eitaa logo
سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
726 دنبال‌کننده
373 عکس
65 ویدیو
22 فایل
﷽ طلبه‌‌ای 👳🏻‍♂️ از سلالهٔ مادر 🌱 متعهد 💍 اهل قلم ✍️ از تبار امام رئوف 💛 _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم .. 🤠 شناس : @Pole_Moallagh 👤 ناشناس : https://daigo.ir/secret/SeyedMoein 💬 حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha
مشاهده در ایتا
دانلود
بـدحـالم و خـوش‌حـال ؛ درد ایـن است کـه دردی نکـشـی . . .
تـو همـانـی کـه دلـم لـک زده لبـخنـدش را او کـه هـرگـز نتوان یـافـت همـانندش را منم آن شـاعـر دلـخـون کـه فقط خـرج تـو کرد غـزل و عـاطفـه و روح هنـرمنـدش را
یـک روز؛ دور دنیا حلقـه خواهم کـرد، دسـتـم را . . .
نگـاه می‌کـنم، مـوج‌هـا چـه مجنون و بـی‌قـرار دل بـه دریا می‌زننـد ؛ و چـه عـاشقـانـه در آغـوشِ سـاحـل آرام می‌گیرند. نـمی‌دانـم، شـایـد حـرف‌شـان ایـن است : بـرای آغـوش تـو، بـایـد مجنون بـود و دل بـه دریـا زد . . . جنون
چقَدَر مـوج به مـوج، فـ‌اصـ‌لـ‌ه افتاده کـنـون بین یک عاشق دل‌خسته و خورشید در آب ✍️ 🌊
مهجوری از تو اين روزها ؛ نایِ نفس نگذاشته برایم . سرگردانم از بغض هایِ شکسته گلویم تا صدایت . از شانه‌اَم تا آغوشت . از دَستانم تا موهایت . . آه عزیزِ دور من ، دگر از چه بگویم برایت؟ از لشکر غمی که هر روز به سمتم روانه‌ست و اذن دخول به قلبم میخواند؟ یا از بدنی که دردِ آغوشِ نداشته ، خسته‌اش کرده؟ یا از نوشیدن‌ و مست نشدن ، گریستن و از یاد نبردن ، صدا زدن و پاسخی نشنیدن ، دویدن و نرسیدن ، از چه بگویم برایت؟ دردِ دوری‌ات به استخوانم رسیده اما دم نمی‌زنم، چرا که به گمانم در راه عاشقی ، گِله گذاری روا نباشد . شکایتی ندارم از این آشفتگی‌ام ، سرِ شما سلامت حضرتِ معشوق . ✍️
مـوجـیم و مـدامـاً پـی یک سـاحـل آرام . . . ✍️
هدایت شده از مصاحبت معین‌ها
📪 💬 سید اگه بخوایید یه نکته از این سفرتون بگید چی به ما میگید؟ ___ دریا برای کسایی که تو شمال و جنوب زندگی می‌کنن، جذابیت چندانی نداره یا اونی که تو کبودوال سوپری داره لذت خاصی از جنگل فوق‌العاده بکر دور و برش نمی‌بره یا حتی متأسفانه مشهدی‌ها اون شوقی که بقیه به حرم آقا دارن رو ندارن چرا ؟ چون عادی شده و توجه نسبت به زیبایی‌ها و جذابیت‌های اون نعمت کم شده به قولی، حقیقت امر قربانِ تکرار شده و این فقط درمورد مکان‌هایی که تو شهرمون داریم نیست تمام نعمات همین هستن مثل پدر و مادر، خود نعمت اسلام عزیز و . . . چی می‌خوام بگم ؟ اگر همیشه با نگاه کسی به نعمت‌هامون نگاه کنیم که اون رو نداره و ازش دوره، مثل من به دریا و جنگل یا یه دور از حرم به مشهد یا یتیم به پدر، اون‌وقت هم بیشتر لذت می‌بریم، هم بیشتر شکر می‌کنیم، هم بیشتر قدر میدونیم . . .
نمی‌دانم سـاحـلـی یـا دریـا ؛ تـو ، برای دریـای خـروشـان قلـبم، آغـوش نـرم و مـاسـه‌ای هستی ، بـه هنگام رسیدن بـه تـو آرام مـی‌شوم . و بـی‌کـران و زیبایـی، بـی‌انتها و دل‌ربـا ؛ مـن درختی میان سـاحـلـم ، اطرافم پـر از خشکیِ گنـاه، مـرا از مـوج الطـاف تو دور کـرده ؛ بیـا این سـاحـل کـه بین مـا حـائـل شده را کنار بـزن بیا کـه خـروشـان و بـی‌قـرارِ امواجِ تـوام . . . ساحل و دریا رو‌به‌روی خورشید، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
وفاداری و صـداقـتِ عملـی در محبت ، گـمشده و تمنـای بسیاری از انـسـان‌هاست؛ درحالی کـه مـا معشـوق خلق شده‌ایم و عـالَـم، صـداقتِ عملیِ محبتِ عـاشـق است . . .
انگشت‌ بـه‌ لـب‌ مانده‌ام‌ از قـاعـدهٔ‌ عـشـق مـا یـار ندیده تـب‌ مـعشـوق‌ کشیـدیـم . . .
مـرا خـواب غـفلـت بـرد؛ جـبـیـن تـو، خیـس از خـجـالـت شـد . . . •••
سلام رفقا 🌱 لطفا یه چند دقیقه وقت بذارید، اگر تا حالا این پیام📌 سنجاق شده رو نخوندین، حالا بخونین اون‌وقت می‌تونین تصمیم بگیرین همراه من بمونین یا باهام خداحافظی کنین 🌿 خلاصه خلاصه‌اش اینه: من واقعا خیلی زمانم محدوده و متاسفانه نمی‌تونم زیاد بنویسم و فعالیت کنم، الآن توی یک برهه زمانی هستم که حداقل تا آخر خرداد محدودیت زمانی بیشتری دارم؛ منظور این که حالا که منت سر من گذاشتین کنارم هستین، منتظر فعالیت زیاد نباشین. خوب و بدش رو شما باید بگین، ولی کلا کانال، کانال خلوتیه . . . یا علی مدد 💛 التماس دعا دارم 🙏🏼
مـن بمیرم کـه تـو را رنجِ مـضـاعـف دادم عـذرِ تقصیر عـزیـزم، بـه خطـا افتـادم! •••
هـمـه هستند و تـو نـه، چـه غریبم مـن . . . دیـدن دنـیـا و ندیدن تـو، چـه کورم مـن . . . صحبت بـا این و آن بدون تـو، چـه لالم مـن . . . شنیدن صدای غـیـر از تـو، نمی‌دانم چـرا گـوش دارم مـن . . . غـربـت مـن را فقط تـو میفهمی، چـرا کـه بیشتر از عـاشـق، معشوقم مـن . . . «معشوق» ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
منـم آن والـِه اقـلـام گَـه و بـی‌گـاه معین چـون کلامـی کـه ز دل پرکشد آخـر بـه دل آید چو منـیـر عاشقان را کـه بـشـد راه پریدن همـوار چـه نیازی بـه تخلص چـو رَوَد سـرو تنـاور آزاد تـا بـدی دست بـه دامان خلـایق کـه چه آید بـه نظر دست تـو بسته در ایـن دایـره گردون فـلـک . . . ✍️ ❤️ 🌿
او ز ما فـارغ و مـا طـالب او در همه حـال . . ‌.
هزار طـائفه آمد، هزار مکتـبــــــ رفـت و مـانـد شیعه کـه قـال الـامام صـادق داشت . . . شهادت آقا جانمون تسلیت🖤
بـی‌تـو سرگردان و حیرانم، غافله گـم کرده‌ای در بیـابـانـم؛ بـی‌تـو مریض و غـافـل از طبـیـبـانـم . . . بدون تـو، زنـدگـی زنده‌گـانـی نیست، زمستان را بهـاری نیست؛ بـه جنت می‌روم یـا کـه جهنم ؟ می‌دانم بـدون تـو امیدی نیست . . . «مهجور» ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
تنفس کـه فقط برای تـن نیست؛ نفسم تـنـگ است، بـی‌تـو دَمی بـرای روحم نیست . . . •••
خـسـتـه از ایـن و آن و دنیای بدون تـوام ؛ دنیـای بدون خورشید، سـرد است ، از زمستـان خسته و دل‌تنگِ بـهـارم ؛ بیا ای گـل نـرگـس ، بیا کـه دل‌تنگ وص‍ـالـم . . . •••
دل‌خـوشـم؛ در محضر دنیـای خویشم، معشوقم مـن ! معشـوقـم و در فـکـر خورشید چشمانت؛ تـو نگـاهـم می‌کنی، در جنونم مـن ! مـجنـونـم و مجنـونِ مجـنـونـم . . . جنونِ مجنون ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
حـال و روزم زبـان بـاز کرده و پرحرف‌تر از همیشه همه چیز را بیان می‌کند ؛ نمی‌دانم چگونـه شنیده می‌شود، امـا صدای گـوش خراش فریاد از تـرس است، سکوتش از سردرگمی و نفس نفس هـایـش از خستگی ؛ ایـن صدای کسی است کـه تـو را گـم کرده . . . بیا مـرا در بغل بگیر، بیا تـا سـر به سینه تـو بگذارم و همچون طفلی در آغوش مـادر بلند بلند گـریـه کنم. بلـنـد بلـنـد گریه کـنم و بـ‌ریـ‌ده بـ‌ریـ‌ده و هـق‌هـق کنان از فراق بگویم ؛ مـن از فراق می‌گویم و تـو دست نوازش بـر سرم می‌کشی و مـن آرام آرام، آرام می‌شوم . . . نفسی عمیق مـی‌کشـم، چشمانم را می‌بندم و سکوت می‌کنـم . . . همین حالـا نیز چشمانـم را بسته‌ام، تخـیـ‍ل می‌کنـم آغـوش گرمت را ؛ چـه شیرین است . . . «تخیل» ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲