eitaa logo
شهید محمدهادی امینی♡
1.9هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
577 ویدیو
2 فایل
ڪانال رسمی شهید محمدهادی امینی🌸 با حضور خانواده و دوستان شهید🌱 ولادت:1378/11/8 شهادت:1400/5/13 خادم: @Z_f007 خادم تب شبانه: @Shahide88 خادم تب ویو: جمعه ها کانال تعطیله
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه میگفت : واسه ڪی کار میکنے ؟! میگفتم : امام‌حسیــن(ع) :) میگفت : پس ، حرف‌ها رو بیخیـال !! کار خودت رو بڪن جوابش با امام‌حسین(ع) [شهیدمحمدحسین‌محمدخانی] @Mohammadhadi_Aminiii78
همیشــهٔ‌کـسی‌روبـرای‌رفاقت انتخاب‌کن‌ك‌اونقدر قلبش‌بزرگ‌بـاشــه ك‌بـــرای‌جاگــرفتن توی‌قبلش‌لــازم‌نـبـاشــه خودتـو‌بـارهاوبارهاکـوچیك‌کنی...! -شهیدجهادمغنیه @Mohammadhadi_Aminiii78
ایشان یک جوان مداح و هیئتی بود... حسین به عنوان یک عنصر فرهنگی‌ فعال‌ ، خیلی‌ها را جذب می‌کرد. فعالیتش در مسجد قمر بنی هاشم متمرکز بود. هر جوانی با ایشان برخورد می‌کرد جذب می‌شد. با جمعی از همین جوانان حلقه‌های صالحین را تشکیل داده بود. با جمعی از دوستان و هم‌محله‌ای‌ها هیئتی به نام منتظران مهدی (عج) تشکیل داد و هیئت موفقی بود. من چند جلسه‌ای رفتم و حال و هوای خالصانه بچه‌ها واقعاً دیدنی بود...✨ حسین در اندک فرصتی که به دست می‌آورد به خانواده‌ شهدای مدافع‌ حرم‌ سری میزد...🌱 _پدر شهید @Mohammadhadi_Aminiii78
نزدیک عروسیش مصطفی یک کارت دعوت برای امام رضا ع فرستاده بود مشهد، یک کارت هم برای امام زمان عج که انداخت داخل مسجد جمکران، و یک کارت هم برای حضرت زهرا س و حضرت معصومه س که آن هم به داخل ضریح حضرت معصومه س انداخت. درست قبل از عروسیش در خواب حضرت زهرا سلام الله علیها را دیده بود. در خواب به بانو عرض کرد: قصد مزاحمت برای شما را نداشتم. حضرت فرموده بودند: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا عروسی شما نیاییم؟ چه کسی بهتر از شما؟ ببین! همه ی ما آمدیم، شما عزیز ما هستی مصطفی جان.... @Mohammadhadi_Aminiii78
پنج‌سالش‌که‌بود‌،نمازمی‌خوند خیلی‌علاقه ی‌ شدیدی‌نشون‌می‌داد‌‌ به مهر‌و‌تسبیح مخصوصا‌تسبیح‌رو‌خیلی‌دوست‌داشت!📿 هرجا‌می‌رفت‌یه‌تسبیـح‌می‌خرید . کلاس‌ِاول‌ابتدائی‌بود،اولین‌دوستی‌که پیدا‌کرد؛حافظ‌ِقرآن‌بود📖 ازهمون‌کلاس‌سوم،چهارم‌ِابتدائی‌روزهایی‌که صبحی‌بود،ظھرمی‌رفت‌مسجد… روزهایی‌که‌بعدازظهری‌بود، شب‌ها‌می‌رفت‌مسجد پنجشنبه جمعه‌هم‌کھ‌ باید‌حتما‌مسجد‌می‌رفت‌.. راوی:مادرشهید🌷 {شهیدعلی‌خلیلی} @Mohammadhadi_Aminiii78
بعد‌ از‌ شھادت‌‌ِ آقا محسن ؛ دیدم‌ علی‌ همش‌ میوفته میخواستم‌ ببرمش‌ دکتر .. شب‌ محسن‌ اومد تو‌ خوابـم‌ بھم‌ گفت ، خانم ، علی‌ چیزیش‌ نیست.. منو میبینه میخواد بغلم‌ کنه‌ نمیتونه:) _به نقل‌ از همسرِ شھید‌ محسن‌حججی @Mohammadhadi_Aminiii78
یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هایش،برای ورود به دانشگاه این بودکه جای بچه حزب‌اللهی‌ها در این فضاها کم است؛ مدام هم به من می‌گفت: خوب درس بخون و دکترا بگیر که بتونی کرسی استادی بگیری و خوراک‌فکری برای بچه‌های مردم درست کنی!📚 |شهیدمصطفی‌صدرزاده| @Mohammadhadi_Aminiii78
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
^🖤^ بہ سلامتے فرمانده🕵 دستور بود هیچ ڪس بالاے ٨٠ ڪیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگے ڪند😓! یڪ شب داشتم می‌آمدم كہ یڪے ڪنار جاده🛣، دست تڪان داد نگہ داشتم😉 سوار كہ شد،🙂 گاز دادم و راہ افتادم من با سرعت مے راندم و با هم حرف می‌زديم!😍 گفت: می‌گن فرماندہ لشڪرتون دستور دادہ تند نرید!🙄😒 راست می‌گن؟!🤔 گفتم: فرماندہ گفته😊! زدم دندہ چهار و ادامہ دادم: اینم بہ سلامتے فرماندہ باحالمان!!!😄 مسیرمان تا نزدیڪے واحد ما، یڪے بود؛ پیادہ ڪہ شد، دیدم خیلے تحویلش می‌گيرند!!😟 پرسيدم: ڪے هستے تو مگہ؟!🤔 گفت: همون ڪہ بہ افتخارش زدے دندہ چهار...😶😰😨😱😂 ♥️ 🌷 @Mohammadhadi_Aminiii78🕊 .
بعدازشھادت‌داداش‌مصطفۍازمادر شھیدپرسیدند:حالاکہ‌بچہ‌ات‌شھید شدھ‌میخواۍچیکارکنۍ؟ایشونم‌ دست‌گذاشتن‌روی‌شونہ‌ۍنوھ‌شون‌و گفتن:‌یه‌مصطفی‌دیگہ‌تربیت‌میکنم(: _شھید‌مصطفۍصدرزاده🌱 @Mohammadhadi_Aminiii78
•~•🌸•~• همسر شهید: حرم امام رضا که رفته بودیم، با برنامه ریزی سپاه بود اما ما فقط یک ساعت در حرم بودیم. آقانوید خیلی امام رضایی بود. کتاب شهید نوید را هم که بخونید، ‌ارادت ایشون مشخصه.😌 پیکر آقانوید که به مشهد اومد، گفتن تابوتش رو ایستاده بگیرین تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بده.😔 با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی.🥲 حس کردم که اگر جای آقانوید بودم، می گفتم که دیدید آخر من هم فدایی مادرتان شدم؟😇 بعد که پیکرش را خواستن از حرم بیرون ببرن، یک بنده خدایی گفت اگه می شه، بذارین همسرش چند دقیقه با پیکر، ‌تنها باشه.🥺 من اون لحظه فقط به آن فکر بودم که این مراسم مثل مراسم منه ، ‌نکنه آقانوید غصه بخوره. گفتم: ‌من همیشه دوست داشتم در مراسمم شهدا باشن و ائمه نظر کنن. این بهترین مراسمی بود که تونستی برا من بگیری. من از تو راضی ام. فقط برای من دعا کن.😭🤲 🌸 🕊 @Mohammadhadi_Aminiii78 .
••🤍🌱 بابک به ظاهرش می رسید😎 اما از باطنش غافل نبود.... ❣مادر شهید: فرزندم از کودکی بسیار زرنگ بود و مدرسه‌اش را به موقع می‌رفت، بابک وقتی کارشناسی‌اش را گرفت، در مقطع ارشد در تهران قبول شد. بابک هنگام ورزش آهنگ زینب زینب را می گذاشت، همیشه به فرزندم می گفتم تو جوانی یک آهنگ شاد بگذار چرا این نوحه را در موقع ورزش می‌گذاری، می گفت مامان اینطوری نگو من این آهنگ را دوست دارم🙂. مادر شهید گفت: بابک به ظاهرش می رسید اما از باطنش غافل نبود، مشارکت در مشارکت های اجتماعی و عام المنفعه مانند هلال احمر یکی از فعالیت های بابک است🍃. بابک مسجدی، هیئتی، ورزشکار، بسیجی و ... بود، تصریح کرد: من و پدرش و کل خانواده بابک را پس از شهادتش شناختیم🥲. 🌸 🕊 @Mohammadhadi_Aminiii78 .
🌹رهبرمعظم انقلاب: شهید حاج عماد هم خودش را به قدر یک جوان ایرانی فرزند امام و نزدیک به امام میدانست؛ چرا؟ چون امام به او روح داده بود؛ امام او را زنده کرده بود. 🌹سالگرد شهادت @Mohammadhadi_Aminiii78
بعد از شهادت آقا محسن ؛ دیدم علی ( فرزند شهید) همش میوفته ! می خواستم ببرمش دکتر... شب آقا محسن اومد تو خوابم بهم گفت : خانم! علی چیزیش نیست ، منو می بینه میخواد بغلم کنه اما نمیتونه...!💔 +به نقل از همسر شهید شهید محسن حججی @Mohammadhadi_Aminiii78
سال دوم یک استاد داشتیم ڪہ گیر داده بود همہ باید ڪراوات بزنند سر امتحان چمران ڪراوات نزد استاد دو نمره ازش ڪم کرد شد هجده،بالاترین نمره... @Mohammadhadi_Aminiii78
🌼 🌼 یڪے از همڪارانم براے مدرسہ غیردولتے اش چند نیرو مے خواست.تعدادے را معرفے ڪردم، ڪہ محمدرضا هم در فهرست بود. از قبل بہ او گفتہ بودم اسم مرا نیاورد. قول داد. وقتے ڪہ رفت و نوبت مصاحبہ اش شد؛ از او پرسیدند ڪہ اگر دانش آموز چهارم ابتدایے شیطنت ڪند، او بہ عنوان مربے تربیتے چہ مے ڪند؟! او هم بدون هیچ ملاحظہ اے برگشت و گفت: آن قدر آن بچہ را ڪتڪ میزنم تا جانش درآید. بہ خاطر همین جملہ اش رد شد. چند وقت بعد ڪہ از طریق همڪارانم جریان را شنیدم بہ او گفتم مے خواستے چطور مربے بشوے ڪہ بچہ مردم راڪتڪ بزنے ؟!! برگشت و گفت: من ڪہ نمیتوانم دروغ بگویم و ڪلے خندید. در حین جدیت ڪار، شوخے مے ڪرد وسخت نمے گرفت. ڪارے را ڪہ دوست داشت،انجام مے داد. نقل از مادر بزرگوار شهید @Mohammadhadi_Aminiii78
رفیقش مۍگفت'' درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود.. _شهیدمحسن‌حججی @Mohammadhadi_Aminiii78
برشی از کتاب زیبای شهیدنوید «حد دوست داشتن ومحبت کردن چیه؟» جواب رو از زبان شهیدنوید صفری بشنوید که به همسرشون گفتند: «تا وقتی به طرف مقابلت محبت کن که این کارت بخاطر خـدا باشه. اگه احساس کردی داری محبت می کنی که بازخورد ببینی و برات جبران کنن، این کارو اصلا نکن؛ چون اگه جبران نکنن، اونوقت کار خراب میشه.» @Mohammadhadi_Aminiii78
نماز اول وقت سفارش شهدا 🌹 💠هیچگاه ندیدم که نماز اول وقتش ترک شود. همیشه به این موضوع اهمیت می‌داد و خانواده را برای خواندن نماز اول وقت تشویق و ترغیب می‌کرد. صدای اذان همیشه در تلفن همراهش پخش می‌شد. یادم است پس از شهادتش، نیمه‌های شب که همه خواب بودند با صدای اذان بی‌موقع از خواب بیدار شدم و به حیاط خانه رفتم تا ببینم اذان مسجد است یا نه! الظاهر صدا از جای دیگر بود که پس از جستجو تلفن همراه عباس را که در چمدانش بود یافتم و آن صدای اذان از این تلفن بلند می‌شد. ساعت اذان مطابق برساعت شرعی منطقه حلب سوریه بود. خدا را بخاطر این قربانی پاک شکر کردم و با خودم گفتم «یا قابل القربان...» 🌷🌷🌷🌷 شهيد دانشگر كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه مي‌كند؛ مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نمي‌كند. كسي نمي‌داند در اين نماز ميان عباس و خدا چه مي‌گذرد. او چند ساعت بعد به شهادت مي‌رسد: @Mohammadhadi_Aminiii78
°•°•°♡°•°•° ♥️ غروب ماه رمضان بود.🌆 ابراهیم اومد در خونه ما و بعد از سلام و احوالپرسی یه‌‌قابلمه‌‌ازم‌ گرفت!بعد‌ رفت‌ تو کله‌پزی. به دنبالش اومدم و گفتم: ابرام‌ جون کله‌پاچه‌برا‌افطاری! عجب‌حالی میده؟!😋 گفت: راس میگی، ولی‌ برا من نیس. یه دست کامل کله‌پاچه و چند تا نون سنگک گرفت.🤤 وقتی بیرون اومد ایرج با موتور رسید.🛵 ابراهیمم سوار شد و خداحافظی کرد.👋 با خودم گفتم: لابد چند تا رفیق جمع شدن وبا‌هم افطاری می‌خورن.ازاینکه به من تعارف نکرد ناراحت شدم.😞 فردای اون روز ایرج اومده بود دنبال‌ ابراهیم‌ ازش‌ پرسیدم : دیروز کجا رفتین !؟ که ابراهیم برگشت هنوز افطار نکرده بود.😶 گفت: پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه،خونه‌ای کوچولویی بود که در زدیم و کله‌پاچه را به اونا دادیم.👌 چند تا بچه و پیرمردی که دم در اومدن خیلی تشکر کردن.😌 ابراهیم و کامل می‌شناختن. اونا خانواده‌ای بسیار مستحق بودن. بعد هم ابراهیم و به خونه رسوندم.»🙂 🌸 @Mohammadhadi_Aminiii78
🥀 🔺حجت‌الاسلام سیدعلی اندرزگو، شهید انقلاب اسلامی، در روز ولادت امام علی (ع) متولد شد و در روز ضربت خوردن ایشان به شهادت رسید. او به عنوان هم‌نام امیرالمؤمنین، نمادی از ایثار و مقاومت در برابر ظلم بود. 🔺این چریک انقلابی که به دلیل مبارزه علیه رژیم منحوس پهلوی همواره تحت تعقیب ساواک بود برای پیشبرد اهداف انقلابی خود مجبور به تغییر هویت و تغییر به چهره‌های مختلف بود. ‎🔺حضرت امام خمینی (ره) درباره این شهید والامقام فرمودند: همان شبی که این روحانی مبارز به شهادت رسید، خبر شهادتش را برای من تلگراف کردند و من به شدت از این موضوع ناراحت شدم و غصه خوردم که ما محروم ماندیم از نعمت بزرگی مانند شهید اندرزگو که تجربه های گرانبهایی در مبارزات داشت @Mohammadhadi_Aminiii78
●هميشه يك دلواپسي داشتند كه از دوستان شهيدشان جامانده‌اند. در مدت حضور ايشان در جنگ من و مادر شهيد در ستاد پشتيباني جنگ فعاليت داشتيم. مادر ايشان خيلي فعال بودند، از پختن نان بگيريد تا بافتن پليور براي رزمندگان اسلام هر آنچه در توان داشتيم انجام مي‌داديم. سردار مدت 84 ماه در جنگ و جبهه حضور داشتند. در اين مدت 9 بار مجروح شدند و 25 درصد جانبازي داشتند.  ●همسرم همرزم سردار جاويدالاثر حاج احمد متوسليان بودند. همسر سردار اسکندری در یکی از گفت‌وگوهای خود با رسانه‌ها درباره نخستین مواجهه خود با چگونگی شهادت ایشان اشاره کرد: «به هر ترتیبی که بود برای اولین بار عکس‌های پیکر و سربریده شده همسرم شهید اسکندری را دیدم. در این لحظه بود که صحنه کربلا پیش رویم زنده شد، فرمایش حضرت زینب (س) را به یاد آوردم که فرمودند؛ در صحنه کربلا چیزی جز زیبایی ندیدم؛ لذا با تأسی به حضرت زینب (س) می‌گویم زمانی که سربریده همسرم را دیدم تمام آرزوی همسرم را دیدم که به اجابت رسیده است.» راوی: همسرشهید ‌‌● شهادت: ۹۳/۳/۳ حلب،سوریه ●ولادت : ۱۳۳۷/۱/۱۵ شیراز @Mohammadhadi_Aminiii78
خون زیادی ازش رفته بود. وقتی رسیدن بالاسرش، نفسای آخرش بود... بهش گفتن : آقا مرتضی زنده ای؟ گفت : نه هنوز ! 💔 @Mohammadhadi_Aminiii78
🕊 ‌‌خود را «کامران آوینی» معرفی می کرد. کراوات می زد و به فلسفه غرب علاقمند بود. ریش پرفسوری و سیبیل نیچه ای می گذاشت و کتاب «انسان موجود تک ساحتی» هربوت مارکوزه را [بی آنکه خوانده باشد] طوری دست می گرفت که دیگران جلد آن را ببینند ... اما وقتی کامران با (رحمه الله علیه) و اندیشه های امام آشنا شد ، از این رو به آن رو شد . روزها را روزه می گرفت و بدون وضو بر سر کارهایش حضور پیدا نمی کرد . نامش را گذاشت "سید مرتضے آوینی". او را در حقیقت خیلی ها بعد از شهادتش شناختند وقتی که رهبر انقلاب به او عنوان دادند . نظر درباره ی شهید آوینی: «یکی از مدیران دستگاه‌های‌ فرهنگی درباره ی‌ یک نفر از همین چهره های‌ معروف فرهنگی‌ خوب که امروز جزو شهدای‌ عالی مقام ماست و من خیلی به او علاقه داشتم و همیشه به دستگاههای‌ مختلف فرهنگی توصیه می کردم که از وجودش استفاده کنید چند عکس به من نشان داد که مربوط به قبل از انقلاب او بود و او را در مناظری‌ که آن زمان برای‌ جوانان خیلی پیش می آمد نشان می داد . آن آقا به من گفت : بفرما ! این همان کسی است که شما این طور از او تعریف می کنید ! من عکسها را که نگاه کردم گفتم ارادتم به این شخص بیشتر شد ، چون او در این محیط بوده و حالا این گونه شده است ؛ حتماً باید از ایشان استفاده کنید !» ( بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما- ۸۱/۱۱/۱۵) @Mohammadhadi_Aminiii78
👈علت بوی عطر قبر سید احمد پلارک چیست؟ خیلی ها سید احمد پلارک را با بوی شمیم گل یاس و عطر مزارش می شناسند. کسانی که زیاد بهشت زهرا می‌ روند، به او می‌گویند شهید عطری. سنگ مزارش همیشه نمناک است و بوی عطر ترشح می‌ کند. درباره ی علّت این موضوع تا به حال صحبت ها و نقل قول های فراوانی شده است، امّا مادر شهید این گونه می گوید: بوی مزار سید احمد هیچ علّتی جز لطف و فضل الهی و رابطه ی ماورایی او با خدا و اولیاء اللّه ندارد و هیچ کس هم چیزی از این رابطه نمی داند ، علّتش را خدا می داند و بس. 🕊🕊 @Mohammadhadi_Aminiii78