eitaa logo
معین 🇵🇸
663 دنبال‌کننده
322 عکس
56 ویدیو
21 فایل
﷽ ✍️ گاهی دل دست به قلم می‌شود و بـه روے کاغذ خوش‌رقصے می‌کند : #معین _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم . . . https://daigo.ir/secret/SeyedMoein حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha «صرفا جهت آرشیوِ سیاهی‌های کاغذ...»
مشاهده در ایتا
دانلود
یـٰا عـلے گـفـتـیـم و عـشـق آغـاز شد 💛 نـائـب‌الـزیـارة و دعـاگـوی هـمـه مـحـبـیـن امیرالمؤمنین ✨ بـه امـیـد روزی کـه از شیـعـیـان باشیم . . .
شـال روے شـانـه‌ام گـواه است ، هـمـه مـرا بـه إبن‌الحیدر شناخته‌اند ؛ بـے آنکه بگویم ، سربـازِ آن امـامِ غریب خوانده می‌شوم ؛ و در این شهر و آن شهر عزیز می‌شویم بـه خاطر همسایگی با شـاه خـراسـان . . . أنـٰا تراب ، یـٰا أبـوتـراب ! مـن کـه از خودم چـیزے ندارم ، هـمـه جا به نـام شماام ، فـرزنـد نـاخـلـفـم ، لـکـهٔ نـنـگـم ، وصـلـهٔ نـاجـورم . . ‌. پـسـر هـرچقدر هم کـه بد باشد ، بـه نام پـدر می‌نویسندش ؛ پدرجـانم ! دستی بـه سـر و رویـم بـکـش ، نمی‌خواهم آبروبَر بـاشم ، نمی‌خواهم فـقـط یدك‌کشِ بـارِ سـنـگیـنِ نـام شیعه باشم ، نمی‌خواهم اسـمـم طلبه باشد ، رسمم نه ؛ نمی‌خواهم جَـدّمــ تـو باشے ، راهم نه ؛ نمی‌خواهم رضا همسایه‌ام باشد ، امامم نه ؛ خلـاصـه بگویم ، نمی‌خواهم این باشم ؛ مُـعـیـنـت را ، مُـعـیـنـت کـن ! « وصلهٔ ناجور » 📍نـجـف أشرف ، خـانـهٔ پدرے ، ۱۲ شهریور ۱۴۰۲
📍طـریـق الـعـلـمـاء
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مـا رفتیم ، بـه نـیـابـت از تموم رفـقـا . . . ! 🎙️ | کربلـایے حسین طاهری
📍مـشـایـة
📍کـربـلـای مُـعـَلّـےٰ
📍کـربـلـای مُـعـَلّـےٰ ، مـوکـب مـحـبّـان عـلےبـن‌ابےطـالـب سخنرانی : حـاج عـلـےاکـبـری مـادحین : حـاج محمدرضا طاهری حـاج امـیـر کرمانشاهے کربلـایے حسین طاهری
مـن فـقـط همنقدر می‌دونم کـه تنها چیزی که مانع کربلا اومدن نمیشه ؛ گناه‌های گذشته است ، کـه ازشون احـسـاس شـرمـ می‌کنی . . .
شـب جـمـعـه ، بـیـن‌الـحـرمـیـن ؛ شـایـد بـی‌دلـیـل نیست ؛ شـایـد بی‌دلـیـل نیست ، دست بـه کـمـر آمده‌ام . . . سـیـنـه‌امـ درد می‌کند ، نـفـس کشیدن سـخـت است ، مـا پـسـرهـا ، مـادرے هستیم . . .
شـنـیده‌ام ، آن لـحـظـه‌هاے آخـر ، می‌خواستی بـه احترام امامت ، بـإیستے بـه روی پـایت ، نشد ! خـوب می‌دانے زمین‌گیر شدن چـه حـالے دارد . . . زمین‌گیرمـ و نـاتـوان ، بےدست کربلـا ، دسـت مـرا بگیر . . . از چـشـم‌هایت هم شـنـیده‌ام ؛ آن‌ها چـشـم‌هایت را . . . همان لحظه‌هاے آخـر کـه امامت بـود و خوب نمی‌دیدی‌اش ، چـه حسے داشت ؟! یـک عُــمــر است ، چـشـمـانـم ، سـرگـردان و حیرانند . . . چــیزی نمی‌بینم . . . کورِ کـورم . . . بـه چـشـمـانـت قـسـم ، چشمانم را شـفـا بده . . . « بودے ، هستم . . . » کربلـا ، روبه‌روی مَـشـکِ سقا ، ۱۸ شهریور ۱۴۰۲
امـیدوارم بےدست کـربـلـا دست تک‌تک‌تون رو بگیره . . . بـرسـه به دست عزیزان بزرگوار ؛ دعاگو و نائب‌الزیارة خیلی‌هاتون به اسم بودم که توی این کـاغـذ نوشته نشده ✨