو آرام مـیشوم .
و بـیکـران و زیبایـی، بـیانتها و دلربـا ؛
مـن درختی میان سـاحـلـم ،
اطرافم پـر از خشکیِ گنـاه، مـرا از مـوج الطـاف تو دور کـرده ؛
بیـا این سـاحـل کـه بین مـا حـائـل شده را کنار بـزن
بیا کـه خـروشـان و بـیقـرارِ امواجِ تـوام . . .
ساحل و دریا
#معین
روبهروی خورشید، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
وفاداری و صـداقـتِ عملـی در محبت ،
گـمشده و تمنـای بسیاری از انـسـانهاست؛
درحالی کـه مـا معشـوق خلق شدهایم و عـالَـم،
صـداقتِ عملیِ محبتِ عـاشـق است . . .
#سِیّد_رُکنُالدّین
انگشت بـه لـب ماندهام از قـاعـدهٔ عـشـق
مـا یـار ندیده تـب مـعشـوق کشیـدیـم . . .
#منهای_معین
سلام رفقا 🌱
لطفا یه چند دقیقه وقت بذارید، اگر تا حالا این پیام📌 سنجاق شده رو نخوندین، حالا بخونین
اونوقت میتونین تصمیم بگیرین همراه من بمونین یا باهام خداحافظی کنین 🌿
خلاصه خلاصهاش اینه:
من واقعا خیلی زمانم محدوده و متاسفانه نمیتونم زیاد بنویسم و فعالیت کنم،
الآن توی یک برهه زمانی هستم که حداقل تا آخر خرداد محدودیت زمانی بیشتری دارم؛
منظور این که حالا که منت سر من گذاشتین کنارم هستین، منتظر فعالیت زیاد نباشین.
خوب و بدش رو شما باید بگین، ولی کلا کانال، کانال خلوتیه . . .
یا علی مدد 💛
التماس دعا دارم 🙏🏼
May 11
مـن بمیرم کـه تـو را رنجِ مـضـاعـف دادم
عـذرِ تقصیر عـزیـزم، بـه خطـا افتـادم!
•••
#منهای_معین
#خوشرقصے
هـمـه هستند و تـو نـه، چـه غریبم مـن . . .
دیـدن دنـیـا و ندیدن تـو، چـه کورم مـن . . .
صحبت بـا این و آن بدون تـو، چـه لالم مـن . . .
شنیدن صدای غـیـر از تـو، نمیدانم چـرا گـوش دارم مـن . . .
غـربـت مـن را فقط تـو میفهمی، چـرا کـه بیشتر از عـاشـق، معشوقم مـن . . .
«معشوق»
#معین
#خوشرقصے
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
منـم آن والـِه اقـلـام گَـه و بـیگـاه معین
چـون کلامـی کـه ز دل پرکشد آخـر بـه دل آید چو منـیـر
عاشقان را کـه بـشـد راه پریدن همـوار
چـه نیازی بـه تخلص چـو رَوَد سـرو تنـاور آزاد
تـا بـدی دست بـه دامان خلـایق کـه چه آید بـه نظر
دست تـو بسته در ایـن دایـره گردون فـلـک . . .
✍️ #میسم
❤️ #عزیز_معین
🌿 #استاد_معین
هزار طـائفه آمد، هزار مکتـبــــــ رفـت
و مـانـد شیعه کـه قـال الـامام صـادق داشت . . .
شهادت آقا جانمون تسلیت🖤
#منهای_معین
#خوشرقصے
تنفس کـه فقط برای تـن نیست؛
نفسم تـنـگ است،
بـیتـو دَمی بـرای روحم نیست . . .
•••
#خوشرقصے
حـال و روزم زبـان بـاز کرده و پرحرفتر از همیشه همه چیز را بیان میکند ؛
نمیدانم چگونـه شنیده میشود،
امـا صدای گـوش خراش فریاد از تـرس است، سکوتش از سردرگمی و نفس نفس هـایـش از خستگی ؛
ایـن صدای کسی است کـه تـو را گـم کرده . . .
بیا مـرا در بغل بگیر،
بیا تـا سـر به سینه تـو بگذارم و همچون طفلی در آغوش مـادر بلند بلند گـریـه کنم.
بلـنـد بلـنـد گریه کـنم و بـریـده بـریـده و هـقهـق کنان از فراق بگویم ؛
مـن از فراق میگویم و تـو دست نوازش بـر سرم میکشی و مـن آرام آرام، آرام میشوم . . .
نفسی عمیق مـیکشـم،
چشمانم را میبندم و سکوت میکنـم . . .
همین حالـا نیز چشمانـم را بستهام،
تخـیـل میکنـم آغـوش گرمت را ؛
چـه شیرین است . . .
«تخیل»
#معین
#خوشرقصے
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲