eitaa logo
معین 🇵🇸🖤
685 دنبال‌کننده
321 عکس
56 ویدیو
21 فایل
﷽ ✍️ گاهی دل دست به قلم می‌شود و بـه روے کاغذ خوش‌رقصے می‌کند : #معین _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم . . . https://daigo.ir/secret/SeyedMoein حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha «صرفا جهت آرشیوِ سیاهی‌های کاغذ...»
مشاهده در ایتا
دانلود
امـام ، فـرمـانـده است . . .❗ گـاهے بـعـضی تـوهـم می‌زنند امـام زمـان در غـاری شـبـیـه بـه «حـرا» یـا خیمه‌ای در دل بیابان در حـال عـبـادت است ؛ گـاهی می‌رود به کـربلا زیارت و گـاهی هم مدینة ؛ شاید بـا ردایے سفید ، شالی سـبـز و صندل‌هایی قـهـوه‌ای رنـگ ، آرام‌آرام بـیـن کوچه‌ها ، تک و تنها و غریبانه راه می‌رود و آهے می‌کشد ؛ شـایـد آنـهـا امـام را بـا یـک نـظـاره‌گرِ مـطـلق و عـابدی زاهـد و سجاده‌نشین اشتباه گرفته‌اند ؛ امـام آنـها یـک کنج عزلت گزیده‌ایست کـه روز و شب گـریـه می‌کند و برای شیعیانش تـوبـه ؛ شیعیانش هم { جمعه‌ها } ندبه می‌کنند و با گریه کردن «انتظار» را معنا ! خنده‌دار نیست ، گـریـه‌دار است ! هـمـین برای غربتش کافے است و توهین است بـه شأن { امـام } . . . « امـام » ، یعنی فرمانده ! امـام یعنی در دل میدان نمی‌گوید { بـرو } ، می‌گوید { بیا } ! امـام همان کسی‌ است کـه در طـراحـے چند ماههٔ ، کنار میز فرماندهی بود ؛ همان کسی است کـه طبیبانه زخـم‌هـای مـجـاهـدان را درمـان می‌کند ، پـدرانـه دست نوازش بـر سـر یتیمان فلسطینے می‌کشد ، پـابـه‌پـاے هـمسران شــهـیـد شیون می‌کند و بـا داغِ شش‌ماهه‌های پرپر شده می‌سوزد . . . امـام هـمـان کسی است کـه بـه وقت پرتاب مـوشـک ، بلند یازهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌گوید ، کـنار رزمندگان تـفـنگ بـه دسـت می‌گیرد و شـیـعـیـانـش پـابـه‌پـای او «انـتـظار» را مـعنا می‌کنند ؛ دسـت و سـر و جـان می‌دهند و تـا آخـریـن قطرهٔ خـون ، پـای ولے می‌ایستند . . . امـام ، فـرمـانـده است . . .❗ 🇵🇸
ایـن روزها کــه نبرد { حـق } و { بـاطـل } بـه اوج خـود رسـیـده ، جـای خالے شما بیش از پیش حـس می‌شود ؛ دنـیـا چـه بداند چـه نداند «منتظر» توست . . . هرکس کــه برای اعتلـای { عدالت } دست بـه آسمان می‌برد و برای مـظـلـومـیـن دعا می‌کند ، و یـا مشت گره می‌کند و بـر سـر ظـالـم فریاد می‌زند ، در «حقیقت» برای آمدن تـو { قدم } برداشته . . . می‌خواهد شیعه باشد یا سنے ، مسلمان باشد یا نامسلمان ، اهـل کتاب باشد یـا نباشد ، دیـن داشته باشد یا نـه ؛ امروز هـر «انسانے» در هـر جای ایـن کُرهٔ خاکی ، کـه جـانش از ظـلم به لب آمده ، و بےتاب و تـشـنهٔ حق شده ، هَـل مِـن مُـعـیـن تـو را لبیك گفته ، «مضطر» شـده و چـشـم بـه راه است . . . آقـا جـان بـیـا ، یـک جـهـان مـنـتـظـر تـوسـت ، بـیـا . . . ! 🇵🇸
شـیعـیـان ایـن امـام ، مـرزی نمی‌شناسند و در هـر جـایے مسلح‌اند ! فرقی نمی‌کند در زیر آتش ، یـا در ایـران و یـمـن و لـبـنان و هرجای دیگر ؛ آنـهـا مسلح‌اند ؛ یکی بـه سلاحِ قـلـم و دیگری بـیـان ، آن یـکی در دل دانشگاه و مدرسه ؛ یکی با سـنـگـر علم و آن یکی با رسانه ! آنها نشستن نمی‌شناسند ؛ جـهاد را فـقط بـه شمشیر نمی‌دانند ؛ گـوش بـه { فـرمـان } نه ، گوش‌شان بـه { دهان } مُسلِمِ امام‌شان است و بـه جـانِ کـلـامـش دل می‌دهند ؛ آن‌هـا آتـش بـــه اختیار هستند و منتظر فرمان نمی‌مانند . . . همیشه در دل مـیـدان هستند و پا پس نمی‌کشند . اما قبل از هرچیز ، مـجـاهـدانِ جهادِ اکــبــر ، و مـبارز جنگ درون خود هستند . . . از سـیـمِ خـاردار نفس‌شان عبور کرده‌اند ؛ بـا تمام وجود لـمـس کرده‌اند ، { اگر چنانچه می‌خواهی از سیمِ خارادار رد بشی ، اول باید از سیم خارادار نفست عبور کنی . . . } وقتی گرفتار خودمان هستیم ، نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم . . . 🇵🇸