eitaa logo
بنیاد علمی فرهنگی محمّد (ص)
195 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
314 ویدیو
17 فایل
🌐آدرس وب سایت: WWW.MohammadFnd.org 📱ارتباط با ما: @MohammadFnd_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀🌸🌀🌸🌀🌸 🌸🌀🌸 🌀 🌸 ❇️عهد معهود ♦️پیام شماره ۶۱ 🍃بزرگان یهود به هدف جلوگیری از تولد موعود معهود که بر طبق بشارتهای انبیاء بنی اسراییل از نسل هاشم به دنیا می آمد، هاشم را ترور کردند. غافل از آنکه سلما (همسر هاشم) باردار بود. سلما پسری به دنیا آورد به نام «شیبه». او طبق قولی که به شوهرش داده بود، به شدت از «شیبه» مراقبت می‌کرد و نمی‌گذاشت غریبه‌ای به او نزدیک شود. 🌀سالها گذشت تا اینکه یهودیان به وجود «شیبه» پی بردند و تصمیم گرفتند او را هم مانند پدرش بکشند. اما هربار دایی‌های شیبه، جانش را نجات دادند. «مُطلِّب» برادر هاشم که در مکه زندگی می‌کرد متوجه خطری که جان برادرزاده‌اش را تهدید می‌نمود شد و سریعا خود را به مدینه رساند. او از سلما خواست تا برای حفظ جان شیبه، اجازه دهد تا او را با خود به مکه ببرد؛ چرا که مطلّب و خانواده‌اش از افراد قدرتمند مکه بودند و کسی نمی‌توانست به راحتی به حریم آنها نزدیک شود. سلما که جان فرزندش را در کنار خانواده‌ی پدری در امنیت بیشتری می‌دید، شیبه را به مطلّب سپرد. ⚪️مردم مکه با دیدن پسر بچه‌ای همراه مطلّب، گمان کردند آن پسر، غلامی است که مطلّب در راه سفرش آن را خریده؛ لذا شیبه را عبدالمطلّب (یعنی بنده‌ی مطلّب) خطاب کردند. مطلّب هم که ترجیح می‌داد کسی از شخصیت واقعیِ برادرزاده‌اش آگاه نشود، اجازه داد تا مردم او را با همین عنوانِ «عبدالمطلّب» صدا کنند. اینگونه بود که نام «عبدالمطلّب» روی «شیبه» باقی ماند. 🌐لینک مطلب: http://www.mohammadivu.org/index.php/darsname/ahdemahood/870-ahdemahood_12 @MohammadFoundation‌‌‌‌‌‌‌
🌀🌸🌀🌸🌀🌸 🌸🌀🌸 🌀 🌸 ❇️عهد معهود ♦️پیام شماره ۶۲ 🌀هفته گذشته گفتیم "مطلّب" (برادر هاشم) برای مراقبت از برادرزاده‌اش "شیبه" او را به مکه برد. مردم که نمی دانستند آن پسر، پسر هاشم است، او را "عبدالمطلب" یعنی غلام مطلب صدا می کردند. مطلّب نیز برای حفظ جان شیبه، با این موضوع برخوردی نکرد. عبدالمطلّب (یا همان شیبه) تحت سرپرستی و محافظت عمویش بزرگ شد و ازدواج کرد. خداوند به او ده پسر عطا فرمود که نام عزیزترین‌شان را «عبدالله» گذاشت. 🔶دوباره سر و کله‌ی یهود پیدا شد. این بار بیشتر از پیش مصمّم بودند. چون می‌دانستند دیگر فرصت زیادی برای‌شان باقی نمانده و عبدالله اگر زنده بماند، پدر فرخنده ترین، عزیزترین، برترین و شریف‌ترین بنده‌ی خدا یعنی «محمد» خواهد شد. هرچه ترفند داشتند به کار بستند. آنها دختران زیبارویی از میان یهود انتخاب نمودند و سراغ عبدالله فرستادند تا شاید نقشه‌شان کارساز افتد و نور نبوتی که در صلب عبدالله بود، به زنی از یهود انتقال یابد. 💢همچنانکه در ماجرای هاشم هم اشاره گردید، اگر چنین اتفاقی رخ می‌داد (یعنی عبدالله با زنی یهودی ازدواج می‌کرد) موعود عهد، تنها از نسل بنی اسماعیل نمی‌شد؛ بلکه بنی اسراییلیان نیز در این ولادت مبارک سهم پیدا می‌کردند و البته در آنچه به او و خاندان پاکش به نقل از زبور به ارث می‌رسید: وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون و همانا ما در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین به بندگان صالح به ارث می‌رسد. ⚪️اما خداوند، برترین زن دوران را برای همسریِ عبدالله و حمل پیامبر خاتم برگزیده بود. ماه پاره‌ای به نام آمنه که در زیبایی و نجابت و ایمان بی همتا بود. 🌐لینک مطلب: http://www.mohammadivu.org/index.php/darsname/ahdemahood/870-ahdemahood_12 @MohammadFoundation‌‌‌‌‌‌‌‌
🌀🌸🌀🌸🌀🌸 🌸🌀🌸 🌀 🌸 ❇️عهد معهود ♦️پیام شماره ۷۲ 🔶حلیمه که متوجه رفت و آمدهای مشکوک در اطراف خیمه اش شده بود، با محمد (ص) نزد عبدالمطلب در مکه گریخت. 🍃حالا نوبت عبدالمطلب بود تا با همه‌ی قدرت و ثروتش از دردانه‌ی خلقت پاسبانی نماید. او بزرگ مکه بود و همواره پسران رشیدش و خدمتکاران و ملازمان زیادی در اطرافش حضور داشتند. با این اوصاف، یهود راه نفوذی برای نزدیک شدن به محمد (ص) نداشت. 🌸عبدالمطلب حتی در جلسات رسمی و مهمی که به ریاست وی در کنار کعبه برگزار می‌شد، محمد (ص) را که کودکی خردسال بود، از خود جدا نمی‌کرد. او را بر جای خود می‌نشاند و لحظه‌ای از آن درّ گرانبها چشم بر نمی‌داشت. بزرگان یهود کلافه شده بودند و هر روز حریص تر از قبل به دنبال راهی برای از میان برداشتن موعود عهد بودند. 🌐لینک مطلب: http://www.mohammadivu.org/index.php/darsname/ahdemahood/871-ahdemahood_13 @MohammadFoundation‌‌‌‌‌‌‌‌
🌀🌸🌀🌸🌀🌸 🌸🌀🌸 🌀 🌸 ❇️عهد معهود ♦️پیام شماره ۷۳ 🍂وقتی عبدالمطلب به آخرین روزهای حیاتش نزدیک شد، پسرش ابوطالب را فراخواند و مسوولیت حفاظت از محمد (ص) را به او محوّل کرد. 🌀ابوطالب نیز همچون پدرش در هیچ شرایطی محمد (ص) را از خود جدا نمی‌کرد. شب‌ها کنارش می‌خوابید تا به کوچکترین صدایی بیدار شود؛ از غذایی که محمد (ص) می‌خواست بخورد، می‌خورد تا مطمئن شود مسموم نیست؛ هر جا محمد می‌رفت با او همراه می‌شد تا از نبود هرگونه خطری اطمینان پیدا کند ... ✴️او با آنکه پیشه‌اش تجارت بود، برای پاسداریِ مداوم از امانت خدا دیگر به سفر نرفت. یکبار هم که به سبب فشار قحطی‌ای که مکه را فراگرفته بود تن به سفر داد، محمد (ص) را با خود برد و همواره مرکب او را جلوی چشمانش نگاه می‌داشت تا خیالش از امنیت او راحت باشد. 🌐لینک مطلب: http://www.mohammadivu.org/index.php/darsname/ahdemahood/871-ahdemahood_13 @MohammadFoundation‌‌‌‌‌‌‌‌
🌀🌸🌀🌸🌀🌸 🌸🌀🌸 🌀 🌸 ❇️عهد معهود ♦️پیام شماره ۷۴ 🌀در پیام گذشته گفتیم ابوطالب برای حفاظت از جان برادرزاده‌اش حتی پیشه اش که تجارت بود را کنار گذاشت و همواره و همه جا در کنار محمد (ص) بود. تا اینکه مکه را قحطی فرا گرفت و ابوطالب مجبور شد بار سفر ببندد. او محمد (ص) را نیز همراه خود برد تا جلوی چشمش باشد. ✴️در همین سفر یکی از دانشمندان مسیحی به نام بحیرا، محمد (ص) را از روی نشانه‌های کتب آسمانی شناخت و خطاب به ابوطالب گفت: "به خدا سوگند این پسر همان است که ... در زمین تهامه مبعوث می‌شود و به مدینه مهاجرت می كند، اسمش در میان قومش امین (محمد امین) است و در آسمانها احمد و او از نسل اسماعیل بن ابراهیم است." 🌸و در حالی که دست و پای محمد (ص) را بوسه می‌زد، می‌گفت: "اى كسى كه روشنىِ دنیا از فروغ اوست ... كلیدهاى بهشت و دوزخ در دست تو است ... 🌹تو همانی كه قیامت برپا نشود تا آنكه همه‌ی پادشاهان با فروتنى به دین تو در آیند ... اگر در زمان نبوّت تو زنده باشم با شمشیر به یاری‌ات بر می خیزم 🍃تو سید فرزندان آدم و سرور رسولانى، تو پیشوای متّقین و خاتم انبیائى ... تو دعاى ابراهیم و بشارت عیسایى ..." 🌐لینک مطلب: http://www.mohammadivu.org/index.php/darsname/ahdemahood/871-ahdemahood_13 @MohammadFoundation‌‌‌‌‌‌‌‌