eitaa logo
🏴معین
660 دنبال‌کننده
362 عکس
62 ویدیو
22 فایل
﷽ 🦋💍 ✍️ گاهی دل دست به قلم می‌شود و بـه روے کاغذ خوش‌رقصے می‌کند : #معین _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم . . . https://daigo.ir/secret/SeyedMoein حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha «صرفا جهت آرشیوِ سیاهی‌های کاغذ...»
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دانم سـاحـلـی یـا دریـا ؛ تـو ، برای دریـای خـروشـان قلـبم، آغـوش نـرم و مـاسـه‌ای هستی ، بـه هنگام رسیدن بـه تـو آرام مـی‌شوم . و بـی‌کـران و زیبایـی، بـی‌انتها و دل‌ربـا ؛ مـن درختی میان سـاحـلـم ، اطرافم پـر از خشکیِ گنـاه، مـرا از مـوج الطـاف تو دور کـرده ؛ بیـا این سـاحـل کـه بین مـا حـائـل شده را کنار بـزن بیا کـه خـروشـان و بـی‌قـرارِ امواجِ تـوام . . . ساحل و دریا رو‌به‌روی خورشید، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
وفاداری و صـداقـتِ عملـی در محبت ، گـمشده و تمنـای بسیاری از انـسـان‌هاست؛ درحالی کـه مـا معشـوق خلق شده‌ایم و عـالَـم، صـداقتِ عملیِ محبتِ عـاشـق است . . .
انگشت‌ بـه‌ لـب‌ مانده‌ام‌ از قـاعـدهٔ‌ عـشـق مـا یـار ندیده تـب‌ مـعشـوق‌ کشیـدیـم . . .
مـرا خـواب غـفلـت بـرد؛ جـبـیـن تـو، خیـس از خـجـالـت شـد . . . •••
سلام رفقا 🌱 لطفا یه چند دقیقه وقت بذارید، اگر تا حالا این پیام📌 سنجاق شده رو نخوندین، حالا بخونین اون‌وقت می‌تونین تصمیم بگیرین همراه من بمونین یا باهام خداحافظی کنین 🌿 خلاصه خلاصه‌اش اینه: من واقعا خیلی زمانم محدوده و متاسفانه نمی‌تونم زیاد بنویسم و فعالیت کنم، الآن توی یک برهه زمانی هستم که حداقل تا آخر خرداد محدودیت زمانی بیشتری دارم؛ منظور این که حالا که منت سر من گذاشتین کنارم هستین، منتظر فعالیت زیاد نباشین. خوب و بدش رو شما باید بگین، ولی کلا کانال، کانال خلوتیه . . . یا علی مدد 💛 التماس دعا دارم 🙏🏼
مـن بمیرم کـه تـو را رنجِ مـضـاعـف دادم عـذرِ تقصیر عـزیـزم، بـه خطـا افتـادم! •••
هـمـه هستند و تـو نـه، چـه غریبم مـن . . . دیـدن دنـیـا و ندیدن تـو، چـه کورم مـن . . . صحبت بـا این و آن بدون تـو، چـه لالم مـن . . . شنیدن صدای غـیـر از تـو، نمی‌دانم چـرا گـوش دارم مـن . . . غـربـت مـن را فقط تـو میفهمی، چـرا کـه بیشتر از عـاشـق، معشوقم مـن . . . «معشوق» ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
منـم آن والـِه اقـلـام گَـه و بـی‌گـاه معین چـون کلامـی کـه ز دل پرکشد آخـر بـه دل آید چو منـیـر عاشقان را کـه بـشـد راه پریدن همـوار چـه نیازی بـه تخلص چـو رَوَد سـرو تنـاور آزاد تـا بـدی دست بـه دامان خلـایق کـه چه آید بـه نظر دست تـو بسته در ایـن دایـره گردون فـلـک . . . ✍️ ❤️ 🌿
او ز ما فـارغ و مـا طـالب او در همه حـال . . ‌.
هزار طـائفه آمد، هزار مکتـبــــــ رفـت و مـانـد شیعه کـه قـال الـامام صـادق داشت . . . شهادت آقا جانمون تسلیت🖤
بـی‌تـو سرگردان و حیرانم، غافله گـم کرده‌ای در بیـابـانـم؛ بـی‌تـو مریض و غـافـل از طبـیـبـانـم . . . بدون تـو، زنـدگـی زنده‌گـانـی نیست، زمستان را بهـاری نیست؛ بـه جنت می‌روم یـا کـه جهنم ؟ می‌دانم بـدون تـو امیدی نیست . . . «مهجور» ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
تنفس کـه فقط برای تـن نیست؛ نفسم تـنـگ است، بـی‌تـو دَمی بـرای روحم نیست . . . •••
خـسـتـه از ایـن و آن و دنیای بدون تـوام ؛ دنیـای بدون خورشید، سـرد است ، از زمستـان خسته و دل‌تنگِ بـهـارم ؛ بیا ای گـل نـرگـس ، بیا کـه دل‌تنگ وص‍ـالـم . . . •••
دل‌خـوشـم؛ در محضر دنیـای خویشم، معشوقم مـن ! معشـوقـم و در فـکـر خورشید چشمانت؛ تـو نگـاهـم می‌کنی، در جنونم مـن ! مـجنـونـم و مجنـونِ مجـنـونـم . . . جنونِ مجنون ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
حـال و روزم زبـان بـاز کرده و پرحرف‌تر از همیشه همه چیز را بیان می‌کند ؛ نمی‌دانم چگونـه شنیده می‌شود، امـا صدای گـوش خراش فریاد از تـرس است، سکوتش از سردرگمی و نفس نفس هـایـش از خستگی ؛ ایـن صدای کسی است کـه تـو را گـم کرده . . . بیا مـرا در بغل بگیر، بیا تـا سـر به سینه تـو بگذارم و همچون طفلی در آغوش مـادر بلند بلند گـریـه کنم. بلـنـد بلـنـد گریه کـنم و بـ‌ریـ‌ده بـ‌ریـ‌ده و هـق‌هـق کنان از فراق بگویم ؛ مـن از فراق می‌گویم و تـو دست نوازش بـر سرم می‌کشی و مـن آرام آرام، آرام می‌شوم . . . نفسی عمیق مـی‌کشـم، چشمانم را می‌بندم و سکوت می‌کنـم . . . همین حالـا نیز چشمانـم را بسته‌ام، تخـیـ‍ل می‌کنـم آغـوش گرمت را ؛ چـه شیرین است . . . «تخیل» ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
روز تـولـدت بـه غـلـط روز دخـتـر است در اصـل روز آمـدنـت روز خـواهـر است . . . •••
آقـا جـان ! از مـن مـرا بگیر و خودت را بـه مـن بـده ‌. . . •••
تـنـهـایـی را دوسـت دارم؛ هـرگـاه تـنهـا تر مـی‌شـوم، بیـشتـر دل‌تنگت مـی‌شـوم . . . •••
بـا دستان خـالـی و کوله‌ای پـر گناه نـه آهـی در بسـاط و نـه اشکی در چشم تنـهـا سرمایه‌ام امیـد و در چشمـانـم انتظار دست خـالـی بمانم کـاهلـی کردم . . . •••
بـه گمـانـم بـی‌قراریِ دل، از میهمـان‌هـای نـاخوانده است و غریبانـه‍ تنگِ صـاحبش شـده... •••
🏴معین
سلام رفقا 🌱 لطفا یه چند دقیقه وقت بذارید، اگر تا حالا این پیام📌 سنجاق شده رو نخوندین، حالا بخونین او
سلام عزیزان ✨ اگه نخوندینش، بخونین لطفا 🌱 مخصوصا کسایی که تازه تشریف آوردین 🌿
بـر فـرش حرم گـرد و غبـاریم و نشستیم ، مـا را نتکـانـی، نتکـانـی، نتکـانـی . . . •••
هـرجـا پناه غیر تـو رفتم تباه بـود یـاری گرفتن از دگـران بس گناه بـود مـن غرق در تلـاطـم دنیا شدم ولـی تنهـا بـه زیر سایه‍ ایوان پناه بـود آنجا کـه گنبد حرمت را خـدا نهـاد صـد طعنه‍ بر درخشش خورشید و ماه بـود صـدهـا غزل ز عشق به غیرت سروده‌ام شعری کـه نامی از ـتو نبود اشتباه بـود مـا را بـه‍ نوکری رضـا جـان شناختند تنها فقط ز لطف تـو بود هر چـه جـاه بود دیـن‌داری ریایی مـا ظـاهرش خـوش است گفتم کـه دوست دارمت امـا مزاح بـود . . . اعتراف ✍️