✍️ معین ؛
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/8012 دقیقا منم همینطور پارسال تابستون برای اولین بار مشرف شد
بعد از ماه مبارک پارسال ،
انقدر در زمانهای مختلف تشکر و حال خوب
و ... ازتون نسبت به پخش زندههای حرم
دریافت کردم که امسال هم پخش زنده
گرفتم !
یعنی درواقع همون چند نفری که حال خوبشون رو با ما به اشتراک گذاشتن باعث زیارتهای امسال من و همهٔ ما شدن ..
اگر بگم توی زیارت همهمون شریکن بیراه
نیست .. !
* ببینید چقدر پیامهای شما ،
نظرات شما ،
حال خوب شما روی فعالیتها اثرگذاره ..
ما هم دیروز رفتیم و دوازدهمون رو بهدر کردیم
تا از خرافه به دور باشیم ؛🤝
البته نمیشه انکار کرد که امروز روز طبیعته
و دیروز اینطور نبوده :/
امیدوارم که واقعا حواسمون به طبیعت
طفلکی که گیر ما افتاده باشه ..
شاید ضایع باشه ،
اما دفعه اولم بود که آتیش درست کردم
و جوجه رو کباب کردیم ..
دیگران پختند ما خوردیم ،
ما بپزیم ، دیگران نوش جان کنند ..
#روز_طبیعت
✍️ معین ؛
دو تا نکته از پشت صحنه هدیه دادن ؛
یک اینکه بدعت مربوط به مسائل دینیه ،
سیزده رو بهدر کردن بیشتر شبیه به خرافه
است و کسی بهش نگاه دینی نداره ..
دوم اینکه احساس کردم زیاد ظاهر خاص
و جذابی نداره ؛
بعلاوه اینکه خیلیا این روزا جوجه میزنن و
چیز خاصی نیست ،
برا همین کسی هوس نمیکنه ؛
و الا عکس نمیذاشتم ،
هوس نکردین که نه ؟!
حلال کنین اگه دلتون خواست 😃
https://eitaa.com/hajehabib/63999
سفارش سوخته داشتم داداش
و الا داداشت پا منقل بوده =)
میگن امام حسن داشتن غذا نوش جان
میکردن ؛ یه سگی جلوشون واستاده بود
و نگاه میکرد ..
آقای کریم ما هم براش چند لقمه انداختن ..
یکی از اصحاب گفت میخواین دورش کنم ؟!
آقا فرمودن :
به حیوان کاری نداشته باش ! من از خدایم حیا میکنم که جانداری به غذای من نگاه کند و من غذایش ندهم و او را برانم!
گربهه خیلی عزت نفس داشت ،
یه لقمه میخورد میخواست بره ؛
خودم براش لقمهها بعدی رو میفرستادم ..
فک کنم شکمش سیر شد ..
یا امام حسن ، آقای کریم ؛
من به تبعیت از شما این کار رو کردم ،
این کم رو از من قبول کن ؛
اینم بدون آقاجان !
نگاه منِ محبّ مادرت که کمتر از چهارپا
نیست ، نگاهم به دستاته آقای قلبم ..♥️
#روز_طبیعت
امروز که سبزههاتون رو گره زدین ،
یادتون باشه گرههای دلتون رو هم باز کنین ..
✍️ معین ؛
📪 پیام جدید امروز تولدمه هدیه !؟ ___
به نیابت از شما ، رو به حرم آقا ؛
السّلامُ علیك یا علےبنموسےالرضا
هدیهای بهتر از این ؟!
به گمانم ابرها برای رسیدن به آسمان اینجا دعوایشان میشود ..!
وقتی هم که به وصال میرسند ،
باد دست از سر آنها بر نمیدارد ..
بعضیشان بغض در گلو دارند !
به اینجا که میرسند ، میبارند و میروند ..
شنیدهام ملائک هم در تمام طول زندگی فقط یک بار ، فقط یک شب جمعه همراه انبیاء میشوند ؛
رسیدن به بهشت اگر همیشگی نباشد ،
قبل وصالش انتظار است و بعد آن درد دلتنگی
و آه حسرت ..
و حالا من !
اینجا ، بهشت بین الحرمین ..!
نمیدانم اَجَل چقدر مهلت میدهد و این بار آخر است یا نه ؛ اما بار چندم است که از دیدن خود در اینجا تعجب میکنم ..
نمیدانم چه شد ؟! دعای خیر که بود ؟!
که الان در رؤیاییترین نقطهی عالم نشستهام ؛
اما خوب میدانم ، شرفِ اینجا آمدن ، به بینالحرمینی شدن است !
به ابالفضلی شدن !
به حسینی شدن است ..!
آقاجان !
روضهی عمویت را خواندم تا نگاهی کنی
به فرزند ناخلفت ..!
خودت گفتی هر جا که روضهی ماه بنےهاشم خوانده شود را مُنوَّر میکنی ..
این بار خودم روضه خواندم و این یعنی
توفیق را خودت دادی و پس قطعاً بر سرم
دست کشیدی ...
اصلاً مگر میشود ، نوکری ، برای مادرت روضه بخواند و راه را نشانش ندهی ؟!
مهدی جان قطعاً هادی دلم شدی
و این یعنی من هم کربلایی شدم ..!
کربلایی که حسینش تویی اما نه مثل حسین ..!
ای کاش عباس این میدان هم ، من باشم ...
✍ #معین
اولین مستمع روضهی پر فیض علمدار
به خدا حضرت مهدیست ؛ خدا میداند :)
#شب_جمعه ..
📍بهشتِبینالحرمین ، 🗓️۳۰ اسفند ۱۴۰۳