تـوی این دنیـا کسـایی هسـتـن
کـه دوستـمون دارن،
دعـامـون مـیکنـن،
گـاهـی وقـتی حـواسـمون نیـسـت نگـاهـمـون میـکـنن،
بـا خـوشحـالـیمـون خـوشـحـال میـشـن
و
بـا نـاراحـتـیمـون نـاراحـت؛
بـه عـشـقمـون میخـندن
و
بـرامـون بغـض میکنن و اشـک مـیریزن . . .
ایـن آدمـا، انگیـزه زنـدگی کـردن مـا هستن،
انگـیـزه حـرکـت کردن،
جـلـو رفتن، تسـلیـم نشدن . . .
و هـیچـوقـت از زندگـیمون بیـرون نمیـرن
اما گـاهـی مـا اونـارو گـم مـیکنیم،
مـا،
گـاهـی انگیزههـای زنـدگـیمـون رو گـم میکنیم
و
یـادمـون میره یه مجـنونـی هـسـت و مـا باید لیلیاش باشـیـم . . .
#چند_کلام_از_سیّدمعین
اگـر پـایـمـان را هـرجـایے بگذاریم ،
پـایـمان را هرجـایے نمیگذارند ؛
گـاهـے نرفتنها ، بـال رفتن میدهد . . .
و بـعـضے نبودنها ، لیاقتِ بودن . . .
اگـر پایمان را بـه روی دل نگذاریم ،
نمیرسیم ؛
راه رسیدن بـه او ،
از دل میگذرد . . .
« حـال ایـن روزهای مـن . . . »
#چند_کلام_از_سیّدمعین