eitaa logo
🏴 حسینیهٔ معین
666 دنبال‌کننده
340 عکس
57 ویدیو
22 فایل
﷽ 🦋💍 ✍️ گاهی دل دست به قلم می‌شود و بـه روے کاغذ خوش‌رقصے می‌کند : #معین _ معین ؟! : یارے کنندهــ. •| امید است معینِ معینِ جهانیان باشیم . . . https://daigo.ir/secret/SeyedMoein حرفامون : @Mosahebat_Shagerdha «صرفا جهت آرشیوِ سیاهی‌های کاغذ...»
مشاهده در ایتا
دانلود
. جـوانـان بـنےهـاشـمــ بیایید ، عـ‌لـ ـ‌ـی‌ها بـر در خـیـمـه رسانید ... 🏴 🥀
. تـیـرهایی کـه بـه مـشـکـش خـورد ، جـانـش را گـرفـت ... 🏴 🥀
. ای ماهِ شب‌های حرم ، اهل حرم ، بعد تو علمدار ندارند ... 🏴 🥀
. خورشید می‌رود که شود روشنای راه ... 🏴 🥀
. روضه‌های حسین شعر نمی‌خواهد ، لغت کافی است ؛ خنجر ، انگشتر ، نعل تازه ، نیزه‌ها .. 🏴 🥀
. انسان‌ها گاه و بیگاه برای سرمایهٔ نداشته‌شان برنامه‌ریزی می‌کنند اما من هربار که شمیم دل‌ربا لاله هوش و حواسم را می‌رباید به آن فکر میکنم... همچون کودک دست‌فروشی که دست بر کلاه گرفته به آسمان‌خراش بالای سرش نگاه می‌کند و می‌گوید: می‌تواند بهتر از اینها باشد... از آرزوهایم مانند خاطره صحبت میکنم؛ در تنگ خود تور صیاد و تیزی دندان را گذرانده‌ام! سر از خاک در نیاورده به سرو می‌خندم! کابوسی در لباس رؤیا هستم و با چشمانی باز به خوابی عمیق فرو رفته‌ام! غرور من این را کنار آن گذاشته است... جهالت من راکب و مرکب و راه و چاه را بر من پوشانده است... من آنها را بر اسب سفید و خود را سوار بر کف پاهایم نمی‌بینم! سرخی لاله کجا و خواری خار کجا؟! بین ما سال‌ها و فرسنگ‌ها فاصله‌هاست... اما آنهایی که بر روی عرش پرواز میکنند، پریدن را به ما خواهند آموخت، اینگونه ره صد ساله را به یک شب طی خواهیم کرد... دستان خالی‌ام را به سمتشان دراز کرده‌ام و چشم امید به آنها دوخته‌ام... «رؤیای دست‌فروش» ✍️ ۳ آذر ۱۴۰۱
. اولین متن طولانی‌‌ای بود که نوشتم ؛ قلم هنوز تاتی تاتی می‌کرد .. براش حدود یک هفته وقت گذاشتم و شد جزو عمیق‌ترین متن‌هایی که تا حالا نوشتم .. به حدی که تقریباً تمام جمله‌هاش معنای خاص خودش رو داره و اکثر کسایی که این نوشته‌ رو خوندن متوجه منظورم نشدن ! ( احتمالا شما هم متوجهش نمیشین .. ) خیلیا می‌گفتن این مشکل متن‌های منه ! باید طوری بنویسم که همه‌فهم باشه و .. اما من عاشق این ویژگی نوشته‌هام بودم ! « گاهی برای فهمیدن‌شون نیازه چندین‌بار خونده بشن ، و حتی شاید درنهایت باز معنایی در پس نوشته‌ها باقی بمونه .. » .
. فی‌المثل ، می‌تونین بگین موضوع این نوشته چیه ؟! درمورد چی نوشته شده ؟! https://daigo.ir/secret/SeyedMoein .
🤝 برداشت من ؛ راجب وصل شیرین یار با اینکه خیلی دستتون کوتاهه و ایشون(امام زمان) بالا اما شما همیشه بهش فکر میکنید و آرزوتونه حتی با این دست خالی و اخر متن شاید منظورتون به شهدا هم باشه که پرواز کردن و بهتون یاد خواهند داد ___
🤝 ....، ..... ___ خیلی درست بود سانسورش کردم 🤝 .
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/5724 دقیقا منم با همین مسئله رو به رو بودم. نوشته هام رو هرکسی نمی‌فهمید اصلا به عمد دوست داشتم کلمات سنگین به کار ببرم تا خودم بتونم نوشته هام رو عمیق بفهمم. و اگر کسی شنیدشون اهلش بفهمن ... میون این کلمات سنگین، هرکسی که می‌شنید یه لبخند و شاید بعضا پوزخند میزد و می‌گفت اینم مخاطبش الهیه دیگه؟ الان حتی برای همین لحظات هم دلتنگم اسمم بین اون هشتگ‌ها بود ولی پنج ماهی میشه متنی ننوشتم .. ___ بله یه چیزی تو همین مایه‌ها .. اما نه دقیقاً .
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/5728 منم دوست ندارم کسی که منو میشناسه نوشته هامو بخونه یه بار دوستم به زور دفترمو برداشت یکم خوند میخندید 😑 اونا احساسات منه هاا ، من کلمه هام سخت نیست احساساتم هست البته تو این کانال نه بین باقی افرادی که میبینم و نمینویسن ___ و اینجا بهترین جا برای ارسال نوشته‌هاتونه ! ناشناس .. .
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Moein_Ch/5727 خیلی سخت نبود شاید هم دلیلش این باشه که من یه دوره رو متن هاتون دقیق تر بودم ___ باعث افتخاره و خوشحالی .. لطف کردید بله این موضوع قطعاً کمک کننده است .
📪 پیام جدید فهمیدیم مگه میشه نفهمید رویام شهادته فاصله ام زیاده طولانی ___ و حتی شاید درنهایت باز معنایی در پس نوشته‌ها باقی بمونه .. ‌.
🤝 https://eitaa.com/Moein_Ch/5723 سلام سید. نوشته هم برای امام زمان عج هم شهدا.. چون شهدا راه صد ساله رو یک شبه رفتن.. ولی باز میخونم و باز ببینم چی در میاد... چون باید با حس خونده بشه.. احساسش رو حس کردم ولی تمرکزم زیاد نیست فعلا. ___
🤝 شهادت ؟ ___
🤝 شهدا ، شهادت ___
🤝 یه حس عذاب شاید که دنبال لحظه شیرینه حس کنده شدن از تعلقاتش رسیدنش به معشوقش اما دورتادورش خار گرفته رهایی ازش سخته تاحدی مث پرواز گنجشکی ک تازه دنیا اومده پروازو بلد نیس اما شور پروازتو سرشه معشوقش ک بیشتر حس میکنم ب متن میاد خالقشه بعدم امام زمان و امام حسین شایدم دنبال راهی واس نجاته اما تو کابوساش گم شده ___
🤝 https://eitaa.com/Moein_Ch/5723 سلام وقتتون بخیر من از این متن در واقع حس قیاس گرفتم قیاس نویسنده با هر کسی که براش عزیزترینه اینکه خودت چی هستی و مقام اون چیه این صرفا چیزی بود که من برداشت کردم ممکنه اینجوری نبوده باشه🌱 ___ به بخش جدیدی اشاره کردین 🤝 .
🤝 ولی من دیوانه این سبک از نوشتنتون‌ هستم ___ شما لطف دارید ؛ تشکر از محبت شما .
هدایت شده از مصاحبت شاگردها 🇵🇸
. داشتم براتون می‌نوشتم .. قرار بود سوالایی که توی پل پرسیدین رو هم جواب بدم ؛ اما دیگه انرژی‌ای ندارم که بذارم ( به همراه کمی مبالغه ) روز شلوغِ شیرینی بود و حالا باید یکم چشمام رو ببندم تا فردای شلوغ رو شروع کنم .. اما می‌نویسم ان‌شاءالله و جواب سوالاتون رو هم میدم ان‌شاءالله .. .
. زیاد به شهادت فکر می‌کردم ، شهادت شهدای امنیت باعث شد دوباره درمورد زمان مناسبش فکر کنم ! برای خرج‌کردن سرمایه‌ای برنامه می‌ریختم که دست‌فروش آن بودم .. ! حتی نوع شکوفایی لاله‌ها را نقد می‌کردم ، آسمان‌خراش‌هایی بودند که می‌توانستند بهتر هم باشند .. هنوز به حدی نرسیده بودم که امتحانم کنند ، اما گمان می‌کردم همه را پاس کرده‌ام .. همانند ماهی‌ای که در تُنگی شنا می‌کند و از موج دریا و تور صیاد مانند خاطره یاد می‌کند .. ! من دانه‌ای بودم که جوانه نزده ، به شهیدانِ قدکشیده همچو سرو نگاهِ بالا‌به‌‌پایین داشتم !!! من با تمام زشتی‌ها و کثیفی‌هایم ، خود را شایستهٔ شهادتی می‌دیدم که به زیبایی یک رؤیا بود .. چشم سرم بیدار و چشم دلم به خوابی عمیق فرورفته بود تا پستیِ « این » را نبینم و بزرگیِ « آن » را نفهمم .. ! این خواب و این نفهمیِ این مغرورِ پر ادعا ، چشمانش را به‌روی سختیِ این راه بسته بود .. این منِ پابرهنهٔ سردرگم را کنار لاله‌هایی که یک عمر در این راه تاخته بودند گذاشته بود .. !! مضحک است ، زیبایی سرخیِ لاله در کنار پستیِ خارِ صحرا .. اما ، امید من به همان‌هایی است که شهد نوشین شهادت را نوشیده‌اند و حالا ساقیِ ما لب‌تشنگان هستند .. ! شهدا ، ما را شهید خواهند کرد .. ✍️ ششم و هفتم مردادماه .. ! .
. گرفتید چی شد ؟! بعد از خوندنش : https://daigo.ir/secret/SeyedMoein .