eitaa logo
مصاحبت معین‌ها
22 دنبال‌کننده
185 عکس
29 ویدیو
1 فایل
📜 گفت‌و‌گوهامون لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/SeyedMoein 🌱 کانال اصلی: @Moein_Ch
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
_ دستم به دامنتان آقا بیمارم.... (اللهم أشفِ کلّ مریضِ جسمی و روحی و معنوی...)
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
_ ببخش که یک سال تمام چیزی جز جای سیلی روی صورت براتون نبودم😢😖 تو این سال کمکم کن و نزار شرمندت شم...
مصاحبت معین‌ها
غروب آخرین جمعه سال،،، چی توی دلتونه که دوست دارین به آقا بگین؟! https://abzarek.ir/service-p/msg/99
_ سلام آقا، این آخرین جمعه است شما نیومدی ولی ما منتظر هستیم، میمونیم، می‌میریم، ماشعیان نسل ظهوریم، آقا جان حواست به من هست میدونم ولی بیشتر باشه، باشه...
هدایت شده از سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
چقدر حرف و مشاهدات درمورد سفر دارم که حس می‌کنم حوصلشو ندارین...😕
مصاحبت معین‌ها
چقدر حرف و مشاهدات درمورد سفر دارم که حس می‌کنم حوصلشو ندارین...😕
اتفاقا خیلی جذابه ادامه بده. ___ خداروشکر 🤲 چشم حتما، دعا کنین خدا توفیق بده
مصاحبت معین‌ها
چقدر حرف و مشاهدات درمورد سفر دارم که حس می‌کنم حوصلشو ندارین...😕
شما بزارید، ما میخونیم و استفاده میکنیم! همچنین قلم زیبایی هم دارید که به دل میشینه... ___ چشم؛ فقط دعا کنید خدا توفیق بده. امیدوارم استفاده کردنی باشه،،، شما لطف دارید؛ الحمدلله @Mahjjor
سلام . ببخشید امکانش هست از متون شما برای کپشن استفاده کرد ؟ ___ سلام و نور ✨ بله، چرا که نه؟! اگه با ذکرنام هم حال نمی‌کنین، بدون نام هم مشکلی نیست🌹 ولی لطفا برام دعا کنید که خیلی محتاجم... (اینا مال ۳ ۴ روز پیشه؛ همون موقع جواب دادم)
حرم مادرتون زهرا کجا میفته سید؟ ___ سلام عزیزم🌷 خلاصه بگم، پدر آیت‌الله مرعشی نجفی خیلی علاقه داشتن قبر مادرمون رو زیارت کنن؛ چله‌ای برمی‌دارن و توسل می‌کنن که براشون روشن بشه قبر مطهر کجاست؛ شب چهلم در عالم رؤیا امام باقر علیه السلام بهشون میفرمان: بنا به مصالحی باید محل دفن مادر مخفی باشه، هروقت خواستید ایشون رو زیارت کنید، به قبر فاطمه معصومه مشرف بشین... التماس دعا دارم 🌹
مصاحبت معین‌ها
چقدر حرف و مشاهدات درمورد سفر دارم که حس می‌کنم حوصلشو ندارین...😕
شما از خاطرات سفرتون بگید، ما که حوصله داریم میخونیم، هر کسی هم حوصله نداشت نخونه، به همین راحتی😄 ___ 😄🤝
حرف از عنایت شهدا شد یاد یه ماجرایی افتادم. چندسال پیش، زمانی که هنوز کار داعش تموم نشده بود و کمتری کسی می‌رفت سامرا، ما خانوادگی رفتیم اونجا زیارت. البته ماشینمون رو اجازه ندادن ببریم داخل شهر؛ گفتن داعشی‌ها اگه پلاک ایران ببینن رحم نمیکنن! خلاصه رفتیم و زیارت کردیم و خواستیم برگردیم. ولی هیچ ماشینی نبود که ما رو برگردونه جز یه تاکسی که وقتی دید دستمون به جایی بند نیست کرایه رو چند برابر گفت! ما قبول نکردیم. اونم با یه پوزخندی گفت برین ببینم کی حاضره ببرتون. مامانم با بغض بهش گفت ما مهمون این دوتا آقاییم مطمئن باش نمیذارن لنگ گرگ‌هایی مثل تو باشیم. با حال گرفته ایستادیم یه گوشه و زل زدیم به گنبد. چند دقیقه‌ای نگذشته بود که یه ون که مال مدافعای حرم بود جلوی پامون توقف کرد. گفتن کجا میرین؟ گفتیم کربلا. گفتن ماهم میریم کربلا سوار شین می‌بریمتون :))) ___ چی بگم؟! دهن آدم قفل میشه و چیزی برای گفتن نمی‌مونه... ممنون که وقت گذاشتی و برام تعریف کردی 🌷🌱