#خاطره‌داداش‌هادی💞 🔹به شهید حسین مُعزغلامی خیلی علاقه‌مند بود؛ هر هفته پنج‌شنبه‌ها به زیارت قبر این شهید بزرگوار می‌رفت و حتی در چند جای دفترچه‌اش یادداشت کرده بود: ان‌شاءالله من را در قطعه ۵۰ پایین پای حاج حسین معز غلامی خاک کنید(: #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 دلنوشته📜 داداش‌محمدهادی‌‌برای‌ رفیق‌شهیدش‌شهید‌حسین‌معزغلامی💁‍♂️ #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 من و مربے آقا محمد‌هادی در لحظہ‌های آخر عمر پسرم بالای سرش بودیم. در لحظہ‌ی آخر یڪ لحظہ سطح هوشیاری ‌محمد‌هادی برگشت و چشم‌هایش را باز کرد.‌ما‌ خیلے خوشحال شدیم من دست و پاهایش را گرفتم.دیدم یک مقدار بدنش گرم‌تر شده است. با او حال و احوال کردم و گفتم محمدهادی با آقا قاسم صحبت کن و نوازشش کردم و دست به محاسنش کشیدم. احساس کردم که محمدهادی خیلی بی‌تابی میکند تا اینڪہ به شهادت رسید.. مربے آقا محمدهادی ۲۴ روز بعد از شهادت پسرم خوابی را برای ما نقل کرد..مے‌گفت‌ آقا‌محمدهادی را در خواب دیدم ڪه مانند شهید ترک خیلی آرام و باوقار است. ابهتی که پیدا کرده بود قابل وصف نیست..من گفتم: محمدهادی چرا آن روز انقدر بی‌تابے کردی؟ تو ڪہ خوب شده بودی و چشم‌هایت را باز و با من صحبت کردی،چرا رفتی؟ محمدهادی گفت:آن لحظہ که شما آمده بودید قبلش حضرت زهرا﴿س﴾بالای سرم بود.می‌خواستم بروم اما یکدفعه پدرم و بعد شما آمدید.دیدم آن خانوم نیست و خیلی ناراحت شدم و التماس کردم که دوباره آن لحظات خوب را داشته باشم و گفتم دیگر نمیخواهم در این دنیا باشم و می خواهم پیش شما باشم و خانوم فاطمه زهرا(س)هم قبول کردند.بعد در همان خواب آقا محمد‌هادی به مربی‌اش گفته بود:(شما ناراحت من نباشید، اینجا خیلی خوب است.حتی از آن چیزی که اطلاع داشتم خیلی بهتر است).. راوے:دوست بزرگوار شهید🌹 ‌#شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 محمد‌هادی‌ الگو گرفته از عمویش و بقیه شھدا بود..در برگہ‌ای برای خودش یڪ قسم‌نامه ن.وشتہ بود ڪہ با خون و رفیق شھیدش عہد مے‌بندد هیچ‌گاه از نفس خود غافل نشود و در واقع از شھدا ڪمڪ مے‌خواهد در این راه مساعدت ڪنند و خودش هم بہ همین هدف برسد. هادی در یڪ نوشتہ مربوط به چند ماه قبل از شهادتش آورده بود﴿خـدایا!دوست‌دارم هرچه زودتر به آغوش گرم تو برسم﴾ و هادی شهادت را خیلی مجددانه و مانند خواسته‌های دیگرش دنبال می‌کرد.. راوی: پدر‌‌بزرگوارشھید🥀 #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 در خصوص خودسازی نفس آقا محمدهادی دفترچه‌ای برای خودش داشت که لیست کارهای روزانه را که باید انجام می‌داد. در آن یادداشت کرده بود... شرحش به این ترتیب بود؛مراتب‌ خودسازی نفس: قرائت روزانه قرآن دعای عهد که صبح‌ها باید خوانده شود و پنج مرتبه تسبیحات و صد مرتبه ذکر روز حتی شهادتین و استغفار هم نیز در آن اشاره شده بود!! نماز اول وقت و نماز قضا و سوره واقعه که هرشب تکرار می کرد و دعای شبانه و حکمت نهج‌البلاغه را جزو مطالعات خود قرار داده بود از دیگر مواردی که در دفترچه خودسازی نوشته بود ورزش کردن بود،زیرا مچ دستش آسیب دیده بود و به مداوای آن با ورزش می پرداخت.. راوی: پدر‌ بزرگوار‌شهید🍀 #خودسازی #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

. #خاطره‌داداش‌هادی 💛 پسࢪم دࢪ خۅاندن زیاࢪت‌عاشوࢪا و دعاي عھد مداومت داشت.وهیچوقت خواندن آن ࢪا تࢪڪ نڪرد. هـــــادي یڪ جدول هفتگے بࢪاي خواندن دعاهای شبانہ‌ خودش داشت ڪہ آن جدول ࢪا با دست‌خط خود به یادگاࢪ گذاشتہ است. شنبہ‌ها خواندن حدیث کساء یکشنبہ‌ها خواندن زیارت عاشوࢪا دوشنبہ ها خواندن زیاࢪت امین الله سه شنبہ ها خواندن دعای توسل و چهارشنبہ‌ها دعای مجیر و پنج‌شنبه‌ها دعای کمیل و جمعه زیارت آل یاسین.. حتے محمدهادي برای خودش برنامه خودسازی داشت که به خواندن سوره‌های خاصی استمرار می ورزید.🌸 راوی:پدرشهید🌷 #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی 🌼 ھادی چهرش خیلی شبیه حاج مهدی رسولی بود تو دانشگاه امام حسین (ع) بهش میگفتن حاج مھدی بهشت زهرا هم میرفتیم باهم میرفتیم خیلیا اشتباه میگرفتنش پارسال هم توفیق داشتیم اومدیم مشهد زیارت حاج مهدی رسولی هم اونجابود عکس هادی روبهش نشون دادیم خودش خیلی تعجب کرد ازمیزان شباهتش باهادی ولی تومراسم های هادی نتونستیم دعوتش کنیم بهش هم گفتیم گفتش که چون سالگردش تو دهه اول محرمه نمیتونم بیام ... راوی:پدرشهید🌷 #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 🔹به شهید حسین مُعزغلامی خیلی علاقه‌مند بود؛ هر هفته پنج‌شنبه‌ها به زیارت قبر این شهید بزرگوار می‌رفت و حتی در چند جای دفترچه‌اش یادداشت کرده بود: ان‌شاءالله من را در قطعه ۵۰ پایین پای حاج حسین معز غلامی خاک کنید(: #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 ●خیلی به درس و کتاب خوندن علاقه داشت فکر میکرد چیزی که خیلی بهش آرامش میده مطالعه کردنه :) #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 جوان با اخلاق و فوق‌العاده مؤدبی بود و در این چندین سال ندیدم از الفاظ زشت و بی‌ادبانه‌ای در صحبت‌هایش با اعضای خانواده یا دیگران استفاده کند. رابطه‌اش با خانواده و بچه‌های هیئت و مسجد بسیار صمیمی و خوب بود.🌱 می‌گفت: برای پاسدار نمونه شدن باید جدی درس بخوانیم - هادی در مدارس نمونه دولتی تحصیل می‌کرد تا اینکه دانشگاه اراک در رشته مهندسی مکانیک قبول شد ولی علاقه زیاد هادی به پاسدار شدن باعث شد دانشگاهش را ترک کند و جذب دانشگاه امام حسین (ع) شود. - درس‌های مربوط به دانشگاه امام حسین (ع) را خیلی جدی مطالعه می‌کرد. وقتی دوستان هادی به او می‌گفتند ما هم نیروی ویژه نظامی هستیم ولی تو چقدر در مطالعه دروس وقت می‌گذاری، در جواب می‌گفت: «برای پاسدار نمونه شدن باید درس‌ها را جدی مطالعه و دنبال کنیم.»🌹 راوے:پدربزرگوارشهید✨ #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 🔹به شهید حسین مُعزغلامی خیلی علاقه‌مند بود؛ هر هفته پنج‌شنبه‌ها به زیارت قبر این شهید بزرگوار می‌رفت و حتی در چند جای دفترچه‌اش یادداشت کرده بود: ان‌شاءالله من را در قطعه ۵۰ پایین پای حاج حسین معز غلامی خاک کنید(: #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78

#خاطره‌داداش‌هادی💞 دقایقی قبل از شهادت← ▫️پدرش می‌گفت: حدود ۱۰_۱۵ دقیقه قبل از اذان صبح بود با مربی با اخلاص اش رفتیم بالاسرش و باهاش صحبت کردم قربون صدقش رفتم؛ چند ثانیه بعد از اینکه اومدیم بریم، دستگاه‌ها صدا داد و هرکاری کردن نشد(هادی رفت🥀).. ▪️مربی اش تعریف میکنه، شب دفن اش قبل از اذان صبح خواب می‌بینه که: همون صحنه توی بیمارستان هادی روی تخته، گفتم هادی چرا حرف نمی‌زنی؟ -گفت: حاج احمد به من از سر شب گفتن که تا اذان صبح بیشتر نیستی و تا ذان صبح هستی💔.. قبل از اینکه شما و بابام بیاید تو، حضرت زهرا(س) اینجا بود. شما که اومدید خانم رفت؛ من خیلی گریه و اصرار کردم خانم برگشت. شما من رفتید منم رفتم🕊.. #شهید‌محمدهادی‌امینی @Mohammadhadi_Aminiii78